شمارهٔ ۷۸ - در تهنیت عید فطر و مدح خواجه جلیل عبدالرزاق بن احمد بن حسن میمندی گوید
حدیث نوشدن مه شنیده ای به خبر
بکاخ در شو و ماه و ستارگان باز نگر
مرا ز نو شدن مه غرض مبارکی است
چو ماه بینی بشتاب و روزگار مبر
بدان شتاب که من خواهم ار ندانی تاخت
میان تاختن آوازه ده که با ده بخور
نصیب روزه نگه داشتم دگر چکنم
فکند خواهم چو دیگران بر آب سپر
مهی گذشت که بر دست من نیامد می
چگونه باشم ازین پارساتر و بهتر
دلم ز روزه بپوسید وهم ز توبه گرفت
چنین همی نتوان برد روزگار بسر
ز چنگ روزه بزنهار عید خواهم رفت
بر او بنالم و گویم مرا ز روزه بخر
اگر تو خود نخری خواجه را کنم آگاه
که این معامله را او کند ز تو بهتر
حدیث آنکه من از روزه چون غمی شده ام
بگوش خواجه رسد بر زبان عید مگر
جلیل خواجه آفاق احمد آنکه بود
بزرگوار به فضل و به دانش و به هنر
بزرگوار جهان خواجه بلند نسب
خنک روان پدر زین حلال زاده پسر
اگر چه گوهرش از گوهر شریف وی است
چنین شریف نبود اندرین شریف گهر
ز جاه و حشمت او در تبار و گوهر او
همی فزاید جاه و جمال وقدر و خطر
فضایل و هنر ذات او بحیله و جهد
شماره کرد نداند همی ستاره شمر
گر از کفایت گویند با کفایت او
همه کفایت صاحب شود هبا و هدر
ور از مروت گویند با مروت او
همه مروت آل برامکه ست ابتر
سخای او را روز عطا وفا نکند
سرشک ابر و نبات زمین و برگ شجر
در سرای گشاده ست بر وضیع و شریف
نهاده روی جهانی بدان مبارک در
سرا و مجلس پر مردم و دو رویه بپای
غلام و چاکر هر یک بخدمت اندر خور
یکی برون نشود تادرون نیاید ده
چنین سرای که بیند بدین جهان اندر
وگر زمانی خالی شود ز خلق، سرای
بجستجوی فرستد بهر سویی چاکر
بزرگوار دلا کو چنین تواند کرد
نبود هیچ دل اندر جهان بدین گوهر
دل پدر ز پسرگاه گاه سیر شود
دلش همی نشود سیر از ربیع و مضر
بزرگ نامی جوید همی و نام بزرگ
نهاده نیست بکوی و فکنده نیست بدر
بفضل و خوی پسندیده جست باید نام
دگر بدامن مال و به بذل کردن زر
هر آنچه باید ازین باب کردو خواهد کرد
چو تخم نیک فکنده ست نیک یابد بر
نه بیهده سخنش در میان خلق افتاد
نه خیر خیر ثنا گوی او شد آن لشکر
چرا جز او را آواز نام نیک نخاست
ازین سران و بزرگان که حاضرند ایدر
اگر چنو دگرستی بمردی و بفضل
چنو شدستی معروف و گستریده اثر
بقاش بادو بکام و مراد دل برساد
مباد خانه او خالی از سعادت و فر
همیشه یافته از دوستان خویش مراد
همیشه یافته بر دشمنان خویش ظفر
خزان و آمدن عید و رفتن رمضان
خجسته باد برآن میر فر خجسته اثر
شمارهٔ ۷۷ - درمدح وزیر زاده جلیل ابوالفتح عبدالرزاق بن احمد بن حسن میمندی گوید: برفت یار من و من نژند و شیفته وارشمارهٔ ۷۹ - در مدح امیر ایاز اویماق منظور و محبوب سلطان محمود گوید: غم نادیدن آن ماه دیدار
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حدیث نوشدن مه شنیده ای به خبر
بکاخ در شو و ماه و ستارگان باز نگر
هوش مصنوعی: قصهی نو شدن ماه را شنیدهای؟ به کاخ بیایید و به ماه و ستارگان نگاه کنید.
مرا ز نو شدن مه غرض مبارکی است
چو ماه بینی بشتاب و روزگار مبر
هوش مصنوعی: دلیل من از نو شدن ماه، خوشحالی و شادمانی است. وقتی ماه را مشاهده کردی، زود بیا و فرصتی را از دست نده.
