شمارهٔ ۸۰ - در مدح خواجه عمیدابوالحسن منصور گوید
شمار روزه همی برگرفت روزشمار
تمام کرد به عید محمد مختار
شمار بوسه ز معشوق باز باید خواست
که روزه رفت و خط اندر کشید روزشمار
خوش آن حساب که باشد محاسبش معشوق
خوش آن شمار که باشد شماره گیرش یار
هزار بوسه فزونست بر لب تو مرا
تو وامدار منی خیز و وام من بگزار
مرا دلیست من آن دل ندارم و از تو دریغ
تو بوسه از من دلسوخته دریغ مدار
ترا بدان لب خواهم سه بوسه داد که من
بساط خواجه بدان بوسه داده ام بسیار
کدام خواجه؟ خداوند خلق عنبر بوی
کدام خواجه خداوند دست گوهر بار
عمید خسرو منصور ،ابوالحسن منصور
که جاودان ز جهان شاد باد و برخوردار
نه عمرست و بماند به عمر خطاب
نه حیدرست و بماند به حیدر کرار
مثال تیغش نقاش بر نگاشت بسنگ
ز سنگ خاست فغان و خروش و ناله زار
به نیزه کنگره برباید از حصار عدو
چنانکه بادخزان از چنار برگ چنار
بنام جودش غواص اگر ببحر شود
نخست دست رساند به لؤلؤ شهوار
چو کوهکن که بکان شد بنام دولت او
نخست میتین بر زد به زردست افشار
غریب وار همی گشت جود گرد جهان
چو نزد خواجه سید رسید کرد قرار
سخای خواجه بهارست و مادرخت و درخت
جوان و تازه نگردد مگر بفصل بهار
ایا عزیزترین کس بنزد تو مهمان
چنانکه دوست ترین کس بنزد تو زوار
بسا کسا که بدینار بخشش تو ببرد
ز دل غم و ز دو رخساره گونه دینار
درم بنزد تو خوارست و نزد خلق عزیز
عزیز خلق جهانرا همی چه داری خوار
ترا به اصل بزرگ ای بزرگوار کریم
زیادتیست بر آزادگان همه هموار
نه چون تو گردد اگر چندمال دارد کس
بدیع بزم کند یا درم دهد بسیار
نه عود گردد هر چوب کان به جهد و به رنج
به گل فرو کنی اندر کنار دریا بار
تذرو هم نشود جغد گرچه گوناگون
بپشت و سینه او بر کنند رنگ و نگار
بسا کسا که به جز نام زر شنیده نبود
ز مجلس تو برون برد زر کنار کنار
چنانکه بس کس کو ده درم ندید بهم
ز بر تو بعدد بریکی شمرد هزار
کسیکه خشم تو اورا بژرف چاه افکند
مگر بمهر تو گوید مرا ز چاه بر آر
چنانکه هر که مر او را کشنده مار گزید
امید رستن خویش افکند به مهره مار
چنانکه عادت خوب تو شیر خورد از فخر
خوی مخالف تو نیز شیر خورد از عار
هر آنکسی که مر او را زمی خمار گرفت
به می رهد ز عذاب خمار و رنج خمار
مگر که نار کفیده ست چشم دشمن تو
کز و مدام پریشان شده ست دانه نار
عدو که پیش تو آید گناه او تو مبخش
وگرچه ایزد بخشد گنه به استغفار
از آنکه هر که عدوی تو گشت کافر گشت
خدای توبه پذیرنده نیست از کفار
عدو پیاده بود خشم تو سوار دلیر
پیاده را بتواند گرفت زود سوار
ایا شجاعت را گرد بازوی تو طواف
ایا مروت را گرد مجلس تو مدار
نبید را چه فسون کرده ای که بر تو نبید
نکرد هرگز چون بر نبیدخواران کار
فزون خوری ز همه مردمان نبید و شوند
بمجلس تو همه خلق مست و تو هشیار
همیشه تا بنماید مدار چرخ بما
سیاه گیسوی لیل و سپید روی نهار
همیشه تا دو نکوهیده مدح باشدمان
یکی دو چشم نژند و یکی میان نزار
نصیب تو ز جهان خرمی و شادی باد
نصیبت دشمن تو رنج و شدت و تیمار
خجسته بادت عید و خجسته طلعت تو
بفال نیک بشیر همه صغار و کبار
شمارهٔ ۷۹ - در مدح امیر ایاز اویماق منظور و محبوب سلطان محمود گوید: غم نادیدن آن ماه دیدارشمارهٔ ۸۱ - در مدح خواجه سید منصور بن حسن میمندی: ای دل ز تو بیزارم واز خصم نه بیزار
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شمار روزه همی برگرفت روزشمار
تمام کرد به عید محمد مختار
هوش مصنوعی: شمارش روزها را ادامه داد تا اینکه تعداد روزها به پایان رسید و عید بزرگ محمد مختار فرا رسید.
