گنجور

شمارهٔ ۸۵ - در مدح ابوبکر عبدالله بن یوسف حصیری ندیم سلطان محمود

ماه فروردین از گنج گهر یافت مگر
که بیاراست همه روی زمین را به گهر
یا مگر زین نم پیوسته زمین گوهر زاد
همچو زاید صدف از باران پاکیزه درر
ابر فروردین هر روز همی بارد در
وان همی گردد گوهر به دل خاک اندر
کرم کز تود بَریشم کند آن نیست عجب
چه عجب از زمی ار دُر دهد و گوهر بر
هر که از خانه به دشت آید چندانکه رود
بر گهر پای نهد چون سپه اسکندر
باغ چون مجلس کسری شده پر حور و پری
راغ چون نامه مانی شده پر نقش و صور
روز نوروز است امروز و چو امروز گذشت
کس بدین در نرسد تا نرسد سال دگر
به نشاط و طرب این روز به سر باید برد
خواجهٔ سیّد داند برد این روز به سر
خواجه بوبکر حصیری سر اصحاب حدیث
حجت شافعی و معجزه پیغمبر
آنکه در بخشش رادست به رادی چو علی
آنکه در مذهب صلبست و به صلبی چو عمر
روز و شب مبتدعان را و هواداران را
هر کجا یابد چون مار همی کوبد سر
هیچ بی دین به زر او را نتوانست فریفت
ورچه شاهان جهان ار بفریبند به زر
او به غزنین وبه مصر از فزعش قرمطیان
از ره دیده ببارند همی خون جگر
با چنین مذهب گو هیچ میندیش و مترس
گر گناهت به مثل افزون باشد ز مَدَر
من چنین دانم و «ارجو» که چنین باشد کو
نامه ناخوانده خرامد به بهشت از محشر
ای برآوردهٔ سلطان و پسندیدهٔ خلق
ای ز فضل تو رسیده به همه خلق خبر
ای توانگر به کریمی و توانگر به سخا
ای توانگر به بزرگی و توانگر به هنر
هم بزرگی به علوم و هم بزرگی به ادب
هم بزرگی به نهاد و هم بزرگی به پدر
پدران را پسران باید چونین که توئی
که همه روزه همی زنده کند نام پدر
نام یعقوب فروشد به زمین و ز تو باز
هر زمان نام پدر زنده‌تر و پیداتر
پسر تو به مراد دل همچون تو زیاد
گرچه هرگز نبود همچو پدر هیچ پسر
سیستانه را به تو فخرست و جهانه را به تو فخر
ای جهانه را به جهانداری و شاهی درخَور
شاه گیتی ملک مشرق سلطان زمین
آنکه از باختر او راست جهان تا خاور
فضل تو داند و داند که سزاوار تو است
نیک داند که همی نام تو جوید بی مر
چون از این حرب که رفته‌ست به ما روی نهد
به توانایی و پیروزی و شادی و ظفر
خلعت شاهی و منشور فرستد بر تو
تا شود دشمن تو کور و بداندیش تو کر
اگر این شعر که گفتم چو گلابست به طبع
اندر آن باز یکی شعر طرازم چو شکر
شعر در تهنیت شاهی من دانم گفت
تو در آن شعر که فردا بطرازم بنگر
کار گیتی همه بر فال نهاده‌ست خدای
خاصه فالی که زند چاکر و چون من چاکر
چاکر یکدل و از شهر تو و از کف تو
یافته نعمت و از جاه تو با جاه و خطر
تا به دی ماه گل سرخ نباشد در باغ
تا به نوروز نیابند گل نیلوفر
تا چو بر شاخ، گل زرد، چو دینار شود
لالهٔ سرخ چو بیجاده بتابد ز کمر
شادمان زی و به شادی رس و بی اندُه باش
باده سوری بر دست و نگار اندر بر
روز نوروز است امروز و سر سال عجم
بزم نو ساز و طرب کن ز نو و سه‌یکی خَور
فرخت باد سر سال و چنینت هر سال
بزم تو با بت و با جام می و رامشگر

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ماه فروردین از گنج گهر یافت مگر
که بیاراست همه روی زمین را به گهر
هوش مصنوعی: در ماه فروردین، درختان و طبیعت با زیبایی و جلوه‌ای پر از جواهرات طبیعی آراسته شدند. این زیبایی جهان را چون گنجی گرانبها، زینت بخشیده است.
یا مگر زین نم پیوسته زمین گوهر زاد
همچو زاید صدف از باران پاکیزه درر
هوش مصنوعی: شاید از این نم و رطوبت، زمین همچون صدف از باران، جواهراتی زینت یافته باشد.
ابر فروردین هر روز همی بارد در
وان همی گردد گوهر به دل خاک اندر
هوش مصنوعی: باران فروردین هر روز می‌بارد و در این مدت، جواهراتی که در دل خاک هستند، نمایان می‌شوند.
