شمارهٔ ۹۷ - نیز در مدح خواجه ابوعلی حسنک وزیر گوید
مهرگان امسال شغل روزه دارد پیش در
خواجه از آتش پرستی توبه داد او را مگر
خواجه سید وزیر شاه ایران بوعلی
قبله احرار و پشت لشکر و روی گهر
تیغ را میر جلیل و خامه را خواجه بزرگ
یافته میراث میری و بزرگی از پدر
او به مغرب، کار سلطان را به مشرق ساخته
نیک بنگر چون بدو باشد کفایت را گذر
شغل سلطان پیش و طمع از مال او برداشته
کس بدینسان شغل هرگز می نیارد برد سر
گیتی اندر دست او و زمال گیتی دست پاک
آینچنین اندر جهان هرگز کجابد جز عمر
صدر دیوان وزارت خواجه را دیگر بدید
خواجه رابیناد و جز خواجه مبینادا دگر
ملک سلطانرا به عدل و داد خویش آراسته ست
چون مشاطه نو عروسانرا به گوناگون گهر
کس نداند گفت کو از کس بدانگی طمع کرد
با چنین فرمان و چندین شغل و چندین دردسر
لاجرم ملک و ولایت خرم و آباد گشت
خرم و آباد گردد ملک از عدل و نظر
من قیاس از سیستان آرم که آن شهر منست
وز پی خویشان ز شهر خویشتن دارم خبر
شهر من شهر بزرگست و زمین نامدار
مردمان شهر من در شیر مردی نامور
تا خلف را خسرو ایران از آنجابرگرفت
در ستم بودند و در بیداد هر بیدادگر
برکشیدند از زمین باغشان سرو و سمن
باز کردنداز سرای و کاخشان دیوار و در
هر سرایی کان نکوتر بودو زان خوشتر نبود
همچو شارستان قوم لوط شد زیر و زبر
کدخدایانشان خریده خانه ها بگذاشتند
زن ز شوی خویش دور افتاد و فرزند از پدر
برشه ایران حدیث سیستان پوشیده ماند
سالها بودند مسکین از غم و درخون جگر
چون شه مشرق وزارت را بخواجه باز داد
بیشتر شغلی گرفت از شغل خواجه، بیشتر
عالمانرا بازخواند و مردمانرا بار داد
شوی با زن گشت و زن با شوی و مادر با پسر
خانه ها آباد گشت و کاخها بر پای شد
با خضر شد بار دیگر باغهای بی خضر
روزگار سیستانرا بانکویی عدل او
باز نشناسم همی از روزگار زال زر
از ولایتهای سلطان سیستان بر گوشه ایست
نیست از انصاف او، از عدل او نابهره ور
شهرها بسیار دارد خواجه در زیر قلم
تو بهر شهری کنون هم زین قیاس اندر نگر
ایزد او را جاودانی دولت و نعمت دهاد
تا بدان دو بربد اندیشان همی یابد ظفر
روز او فرخنده باد و روزه اش پذرفته باد
وین خجسته مهرگان از روزها فرخنده تر
شمارهٔ ۹۶ - نیز در مدح سیدالکفاة خواجه ابوعلی حسنک وزیر گوید: باری ندانمت که چه خو داری ای پسرشمارهٔ ۹۸ - در مدح ابوبکر عمید الملک قهستانی عارض لشکر گوید: ای غالیه کشیده ترا دست روزگار
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مهرگان امسال شغل روزه دارد پیش در
خواجه از آتش پرستی توبه داد او را مگر
هوش مصنوعی: در مهرگان امسال، به خاطر روزهداری، در حضور صاحبخانه از پرستش آتش پشیمان شد.
خواجه سید وزیر شاه ایران بوعلی
قبله احرار و پشت لشکر و روی گهر
هوش مصنوعی: سید، وزیر شاه ایران، همانند بوعلی، الگوی بزرگان و پشتیبان سپاه و نماد زیبایی و ارزشها است.