شمار بوسه ز معشوق باز باید خواست
که روزه رفت و خط اندر کشید روزشمار
هوش مصنوعی: باید دوباره از معشوق خواست که شمار بوسهها را بگوید، زیرا روزها گذشتند و برگی از تقویم روزها را خط زد.
خوش آن حساب که باشد محاسبش معشوق
خوش آن شمار که باشد شماره گیرش یار
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن محاسبهای که محبوب آن را انجام دهد و خوشا به حال آن شمارش که خود معشوق به شمارش آن بپردازد.
هزار بوسه فزونست بر لب تو مرا
تو وامدار منی خیز و وام من بگزار
هوش مصنوعی: بوسههای بیشماری بر لبهای تو احساس میکنم و تو در حقیقت به من بدهکاری. برخیز و بدهیات را به من پرداخت کن.
مرا دلیست من آن دل ندارم و از تو دریغ
تو بوسه از من دلسوخته دریغ مدار
هوش مصنوعی: من دلی دارم که آن دل دیگر برایم وجود ندارد؛ اما از تو خواهش میکنم که بوسه را از منِ دلسوخته دریغ نکن.
ترا بدان لب خواهم سه بوسه داد که من
بساط خواجه بدان بوسه داده ام بسیار
هوش مصنوعی: من میخواهم سه بار لبهای تو را ببوسم، زیرا من قبلاً بسیار بوسه به بساط خواجه دادهام.
کدام خواجه؟ خداوند خلق عنبر بوی
کدام خواجه خداوند دست گوهر بار
هوش مصنوعی: این متن به این موضوع اشاره دارد که بوی خوش مانند عنبر به کدام شخصیت بزرگ یا خیّر نسبت داده میشود. همچنین به دست کسی که گوهرهای ارزشمند را در اختیار دارد، اشاره میکند. به طور کلی، سوالی است در مورد عظمت و شان افرادی که دارای ویژگیهای خاص و ارزشی هستند.
عمید خسرو منصور ،ابوالحسن منصور
که جاودان ز جهان شاد باد و برخوردار
هوش مصنوعی: عمید خسرو منصور، ابوالحسن منصور، شخصی است که امیدواریم همیشه شاد و بهرهمند از زندگی باشد.
نه عمرست و بماند به عمر خطاب
نه حیدرست و بماند به حیدر کرار
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نه زندگی و عمر انسان دائمی است و نه شخصیت و ویژگیهای بزرگانی همچون امیرالمؤمنین علی (ع) برای همیشه در تاریخ باقی میماند. در واقع، اشاره به این دارد که همه چیز گذراست و هیچکس نمیتواند بهطور ابدی به ویژگیها و دستاوردهای خود چسبیده باشد.
مثال تیغش نقاش بر نگاشت بسنگ
ز سنگ خاست فغان و خروش و ناله زار
هوش مصنوعی: تیغ او همانند قلم یک نقاش بر سنگ نقش میزند، و از سنگ فریاد و نالهای بلند به گوش میرسد.
به نیزه کنگره برباید از حصار عدو
چنانکه بادخزان از چنار برگ چنار
هوش مصنوعی: نیزهای که برفراز کنگره قرار دارد، به راحتی میتواند از دژ دشمن عبور کند، درست مانند اینکه باد فصل پاییز به راحتی برگها را از درخت چنار میریزد.
بنام جودش غواص اگر ببحر شود
نخست دست رساند به لؤلؤ شهوار
هوش مصنوعی: هرکس که به بخشندگی و generosity او متوجه شود، باید نخستین اقدامش را برای رسیدن به نعمتهای ارزشمند انجام دهد. مثل غواصی که در دریا میافتد و ابتدا باید به جواهرات زیبا و نفیسی که در اعماق وجود دارد، دسترسی پیدا کند.