کرم کز تود بَریشم کند آن نیست عجب
چه عجب از زمی ار دُر دهد و گوهر بر
هوش مصنوعی: اگر کرم ابریشم لباس نرم و زیبا ندوخته باشد، شگفتی ندارد. چه جای تعجب است اگر زمین جواهرات و زیبایی‌ها را به ما بدهد؟
هر که از خانه به دشت آید چندانکه رود
بر گهر پای نهد چون سپه اسکندر
هوش مصنوعی: هر کسی که از خانه به دشت می‌رود، همان‌قدر که رود بر گوهر پا می‌نهد، مانند سپاه اسکندر قدرت و عظمت دارد.
باغ چون مجلس کسری شده پر حور و پری
راغ چون نامه مانی شده پر نقش و صور
هوش مصنوعی: باغ به زیبایی مجلس کسری (دولت ساسانی) تبدیل شده و پر از حور و پری است. باغ مانند نامه‌ای است که مانی (هنرمند بزرگ ایرانی) نوشته و پر از نقش و تصویرهای زیباست.
روز نوروز است امروز و چو امروز گذشت
کس بدین در نرسد تا نرسد سال دگر
هوش مصنوعی: امروز یک روز جدید است و وقتی که امروز به پایان برسد، هیچ‌کس نمی‌تواند به این لحظه بازگردد تا سال آینده بیاید.
به نشاط و طرب این روز به سر باید برد
خواجهٔ سیّد داند برد این روز به سر
هوش مصنوعی: باید این روز را با شادی و خوشی سپری کرد، زیرا خواجه سید می داند چگونه این روز را به خوبی پشت سر بگذارد.
خواجه بوبکر حصیری سر اصحاب حدیث
حجت شافعی و معجزه پیغمبر
هوش مصنوعی: خواجه بوبکر، از علمای بزرگ و معتبر در میان عالمان حدیث است. او در فهم و تبیین آموزه‌های شافعی و همچنین در بیان معجزات پیامبر اسلام دارای جایگاه والایی است.
آنکه در بخشش رادست به رادی چو علی
آنکه در مذهب صلبست و به صلبی چو عمر
هوش مصنوعی: کسی که در بخشش و generosity مانند علی است، و در اصول دین و مذهب محکم و استوار مانند عمر است.
روز و شب مبتدعان را و هواداران را
هر کجا یابد چون مار همی کوبد سر
هوش مصنوعی: روز و شب آن دسته از افرادی که نوآوری می‌کنند و طرفدارانشان را در هر جایی که پیدا کند، مانند ماری سرشان را خرد می‌کند.
هیچ بی دین به زر او را نتوانست فریفت
ورچه شاهان جهان ار بفریبند به زر
هوش مصنوعی: هیچ فرد بی‌ایمانی قادر نیست او را فریب دهد، حتی اگر بزرگترین شاهان دنیا هم بخواهند او را فریب بدهند، نمی‌توانند.
او به غزنین وبه مصر از فزعش قرمطیان
از ره دیده ببارند همی خون جگر
هوش مصنوعی: او به غزنین و مصر می‌رود و به خاطر ترسش از قرمطیان، خون دلش از دیده‌اش جاری می‌شود.
با چنین مذهب گو هیچ میندیش و مترس
گر گناهت به مثل افزون باشد ز مَدَر
هوش مصنوعی: با چنین اعتقادی هیچ نگرانی نداشته باش و نترس، حتی اگر گناهانت بیشتر از آنچه تصور می‌کنی باشد.
من چنین دانم و «ارجو» که چنین باشد کو
نامه ناخوانده خرامد به بهشت از محشر
هوش مصنوعی: من چنین می‌دانم و امیدوارم که این‌طور باشد، چرا که نامه‌ای که خوانده نشده است، به آرامی به بهشت می‌رود از دنیای محشر.
ای برآوردهٔ سلطان و پسندیدهٔ خلق
ای ز فضل تو رسیده به همه خلق خبر
هوش مصنوعی: ای کسی که مقام سلطنت را به دست آورده و مورد پسند مردم هستی، ای کسی که همه موجودات از دانش و فضیلت تو باخبرند.
ای توانگر به کریمی و توانگر به سخا
ای توانگر به بزرگی و توانگر به هنر
هوش مصنوعی: ای کسی که دارای ثروت و نعمت هستی، در بخشش و generosity و همچنین در بزرگ‌منشی و هنر نیز توانا و برجسته هستی.
هم بزرگی به علوم و هم بزرگی به ادب
هم بزرگی به نهاد و هم بزرگی به پدر
هوش مصنوعی: عظمت و بزرگی انسان به علم و دانش اوست، همچنین به تربیت و آداب اجتماعی‌اش، و هم به شخصیت درونی و منش او، و همچنین به جایگاه و قابلیت‌های والدینش.
پدران را پسران باید چونین که توئی
که همه روزه همی زنده کند نام پدر
هوش مصنوعی: فرزندان باید به گونه‌ای رفتار کنند که همچون تو، هر روز نام و یاد پدرانشان را زنده نگه دارند.
