شمارهٔ ۹ - در مدح خواجه جلیل عبدالرزاق بن احمدبن حسن میمندی
ز آفتاب جدا بود ماه چندین شب
همی دوید بگردون بر آفتاب طلب
خمیده گشته ز هجران و زرد گشته ز غم
نزار گشته ز عشق و گداخته ز تعب
چو آفتاب طلب نزد آفتاب رسید
نشاط کرد و طرب کرد و بودجای طرب
فرو نشست بر آفتاب و روشن کرد
بروی روشن او چشم تیره چون شب
چو ماه دلشده با آفتاب روشن روی
گذار کرد بدین درهمی دو روز و دو شب
ستارگان همه آگه شدند و ماه خجل
ز عشق هر که خجل شد از و مدار عجب
بر آسمان شب دوشین نماز شام پگاه
فرو کشید برآن روی او کبود قصب
برهنه گشتن روی مه از نقاب کبود
حلال کرد بما بر حرام کرده رب
اگر که دور شد از آفتاب ماه رواست
ز دور گشتن او تازه گشت ماه عرب
بدین طرب همه شب دوش تا سپیده بام
همی ز کوس غریو آمد و ز بوق شغب
نماز شام همه نیکوان به عید شدند
طرب کنان و تماشا کنان و خندان لب
بنفشه زلف من اندر میانشان گفتی
چو ماه بود و دگر نیکوان همه کوکب
ز دور هر که مر او را بدید پیر و جوان
بخوبتر لقبی گفت سیدا مرحب
به عید رفت بیک نام و بازگشت ز عید
نهاده خلق مر او را هزار گونه لقب
هوا هزار فزونست و مرمرا دو هواست
وزان دو دور ندانم شدن بهیچ سبب
هوای صحبت آن ماهروی غالیه موی
هوای خدمت آن خواجه بزرگ نسب
جلیل عبدالرزاق احمد آنکه برش
ز جان عزیز ترند اهل علم و اهل ادب
امید خدمت آن خواجه پشت راست کند
بر آن کسیکه مر اورا زمانه کرد احدب
کمینه مرغی کز باغ او بدشت شود
ز چنگ باز بمنقار بر کشد مخلب
بروز معرکه با دشمن خدای، علی
به ذوالفقار نکرد آنچه او کند به قصب
گهی که علم افادت کند سجود کند
ز بس فصاحت او پیش او روان وهب
ستارگان همه خوانند نام او که بود
بزیر مرکب او بر کواکب و مثقب
چنانکه ماه همی آرزو کند که بود
مر اسب او را آرایش لگام ویلب
ز بیم جودش بخل از جهان هزیمت کرد
هزیمتی را افسون زننده گشت هرب
عطا فزون کند آنگه کزو شوی نومید
گناه بیش کند عفو، چون گرفت غضب
بزرگوار عطاهای او خطیبانند
همی کنند و بر هر کجا رسند خطب
گذر نیابد بر بحر جود او خورشید
اگر زمانه بدو اندر افکند زبزب
ایا سپهر برین مرکب ترا میدان
چنانکه نجم زحل هست مر ترا مرکب
مخالفان ترا بر سپهر تا بزیند
برون نیاید هرگز ستاره شان ز ذنب
اگر مخالف تو رز نشاند اندر باغ
بوقت بار، عنابر دهد بجای عنب
بدان زمین که بداندیش تو گذشته بود
عجب نباشد اگر تا ابد نروید حب
کلاه داری و دل داری و نسب داری
بدین سه چیز بود فخر مهتران اغلب
بر آسمان برینی بقدر وین نه عجب
عجب تر آنکه بدین قدر نیستی معجب
تو بحر جودی و خلق تو عنبر و نه شگفت
از آنکه زایش بحرست عنبر اشهب
اگر به نخشب باد سخاوت تو وزد
مکان زر بشود خاره برکه نخشب
چنانکه گر به حلب مجلس تو یاد کنند
سرشته مشک شود خاک بر زمین حلب
همیشه تا دو جمادی بود پس دو ربیع
بود پی دو جمادی رونده ماه رجب
همیشه تا نبود خانه زحل میزان
چنان کجا نبود برج مشتری عقرب
جهان بکام تو باد و فلک مطیع تو باد
موافق از تو براحت عدو ز تو به کرب
خجسته بادت عید و چو عید باد مدام
همیشه روز و شب تو ز یکدگر اطیب
شمارهٔ ۸ - در مدح عضد الدوله امیر یوسف برادر سلطان محمود: روزه از خیمه ما دوش همی شد بشتابشمارهٔ ۱۰ - در مدح یمین الدولة سلطان محمود بن سبکتگین گوید: ای ملک گیتی گیتی تر است
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز آفتاب جدا بود ماه چندین شب
همی دوید بگردون بر آفتاب طلب
هوش مصنوعی: ماه به مدت زیادی از آفتاب دور بود و شبها مدام به دور آفتاب میچرخید و آن را میجست.