بدان شتاب که من خواهم ار ندانی تاخت
میان تاختن آوازه ده که با ده بخور
هوش مصنوعی: هرچند که نمیدانی، به زودی متوجه خواهی شد که در این مسیر سریع حرکت میکنم. بنابراین به دیگران بگو که نگران نباشند و با هم غذا بخورند.
نصیب روزه نگه داشتم دگر چکنم
فکند خواهم چو دیگران بر آب سپر
هوش مصنوعی: من روزهام را حفظ کردهام و حالا نمیدانم چه باید بکنم. میخواهم مثل دیگران آن را رها کنم و به راحتی زندگی کنم.
مهی گذشت که بر دست من نیامد می
چگونه باشم ازین پارساتر و بهتر
هوش مصنوعی: هلال ماهی گذشت که نمیتوانستم می بنوشم؛ حال چگونه میتوانم از این پارسا و بهتر باشم؟
دلم ز روزه بپوسید وهم ز توبه گرفت
چنین همی نتوان برد روزگار بسر
هوش مصنوعی: دل من از روزه خسته شده و از توبه نیز به ستوه آمده است؛ به همین دلیل نمیتوانم به زندگی ادامه دهم.
ز چنگ روزه بزنهار عید خواهم رفت
بر او بنالم و گویم مرا ز روزه بخر
هوش مصنوعی: در روز عید، از روزه و سختیهایش رهایی مییابم و میخواهم به خاطر این سختیها به معشوقم شکایت کنم و از او بخواهم که مرا از این روزه و رنجها نجات دهد.
اگر تو خود نخری خواجه را کنم آگاه
که این معامله را او کند ز تو بهتر
هوش مصنوعی: اگر تو خود به سراغ خواجه نروی، من به او خبر میدهم که این کار را به خوبی میتواند انجام دهد و از تو بهتر است.
حدیث آنکه من از روزه چون غمی شده ام
بگوش خواجه رسد بر زبان عید مگر
هوش مصنوعی: من از روزه به خاطر غمی که دارم، گفتم تا حرفم به گوش سرور برسد، اما تنها به یاد عید میافتم.
جلیل خواجه آفاق احمد آنکه بود
بزرگوار به فضل و به دانش و به هنر
هوش مصنوعی: جلیل خواجه آفاق احمد، شخصی بزرگوار است که در فضل، دانش و هنر بسیار سرآمد و برجسته میباشد.
بزرگوار جهان خواجه بلند نسب
خنک روان پدر زین حلال زاده پسر
هوش مصنوعی: این بیت به ستایش یک شخص بزرگ و با اصل و نسب خوب اشاره دارد و بیان میکند که او پسر کسی است که به حلال زاده بودنش افتخار میکند. همچنین، احساس خوشایندی از وجود این پسر در جهان ابراز میشود.
اگر چه گوهرش از گوهر شریف وی است
چنین شریف نبود اندرین شریف گهر
هوش مصنوعی: اگر چه این گوهر از یک گوهر باارزش به وجود آمده، اما در اینجا به اندازه آن ارزشمند نیست.
ز جاه و حشمت او در تبار و گوهر او
همی فزاید جاه و جمال وقدر و خطر
هوش مصنوعی: جلال و شکوه او باعث میشود که مقام و زیبایی و ارزشش در نژاد و اصل و نسبش بیشتر شود.
فضایل و هنر ذات او بحیله و جهد
شماره کرد نداند همی ستاره شمر
هوش مصنوعی: فضایل و هنرهای او را نمیتوان به سادگی شمرد و درک کرد، زیرا او از هر ستارهای درخشانتر و باارزشتر است.
گر از کفایت گویند با کفایت او
همه کفایت صاحب شود هبا و هدر
هوش مصنوعی: اگر دربارهی کفایت صحبت کنند، کفایت او به تنهایی کافی است و همه چیزهایی که به نظر بیمورد و بیفایده میآیند، از بین میروند.
ور از مروت گویند با مروت او
همه مروت آل برامکه ست ابتر
هوش مصنوعی: اگر از جوانمردی بگویند، او با جوانمردیاش، همه جوانمردیها را از خاندان برامکه به یاد میآورد.
سخای او را روز عطا وفا نکند
سرشک ابر و نبات زمین و برگ شجر
هوش مصنوعی: خصلت بخشندگی او به قدری زیاد است که حتی باران و گیاهان زمین و برگ درختان هم نمیتوانند به اندازه آن وفا و قدردانی کنند.
در سرای گشاده ست بر وضیع و شریف
نهاده روی جهانی بدان مبارک در
هوش مصنوعی: در مکانی وسیع و دلگشاده، بر روی افرادی ساده و باارزش، جهانی زیبا و مبارک قرار داده شده است.