تیغ را میر جلیل و خامه را خواجه بزرگ
یافته میراث میری و بزرگی از پدر
هوش مصنوعی: تیغ را میرزای جلیل و قلم را خواجهای بزرگ به ارث برده و میراث رهبری و بزرگی را از پدر دریافت کرده است.
او به مغرب، کار سلطان را به مشرق ساخته
نیک بنگر چون بدو باشد کفایت را گذر
هوش مصنوعی: به او که در غرب است، توجه کن و ببین که چگونه کار سلطان در شرق به خوبی انجام شده است، چون اگر او باشد، به خوبی میتواند از پس کارها برآید.
شغل سلطان پیش و طمع از مال او برداشته
کس بدینسان شغل هرگز می نیارد برد سر
هوش مصنوعی: سلطان مشغلهای دارد و هیچکس به خاطر مال او طمع نمیورزد. چنین شغلی هرگز برای کسی به خوبی و آسانی حاصل نمیشود.
گیتی اندر دست او و زمال گیتی دست پاک
آینچنین اندر جهان هرگز کجابد جز عمر
هوش مصنوعی: جهان در اختیار او است و هیچ چیز از جهان نمیتواند دست او را آلوده کند. در این دنیا، تنها چیزی که به انسان داده شده، عمر است و جز آن هیچ چیز دیگری به او تعلق ندارد.
صدر دیوان وزارت خواجه را دیگر بدید
خواجه رابیناد و جز خواجه مبینادا دگر
هوش مصنوعی: وزیر در صدر دیوان خود به دیگری نگاه کرد و گفت: «جز خواجه، هیچ کس دیگری را نبینید.»
ملک سلطانرا به عدل و داد خویش آراسته ست
چون مشاطه نو عروسانرا به گوناگون گهر
هوش مصنوعی: سلطان، کشور را با انصاف و عدالت خود زیبا کرده است، همانطور که آرایشگر، عروسهای نو را با زیورآلات مختلف زینت میدهد.
کس نداند گفت کو از کس بدانگی طمع کرد
با چنین فرمان و چندین شغل و چندین دردسر
هوش مصنوعی: هیچکس نمیداند که چه کسی از دیگران انتظار داشت که با وجود این همه مسئولیت و مشکلات، به او اعتماد کند یا به کمک او بیاید.
لاجرم ملک و ولایت خرم و آباد گشت
خرم و آباد گردد ملک از عدل و نظر
هوش مصنوعی: به این ترتیب، سرزمین و حکومت به لطف عدالت و توجه، خوشبخت و آباد خواهد شد و روز به روز در رونق و پیشرفت قرار خواهد گرفت.
من قیاس از سیستان آرم که آن شهر منست
وز پی خویشان ز شهر خویشتن دارم خبر
هوش مصنوعی: من از سیستان مثال میزنم، زیرا آنجا شهر من است و از خویشانم که در شهر خودم زندگی میکنند، خبر دارم.
شهر من شهر بزرگست و زمین نامدار
مردمان شهر من در شیر مردی نامور
هوش مصنوعی: شهر من، شهری است پهناور و معروف، و مردم این شهر به شجاعت و دلیری خود شناخته شدهاند.
تا خلف را خسرو ایران از آنجابرگرفت
در ستم بودند و در بیداد هر بیدادگر
هوش مصنوعی: خسرو ایران با سختی و ظلم، از آنجا به این سرنوشت دامن زد و بر کسانی که در ستم بودند، به نام بیدادگری، سلطه یافت.
برکشیدند از زمین باغشان سرو و سمن
باز کردنداز سرای و کاخشان دیوار و در
هوش مصنوعی: باغ و درختانشان را از زمین بیرون آوردند و دیوارها و درهای کاخ و خانههایشان را شکستند.