خمیده گشته ز هجران و زرد گشته ز غم
نزار گشته ز عشق و گداخته ز تعب
هوش مصنوعی: از دوری و فراق خمیده و خسته شده و از نگرانی رنگش زرد گشته است. به خاطر عشق دلتنگ و از رنج و زحمت به شدت در آتش سوزانده شده است.
چو آفتاب طلب نزد آفتاب رسید
نشاط کرد و طرب کرد و بودجای طرب
هوش مصنوعی: وقتی که خورشید به خورشید نزدیک شد، شوق و شادی پیدا کرد و در جایگاه خوشحالی قرار گرفت.
فرو نشست بر آفتاب و روشن کرد
بروی روشن او چشم تیره چون شب
هوش مصنوعی: آفتاب درخشان بر روی او تابید و چشمان تیرهای که همچون شب بودند را روشن کرد.
چو ماه دلشده با آفتاب روشن روی
گذار کرد بدین درهمی دو روز و دو شب
هوش مصنوعی: به مانند ماهی که با تابیدن خورشید بر چهرهاش، روشنایی میگیرد، دو روز و دو شب از این در گذر کرد.
ستارگان همه آگه شدند و ماه خجل
ز عشق هر که خجل شد از و مدار عجب
هوش مصنوعی: ستارگان از عشق آگاه شدند و ماه به خاطر این عشق شرمنده شد. هر کسی که از این عشق شرمنده باشد، نباید تعجب کند.
بر آسمان شب دوشین نماز شام پگاه
فرو کشید برآن روی او کبود قصب
هوش مصنوعی: در آسمان شب، ستارهها همچون نماز شام در حال فروکشیدن بودند و بر روی آن، رنگ کبودی همچون آرامش صبح نمایان بود.
برهنه گشتن روی مه از نقاب کبود
حلال کرد بما بر حرام کرده رب
هوش مصنوعی: با کنار رفتن پردهی آبی رنگ، چهرهی زیبا و روشن ماه نمایان شد و این به ما اجازه داد تا بر آنچه که در گذشته ممنوع بوده، پی ببریم و از آن بهرهمند شویم.
اگر که دور شد از آفتاب ماه رواست
ز دور گشتن او تازه گشت ماه عرب
هوش مصنوعی: اگر ماه از آفتاب دور شود، این دوری باعث از بین رفتن زیباییاش نخواهد شد و همچنان که دوری برای ماه عرب سبب تازگی و جوانی او میشود، این تغییر جایگاه طبیعی است.
بدین طرب همه شب دوش تا سپیده بام
همی ز کوس غریو آمد و ز بوق شغب
هوش مصنوعی: در این شب شاد و سرشار از خوشی، تا سپیده دم، صدای ساز و نوای خوش موسیقی به گوش رسید و فضایی پر از هیجان و شور ایجاد کرد.
نماز شام همه نیکوان به عید شدند
طرب کنان و تماشا کنان و خندان لب
هوش مصنوعی: نماز شام به همه خوبیها و خوشیها رنگ عید و شادمانی میدهد، و همه با شادی و لبخند به تماشا و جشن میپردازند.
بنفشه زلف من اندر میانشان گفتی
چو ماه بود و دگر نیکوان همه کوکب
هوش مصنوعی: بنفشههای زلف من در میان نیکوان گفتند که مانند ماه است و سایر زیبایان مانند ستارهها هستند.
ز دور هر که مر او را بدید پیر و جوان
بخوبتر لقبی گفت سیدا مرحب
هوش مصنوعی: هر کسی که از دور او را ببیند، چه پیر باشد و چه جوان، به او لقب نیکویی میدهد و او را سید و بزرگزادگار مینامد.