نام یعقوب فروشد به زمین و ز تو باز
هر زمان نام پدر زنده‌تر و پیداتر
هوش مصنوعی: یعقوب نام خود را به خاطر زمین فروخت، اما نام پدر تو همیشه زنده‌تر و نمایان‌تر از اوست.
پسر تو به مراد دل همچون تو زیاد
گرچه هرگز نبود همچو پدر هیچ پسر
هوش مصنوعی: فرزند تو به اندازه‌ی نیاز دل شبیه به تو بسیار است، اما هیچ فرزندی هرگز نمی‌تواند همچون پدرش باشد.
سیستانه را به تو فخرست و جهانه را به تو فخر
ای جهانه را به جهانداری و شاهی درخَور
هوش مصنوعی: سیستان به تو افتخار می‌کند و جهانیان به تو مباهات دارند. تو که سرکرده و پادشاهی که شایسته این مقام هستی.
شاه گیتی ملک مشرق سلطان زمین
آنکه از باختر او راست جهان تا خاور
هوش مصنوعی: سلطان زمین و فرمانروای شرق، که در غرب قدرت و سلطنت او بر جهان گسترده شده است تا به شرق می‌رسد.
فضل تو داند و داند که سزاوار تو است
نیک داند که همی نام تو جوید بی مر
هوش مصنوعی: فقط خودت و خودت می‌دانی که چقدر شایسته‌ی محبت و لطفی، و خوب می‌دانی که همیشه نام تو را با عشق و احترام بر زبان می‌آورم.
چون از این حرب که رفته‌ست به ما روی نهد
به توانایی و پیروزی و شادی و ظفر
هوش مصنوعی: زمانی که از این نبرد عبور کنیم، به توانمندی، پیروزی، شادی و موفقیت دست خواهیم یافت.
خلعت شاهی و منشور فرستد بر تو
تا شود دشمن تو کور و بداندیش تو کر
هوش مصنوعی: سلطنت و قدرتی به تو می‌دهد تا دشمنانت به سبب تاریکی نادانی و کینه‌توزی بی‌خبر بمانند و نتوانند به تو آسیب برسانند.
اگر این شعر که گفتم چو گلابست به طبع
اندر آن باز یکی شعر طرازم چو شکر
هوش مصنوعی: اگر این شعری که سروده‌ام همچون گلاب خوش‌بو و دلنشین است، پس در طبیعت خود هم باید شعر دیگری وجود داشته باشد که مانند شکر شیرین و دل‌چسب باشد.
شعر در تهنیت شاهی من دانم گفت
تو در آن شعر که فردا بطرازم بنگر
هوش مصنوعی: من می‌دانم در شعری که به مناسبت سلطنت تو سروده‌ام، چه می‌گویم. فردا به آن شعر نگاه کن که چگونه با افتخار به تو پرداخته‌ام.
کار گیتی همه بر فال نهاده‌ست خدای
خاصه فالی که زند چاکر و چون من چاکر
هوش مصنوعی: کارهای این جهان همه بر سر بخت و اقبال است و خداوند خاصه برگرداندن تقدیر، به گونه‌ای که بندگانش، مانند من، تحت تأثیر قرار می‌گیرند.
چاکر یکدل و از شهر تو و از کف تو
یافته نعمت و از جاه تو با جاه و خطر
هوش مصنوعی: خدمتگزار دل صاف و صداقت دارد و از شهر تو نعمت و خوشبختی را به دست آورده و با مقام و نام تو به مقام و نامی رسیده است و خطرات را نیز به جان خریده است.
تا به دی ماه گل سرخ نباشد در باغ
تا به نوروز نیابند گل نیلوفر
هوش مصنوعی: تا زمانی که در دی ماه گل‌های سرخ در باغ نباشد، در نوروز هم گل‌های نیلوفر پیدا نخواهد شد.
تا چو بر شاخ، گل زرد، چو دینار شود
لالهٔ سرخ چو بیجاده بتابد ز کمر
هوش مصنوعی: وقتی که گل زرد بر روی درخت شکوفا می‌شود، لاله سرخ نیز در کنار آن می‌درخشد و زیبایی‌اش مانند تابش خورشید از کمرش نمایان می‌شود.
شادمان زی و به شادی رس و بی اندُه باش
باده سوری بر دست و نگار اندر بر
هوش مصنوعی: شاد و خوشحال زندگی کن و به خوشی‌ها بپرداز، بدون هیچ نگرانی. باده‌ای خوش رنگ در دست بگیر و با زیبایی‌ها ارتباط برقرار کن.
روز نوروز است امروز و سر سال عجم
بزم نو ساز و طرب کن ز نو و سه‌یکی خَور
هوش مصنوعی: امروز روز نو و آغاز سال جدید است. جشن و شادی بگیر و با نشاط زندگی کن و خوش بگذران.
فرخت باد سر سال و چنینت هر سال
بزم تو با بت و با جام می و رامشگر
هوش مصنوعی: باد پاییزی آمد و سال نو را بشارت داد. امیدوارم هر سال جشن تو با معشوق، شراب و خواننده شاداب ادامه یابد.