چو کوهکن که بکان شد بنام دولت او
نخست میتین بر زد به زردست افشار
هوش مصنوعی: مانند یک کوهکن که به نام قدرت و شکوه خود، ابتدا بر روی سنگی بزرگ میکوبد و آن را خرد میکند، این شخص نیز به مقابله با مشکلات و موانع برمیخیزد و برای رسیدن به هدف خود تلاش میکند.
غریب وار همی گشت جود گرد جهان
چو نزد خواجه سید رسید کرد قرار
هوش مصنوعی: آنچنان در دنیا پراکنده و بیقرار گشت، که وقتی به حضور سید بزرگ رسید، آرامش پیدا کرد.
سخای خواجه بهارست و مادرخت و درخت
جوان و تازه نگردد مگر بفصل بهار
هوش مصنوعی: سخاوت و generosity مانند بهار است و درختان جوان و تازه تنها در فصل بهار شکوفا میشوند.
ایا عزیزترین کس بنزد تو مهمان
چنانکه دوست ترین کس بنزد تو زوار
هوش مصنوعی: ای عزیزترین فرد، آیا میتوانی مهمانی را به نزد خود بپذیری که مانند دوستترین افراد برایت با ارزش است؟
بسا کسا که بدینار بخشش تو ببرد
ز دل غم و ز دو رخساره گونه دینار
هوش مصنوعی: بسیاری هستند که با کمک generosity تو، غم را از دل خود میزدایند و بر چهرهشان به جای اندوه، شادی و خوشحالی مینشانند.
درم بنزد تو خوارست و نزد خلق عزیز
عزیز خلق جهانرا همی چه داری خوار
هوش مصنوعی: مال و ثروت من در مقابل تو بیارزش است، اما در نظر مردم از جایگاه ویژهای برخوردار است. تو که این همه مقام و ارزش داری، چرا به من و مال من اهمیت میدهی؟
ترا به اصل بزرگ ای بزرگوار کریم
زیادتیست بر آزادگان همه هموار
هوش مصنوعی: ای بزرگوار کریم، تو نسبت به دیگر آزادگان در جایگاه والایی قرار داری و جایگاه تو از آنها بالاتر است.
نه چون تو گردد اگر چندمال دارد کس
بدیع بزم کند یا درم دهد بسیار
هوش مصنوعی: اگر کسی مثل تو باشد، حتی اگر مال و ثروت زیادی داشته باشد، نمیتواند به زیبایی و طراوت تو جشن بگیرد یا به دیگران پول زیادی بدهد.
نه عود گردد هر چوب کان به جهد و به رنج
به گل فرو کنی اندر کنار دریا بار
هوش مصنوعی: هر چوبی که با تلاش و زحمت به گل تبدیل شود، به مانند عودی نخواهد بود. به عبارت دیگر، همه چیزها نمیتوانند به خوبی یا زیبایی خاصی دست یابند، حتی اگر سخت تلاش شوند.
تذرو هم نشود جغد گرچه گوناگون
بپشت و سینه او بر کنند رنگ و نگار
هوش مصنوعی: جغد هرچقدر هم که در ظاهر زیبا و رنگارنگ به نظر برسد، در نهایت همچنان جغد باقی میماند و تغییر نمیکند.
بسا کسا که به جز نام زر شنیده نبود
ز مجلس تو برون برد زر کنار کنار
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد تنها نام طلا را از مجالس تو شنیدهاند و هیچگاه به جز این نام، چیزی دیگری از تو ندیدهاند.
چنانکه بس کس کو ده درم ندید بهم
ز بر تو بعدد بریکی شمرد هزار
هوش مصنوعی: کسی که هیچ وقت ده درم نداشته، وقتی تو را میبیند، جدا از تو هزار درم ارزش تو را میسنجد.
کسیکه خشم تو اورا بژرف چاه افکند
مگر بمهر تو گوید مرا ز چاه بر آر
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر خشم تو به درون چاه افتاده است، مگر اینکه به مهربانی تو بگوید مرا از این چاه نجات بده.
چنانکه هر که مر او را کشنده مار گزید
امید رستن خویش افکند به مهره مار
هوش مصنوعی: هر کس که مورد حمله مار قرار بگیرد، برای نجات خود به امید یافتن مهره مار میافتد.