به عید رفت بیک نام و بازگشت ز عید
نهاده خلق مر او را هزار گونه لقب
هوش مصنوعی: به مناسبت عید، شخصی با نامی خاص به مهمانی رفت و پس از بازگشت از عید، مردم او را با نامهای مختلف و به شکلهای متفاوت خطاب کردند.
هوا هزار فزونست و مرمرا دو هواست
وزان دو دور ندانم شدن بهیچ سبب
هوش مصنوعی: هوا بسیار زیاد است و برای من دو نوع هوا وجود دارد و از آن دو نوع، نمیدانم به چه دلیلی دور میشوم.
هوای صحبت آن ماهروی غالیه موی
هوای خدمت آن خواجه بزرگ نسب
هوش مصنوعی: آرزو دارم در کنار آن زیبای با موهای مجعد گفتوگو کنم و در خدمت آن بزرگزاده خدمتی کنم.
جلیل عبدالرزاق احمد آنکه برش
ز جان عزیز ترند اهل علم و اهل ادب
هوش مصنوعی: جلیل عبدالرزاق احمد کسی است که در نظر او، اهل علم و ادب عزیزتر از جان هستند.
امید خدمت آن خواجه پشت راست کند
بر آن کسیکه مر اورا زمانه کرد احدب
هوش مصنوعی: امیدوارم که آن آقایی که به او خدمت میکنم، بر کسی که سرنوشتش او را از مسیر درست خارج کرده است، پشت گرم و حمایت کند.
کمینه مرغی کز باغ او بدشت شود
ز چنگ باز بمنقار بر کشد مخلب
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که حتی کمترین و کوچکترین پرندهای که از باغ او فرار کند، از چنگال شکارچی (باز) رها شده و با منقار خود توانسته است خود را نجات دهد.
بروز معرکه با دشمن خدای، علی
به ذوالفقار نکرد آنچه او کند به قصب
هوش مصنوعی: علی در رویارویی با دشمنان خدا، کاری نکرد که چوبی بزند یا بیدلیل به آنها آسیب برساند.
گهی که علم افادت کند سجود کند
ز بس فصاحت او پیش او روان وهب
هوش مصنوعی: گاهی به قدری دانش و فصاحت کسی تأثیرگذار است که دیگران در برابر او به احترام سجده میکنند. این نشاندهندهی قدرت بینظیر کلام و علم اوست که احساسات و افکار دیگران را تحتتأثیر قرار میدهد.
ستارگان همه خوانند نام او که بود
بزیر مرکب او بر کواکب و مثقب
هوش مصنوعی: تمام ستارگان در آسمان نام او را میخوانند، چرا که او زیر مرکب خود در میان سیارات و ستارهها قرار دارد.
چنانکه ماه همی آرزو کند که بود
مر اسب او را آرایش لگام ویلب
هوش مصنوعی: ماه به آرزو میپردازد که ای کاش اسب او دارای زین و لگام زیبا باشد.
ز بیم جودش بخل از جهان هزیمت کرد
هزیمتی را افسون زننده گشت هرب
هوش مصنوعی: به خاطر ترس از بخشش او، بخل از دنیا فرار کرده است و این فرار به گونهای جادویی و شگفتانگیز به نظر میرسد.
عطا فزون کند آنگه کزو شوی نومید
گناه بیش کند عفو، چون گرفت غضب
هوش مصنوعی: هرگاه که احساس ناامیدی کنی، بدان که با ارتکاب خطاهایت تنها خود را در درد و رنج بیشتری گرفتار میکنی. وقتی که عذابی در کار باشد، بخشش و مهربانی از میان میرود.
بزرگوار عطاهای او خطیبانند
همی کنند و بر هر کجا رسند خطب
هوش مصنوعی: کسانی که با بزرگواری او آشنا هستند، همواره از نعمتهای او سخن میگویند و در هر مکانی که میروند، از ویژگیهای او به جمع بیان میکنند.
گذر نیابد بر بحر جود او خورشید
اگر زمانه بدو اندر افکند زبزب
هوش مصنوعی: اگر خورشید هم در زمانهای به دریای سخاوت او بیفتد، باز هم نمیتواند از آن عبور کند.
ایا سپهر برین مرکب ترا میدان
چنانکه نجم زحل هست مر ترا مرکب
هوش مصنوعی: آسمان بر تو سوار است، مانند اینکه زحل بر تو سایه افکنده است.