سرا و مجلس پر مردم و دو رویه بپای
غلام و چاکر هر یک بخدمت اندر خور
هوش مصنوعی: در اینجا وصفی از محیطی شلوغ و پرجمعیت وجود دارد که هر فردی با توجه به جایگاه خود در آن به خدمت مشغول است. همه در تلاشند تا وظایف خود را به خوبی انجام دهند و به نوعی به یکدیگر خدمت رسانی کنند.
یکی برون نشود تادرون نیاید ده
چنین سرای که بیند بدین جهان اندر
هوش مصنوعی: هر کس نمیتواند از بیرون به درون بیاید، مگر آنکه چیزی از درون خارج شود. اینگونه است که کسی در این دنیای بزرگ میتواند وارد شود و تجربهای را درک کند.
وگر زمانی خالی شود ز خلق، سرای
بجستجوی فرستد بهر سویی چاکر
هوش مصنوعی: اگر زمانی هنگام خلوت بگذرد و مردم نباشند، خانه به جستجوی خدمتگزاری به سمتهای مختلف میفرستد.
بزرگوار دلا کو چنین تواند کرد
نبود هیچ دل اندر جهان بدین گوهر
هوش مصنوعی: کسی که دل بزرگ و نیکویی دارد میتواند کارهای عظیم و شگفتانگیزی انجام دهد، زیرا در این دنیا هیچ دلی به زیبایی و ارزش این گوهر وجود ندارد.
دل پدر ز پسرگاه گاه سیر شود
دلش همی نشود سیر از ربیع و مضر
هوش مصنوعی: دل پدر گاهی از پسر خسته میشود، اما این دل nunca از یاد و محبت ربیع و مضر سیر نمیشود.
بزرگ نامی جوید همی و نام بزرگ
نهاده نیست بکوی و فکنده نیست بدر
هوش مصنوعی: شخصی به دنبال نام و آوازهای بزرگ است، اما در واقع، نام بزرگ هنوز در کویِ او شناخته نشده و جایی ندارد.
بفضل و خوی پسندیده جست باید نام
دگر بدامن مال و به بذل کردن زر
هوش مصنوعی: به خاطر رحمت و ویژگیهای نیکو، باید نام و شهرت را با اعمال نیک به دست آورد، نه تنها با مال و بخشش پول.
هر آنچه باید ازین باب کردو خواهد کرد
چو تخم نیک فکنده ست نیک یابد بر
هوش مصنوعی: هر چیزی که باید در این زمینه انجام شود و خواسته شود، اگر بذر خوبی کاشته شده باشد، نتیجه خوبی به بار میآورد.
نه بیهده سخنش در میان خلق افتاد
نه خیر خیر ثنا گوی او شد آن لشکر
هوش مصنوعی: سخن او نه تنها بیهوده در میان مردم پراکنده نشد، بلکه همان لشکری که به او کمک کرد، ستایش خود از او را نیز آغاز کرد.
چرا جز او را آواز نام نیک نخاست
ازین سران و بزرگان که حاضرند ایدر
هوش مصنوعی: چرا جز او، هیچ کس دیگری از بزرگان و سرشناسان حاضر در اینجا، نام نیک را نیاورده است؟
اگر چنو دگرستی بمردی و بفضل
چنو شدستی معروف و گستریده اثر
هوش مصنوعی: اگر تو به واسطه ی دگرگونی و تغییر به انسانی کامل تبدیل شدهای، از فضل و برکت چه چیز به معروف و شناختهشده میرسی و تأثیر تو در جامعه گسترش مییابد.
بقاش بادو بکام و مراد دل برساد
مباد خانه او خالی از سعادت و فر
هوش مصنوعی: باد و باران و خوشیها با هم آمیخته و دلخواستهها به دست آید. امیدوارم خانه او از خوشبختی و برکت خالی نماند.
همیشه یافته از دوستان خویش مراد
همیشه یافته بر دشمنان خویش ظفر
هوش مصنوعی: همیشه آنچه که از دوستان به دست میآوری، برای تو ارزشمند است و همیشه پیروزیهایی که بر دشمنان به دست میآوری، مورد ستایش قرار میگیرد.
خزان و آمدن عید و رفتن رمضان
خجسته باد برآن میر فر خجسته اثر
هوش مصنوعی: بهار و رسیدن عید و اتمام ماه رمضان را به آن سرور بزرگوار که فر و شکوه خاصی دارد، تبریک میگوییم.