هر سرایی کان نکوتر بودو زان خوشتر نبود
همچو شارستان قوم لوط شد زیر و زبر
هوش مصنوعی: هرکجا که زیبایی و خوبی بیشتر باشد، خوشی و شادابی در آن کمتر نیست؛ همانطور که شهر قوم لوط به خاطر گناهانشان درهمریخت و خراب شد.
کدخدایانشان خریده خانه ها بگذاشتند
زن ز شوی خویش دور افتاد و فرزند از پدر
هوش مصنوعی: کدخدایان با ثروت خود خانهها را خریدند و به این ترتیب زنها از شوهرانشان جدا شدند و فرزندان از پدرانشان دور افتادند.
برشه ایران حدیث سیستان پوشیده ماند
سالها بودند مسکین از غم و درخون جگر
هوش مصنوعی: در سرزمین ایران، داستان سیستان برای سالها پنهان مانده بود و مردمان آن جا در غم و اندوه زندگی میکردند و دلشان از درد میسوخت.
چون شه مشرق وزارت را بخواجه باز داد
بیشتر شغلی گرفت از شغل خواجه، بیشتر
هوش مصنوعی: وقتی که شاه مشرق منصب وزارت را به خواجه بازگرداند، خواجه مشغولیتهای بیشتری را نسبت به قبل کسب کرد.
عالمانرا بازخواند و مردمانرا بار داد
شوی با زن گشت و زن با شوی و مادر با پسر
هوش مصنوعی: علمای راستین نظرات خود را مجدداً بررسی کردند و مردم را آموزش دادند. شوهری با همسرش زندگی کرد و زن نیز با همسرش و مادر با فرزندش در آرامش بودند.
خانه ها آباد گشت و کاخها بر پای شد
با خضر شد بار دیگر باغهای بی خضر
هوش مصنوعی: خانهها آباد شد و کاخها ریشه دوانید. بار دیگر باغهای سبز و خرمی با وجود خضر (نشان زندگی و سرسبزی) جان تازهای گرفتند.
روزگار سیستانرا بانکویی عدل او
باز نشناسم همی از روزگار زال زر
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به تفاوت میان دوران سیستان و دوران زال اشاره میکند. او میگوید که روزگار سیستان را به خاطر عدالت وی نمیشناسد و تمایز آن را از دوره زال، که نماد قدرت و ثروت است، تشخیص نمیدهد. به عبارت دیگر، او به اهمیت عدالت در زندگی و تاریخ اشاره دارد و این که در زندگی، عدالت باید بر ثروت و قدرت غلبه کند.
از ولایتهای سلطان سیستان بر گوشه ایست
نیست از انصاف او، از عدل او نابهره ور
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که از سرزمینهای تحت فرمان سلطان سیستان، هیچ نشانهای از انصاف و عدالت او در آنجا به چشم نمیخورد و مردم آنجا از این ویژگیها بیبهرهاند.
شهرها بسیار دارد خواجه در زیر قلم
تو بهر شهری کنون هم زین قیاس اندر نگر
هوش مصنوعی: خواجه در زیر قلم خود شهرهای زیادی دارد؛ اکنون با همین معیار، به هر یک از این شهرها توجه کن.
ایزد او را جاودانی دولت و نعمت دهاد
تا بدان دو بربد اندیشان همی یابد ظفر
هوش مصنوعی: خداوند به او زندگی جاودان و نعمتهای بیپایان عطا کند تا بدین وسیله، افکار منفی دشمنانش را مغلوب و شکست دهد.
روز او فرخنده باد و روزه اش پذرفته باد
وین خجسته مهرگان از روزها فرخنده تر
هوش مصنوعی: روز او مبارک باشد و روزهاش پذیرفتهشده، و این جشن مهرگان از همه روزها خوشتر است.
حاشیه ها
1401/09/19 18:12
جهن یزداد
من قیاس از سیستان گویم که ان شهر منست
وز پی خویشان ز شهر خویشتن دارم خبر
شهر من شهر بزرگست و زمین نامدار
مردمان شهر من در شیر مردی نامور
جانم