مخالفان ترا بر سپهر تا بزیند
برون نیاید هرگز ستاره شان ز ذنب
هوش مصنوعی: مخالفان تو بر آسمان مانند ستارهای هستند که هرگز از دنبالهدار خود کنار نمیرود و همیشه در حال درخشیدن هستند.
اگر مخالف تو رز نشاند اندر باغ
بوقت بار، عنابر دهد بجای عنب
هوش مصنوعی: اگر کسی در باغ تو گل رز بکارد و در زمان برداشت، به جای انگور، عطر و بوی خوشی را ارائه دهد، این نشاندهنده استعداد و زیباییهای نهفتهای است که در دنیای پیرامون وجود دارد.
بدان زمین که بداندیش تو گذشته بود
عجب نباشد اگر تا ابد نروید حب
هوش مصنوعی: جایی که فکر بد تو بر آن سایه انداخته، طبیعی است که دیگر عشق و محبت در آنجا رشد نکند و به جا نماند.
کلاه داری و دل داری و نسب داری
بدین سه چیز بود فخر مهتران اغلب
هوش مصنوعی: کلاه، دل و نسب از ویژگیهای مهمی هستند که باعث میشوند انسان در میان دیگران مورد احترام و افتخار قرار بگیرد. داشتن کلاه به معنای مقام و موقعیت اجتماعی، دل به معنی مهربانی و اخلاق نیکو، و نسب به معنای خانواده و اجداد خوب، هر سه از عوامل برجستهای هستند که در دیده دیگران، باعث ارجمندی و اعتبار فرد میشوند.
بر آسمان برینی بقدر وین نه عجب
عجب تر آنکه بدین قدر نیستی معجب
هوش مصنوعی: اگر به به آسمان بنگری، بزرگی آن را میبینی و از آن تعجب نمیکنی، اما چیزی که شگفتانگیزتر است، این است که تو به این عظمت نمیرسیدی و این خود یک جای تعجب دارد.
تو بحر جودی و خلق تو عنبر و نه شگفت
از آنکه زایش بحرست عنبر اشهب
هوش مصنوعی: تو دریای بخشش هستی و خلق تو همچون عطر خوشبوی عنبر. جالب نیست که از دل دریا، عنبری مشتق شده است؟
اگر به نخشب باد سخاوت تو وزد
مکان زر بشود خاره برکه نخشب
هوش مصنوعی: اگر نسیم بخشندگی تو در سرزمین نخشب بوزد، آن زمان مکان طلایی خواهد شد و بوتهای برکه نخشب را زینت میبخشد.
چنانکه گر به حلب مجلس تو یاد کنند
سرشته مشک شود خاک بر زمین حلب
هوش مصنوعی: وقتی که نام تو در حلب به یاد آورده میشود، آنقدر ارزشمند و گرانبها میگردی که خاک زمین حلب به عطر مشک آغشته میشود.
همیشه تا دو جمادی بود پس دو ربیع
بود پی دو جمادی رونده ماه رجب
هوش مصنوعی: این عبارت به معنای این است که هرگاه دو ماه از سال جدید (ربیع) گذشته باشد، پس از آن دو ماه دیگر (جمادی) نیز خواهد بود و در نتیجه به ماه رجب میرسیم. به عبارت دیگر، اشاره به ترتیب زمانی و گذر ایام دارد.
همیشه تا نبود خانه زحل میزان
چنان کجا نبود برج مشتری عقرب
هوش مصنوعی: همیشه پیش از آن که خانه زحل برقرار شود، میزان و تراز مانند آن نمیتواند باشد و برج مشتری در موقعیت عقرب قرار نخواهد گرفت.
جهان بکام تو باد و فلک مطیع تو باد
موافق از تو براحت عدو ز تو به کرب
هوش مصنوعی: دنیا به خواست تو باشد و آسمان به فرمان تو باشد. هر چه که از تو ناشی شود، با راحتی و آرامش برای توست و دشمن از تو دور خواهد شد.
خجسته بادت عید و چو عید باد مدام
همیشه روز و شب تو ز یکدگر اطیب
هوش مصنوعی: مبارک باد به تو عید، و همچون عید، همیشه روزها و شبهای تو از یکدیگر خوشبوتر و دلپذیرتر باشند.