چنانکه عادت خوب تو شیر خورد از فخر
خوی مخالف تو نیز شیر خورد از عار
هوش مصنوعی: خوبیهای تو به اندازهای است که باعث میشود افتخار کنی، اما در مقابل، بدیهای مخالفانت نیز به اندازهای شرمآور است که آنها هم نمیتوانند از عار و ننگ خود فرار کنند.
هر آنکسی که مر او را زمی خمار گرفت
به می رهد ز عذاب خمار و رنج خمار
هوش مصنوعی: هر کسی که از خمار زمین (شراب) دوری کند و به می (شراب خوش) پناه ببرد، از عذاب و درد ناشی از خمار رهایی مییابد.
مگر که نار کفیده ست چشم دشمن تو
کز و مدام پریشان شده ست دانه نار
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که دشمن تو به خاطر نگران بودن و اضطراب، دائماً دچار آشفتگی و بیقراری شده است، زیرا که از شکست یا ناراحتی تو خبر دارد. نار در اینجا میتواند به معنای غم یا مشکل باشد که چشم دشمن را از خوشحالی یا آرامش دور کرده است.
عدو که پیش تو آید گناه او تو مبخش
وگرچه ایزد بخشد گنه به استغفار
هوش مصنوعی: اگر دشمنی به نزد تو بیاید، از او درگذشت نکن و حتی اگر خداوند هم گناه او را با توبه ببخشاید.
از آنکه هر که عدوی تو گشت کافر گشت
خدای توبه پذیرنده نیست از کفار
هوش مصنوعی: هر کسی که از تو دشمنی کند، به کفر میافتد و خداوند، توبهپذیر کسانی نیست که کافر شدهاند.
عدو پیاده بود خشم تو سوار دلیر
پیاده را بتواند گرفت زود سوار
هوش مصنوعی: دشمن پیاده بود و تو با خشم و قدرت سوار بر اسب، به راحتی میتوانی پیادهنظام را به دست بیاوری و بر آنها پیروز شوی.
ایا شجاعت را گرد بازوی تو طواف
ایا مروت را گرد مجلس تو مدار
هوش مصنوعی: آیا شجاعت به دور بازوی تو میچرخد؟ آیا مروت و جوانمردی در مجلست حاضر میشود؟
نبید را چه فسون کرده ای که بر تو نبید
نکرد هرگز چون بر نبیدخواران کار
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تعجب میکنم، چه سحری بر روی شراب (نبید) انجام دادهای که هیچگاه مانند این اثر بر روی افرادی که شراب خورند، نبوده است. به نوعی به نوع خاصی از تأثیرگذاری یا جذابیت اشاره دارد که این شخص بر روی شراب یا شرابنوشی دارد.
فزون خوری ز همه مردمان نبید و شوند
بمجلس تو همه خلق مست و تو هشیار
هوش مصنوعی: زیاد نوشیدن از تمام مردم را رها کن و اجازه بده که همه مردم در محفل تو مدهوش شوند، در حالی که تو در هوشیاری به سر ببری.
همیشه تا بنماید مدار چرخ بما
سیاه گیسوی لیل و سپید روی نهار
هوش مصنوعی: همواره تا زمانی که گردش زمان ادامه دارد، ما با زیباییهای شب که موهای سیاهش را نشان میدهد و سحرگاه که چهرهاش سپید است، مواجه خواهیم بود.
همیشه تا دو نکوهیده مدح باشدمان
یکی دو چشم نژند و یکی میان نزار
هوش مصنوعی: در هر حال، من دو چیز ناخوشایند را میستایم: یکی چشمهای غمگین و دیگری موجودی لاغر و پژمرده.
نصیب تو ز جهان خرمی و شادی باد
نصیبت دشمن تو رنج و شدت و تیمار
هوش مصنوعی: برای تو از زندگی خوشی و شادی به ارمغان بیاید و برای دشمن تو، رنج و سختی و مشکلات پیش آید.
خجسته بادت عید و خجسته طلعت تو
بفال نیک بشیر همه صغار و کبار
هوش مصنوعی: روز عید برای تو خوش و مبارک باشد و چهرهات نورانی و خوشی را به ارمغان بیاورد. این روز به عنوان خبر خوشی برای بزرگترها و کوچکترها محسوب میشود.