شمارهٔ ۶۲ - در مدح عضدالدوله امیر یوسف سپهسالار برادر سلطان محمود
خیز تا هر دو بنظاره شویم ای دلبر
بدر خانه میر ،آن ملک شیر شکر
میریوسف که همی تازه کند رسم ملوک
میر یوسف که همی زنده کند نام پدر
بدر خانه آن بار خدای ملکان
کاخهاییست بر آورده بدیع و درخور
کاخهایی که سپهریست بهر کاخی بر
کاخهایی که بهاریست بهرکاخی در
هر یک از خوبی چون باغ بهنگام بهار
وز درخشانی چون ماه بهنگام سحر
هر یکی همچو عروسی که بیاراید روی
وز بر حله فرو پوشد دیبای بزر
خاصه آن کاخ که بر درگه او ساخته اند
آن نه کاخست سپهریست پر از شمس و قمر
بدل پنجره بر گردش سیمین جوشن
بدل کنگره بر برجش زرین مغفر
بزمگاهست و چو از دور بدو در نگری
رزمگاهیرا ماند همه از تیغ وسپر
سایبانهاش فرو هشته و کاخ اندر زیر
همچو سیمرغی افکنده بپای اندر پر
بندگان و رهیان ملک اندر آن کاخ
دست برده بنشاط و دل پر ناز و بطر
این بدستی در می کرده و دستی دینار
آن بدستی گل خود روی و بدستی ساغر
پس هر پنجره بنهاده بر افشاندن را
بدره و تنگ بهم پر ز شیانی و شکر
مطربان رودنواز و رهیان زرافشان
دوستداران همه می خوار ومخالف غمخور
زیر هر کاخی گر آمده مردم گرهی
دستشان زر سپار و پایشان سیم سپر
این همی گوید: بخش تو چه آمد؟ بنمای!
وان همی گوید: قسم تو چه آمد؟ بشمر!
راه چون پشت پلنگ و خاک چون ناف غزال
آن زدینار درست و این ز مشک اذفر
نه هماناکه چنین داشته بود افریدون
نه همانا که چنین ساخته بود اسکندر
تو چه گویی که امیر اینهمه از بهر چه ساخت
وینهمه شغل ز بهر چه گرفت اندر بر ؟
از پی حاجب طغرل که ز شاهان جهان
حاجبی نیست چنو هیچکسی را دیگر
بپسند دل خویش از پی او خواست زنی
ز تباری که ستوده ست به اصل و به گهر
هر چه شایست بکرد آنچه ببایست بداد
کاراو کرد تمام و شغل او برد بسر
آنچه او کرد بتزویج یکی بنده خویش
نکند هیچ شهی از پی تزویج پسر
آن نهالی که درین خدمت حاجب بنشاند
سر به عیوق برآورد و ازو چید ثمر
خدمت میر همی کرد ز دل تا از دل
خدمت او کند امروز هر آن کو برتر
خدمتش بود پسندیده بنزدیک امیر
لاجرم میر کله داد مر او را و کمر
اینت آزادگی و بار خدایی و کرم
اینت احسانی کانرا نه کدانست و نه مر
از خداوندی و ازفضل چه دانی که چه کرد
آن ملک زاده آزاده کهتر پرور
خادمی کو را مخدوم چنین شاید بود
بس عجب نیست اگر مه بود از هر مهتر
خنک آنان که خداوند چنین یافته اند
بردبار و سخی وخوب خوی و خوب سیر
هم ستوده بخصالست و ستوده بفعال
هم ستوده بنوالست ستوده بهنر
چو قدح گیرد، خورشید هزاران مجلس
چو عنان گیرد، جمشید هزاران لشکر
تیغ او چیست بنام و تیر او چیست بفعل
تیغ او بازوی فتح و تیر او پشت ظفر
او یقینست و جز او هر چه ببینی تو گمان
او عیانست و جز او هر چه ببینی تو خبر
گر خطر خواهی از درگه او دور مشو
ور شرف خواهی از خدمت او در مگذر
زین شرف یابی و چیزی نبود به زشرف
زان خطر یابی و چیزی نبود به زخطر
تا ز الماس به آذر ندمد مر ز نگوش
تا ز پولاد به دی مه ندمد سیسنبر
کامران باد بجنگ اندر با زور علی
پادشا باد بملک اندر با عدل عمر
شمارهٔ ۶۱ - در مدح امیر ابو یعقوب یوسف و تهنیت ولادت پسری از وی: مرا بپرسید از رنج راه و شغل سفرشمارهٔ ۶۳ - در مدح عضدالدوله امیر یوسف سپهسالار گوید: هر که را مهتریست اندر سر
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خیز تا هر دو بنظاره شویم ای دلبر
بدر خانه میر ،آن ملک شیر شکر
هوش مصنوعی: بیا که با هم به تماشای زیباییها برویم، ای محبوب من. به سوی خانهای برویم که آنجا فرزند ملک شیر و شکر است.
میریوسف که همی تازه کند رسم ملوک
میر یوسف که همی زنده کند نام پدر
هوش مصنوعی: یوسف، که در نقشش تازهای از خود نشان میدهد و به کارهای شاهانه ادامه میدهد، برای زنده نگه داشتن یاد پدرش تلاش میکند.
بدر خانه آن بار خدای ملکان
کاخهاییست بر آورده بدیع و درخور
هوش مصنوعی: در خانه آن پروردگار بزرگ، که فرمانروایان را در بر میگیرد، کاخهایی شگفتانگیز و مناسب بنا شده است.
کاخهایی که سپهریست بهر کاخی بر
کاخهایی که بهاریست بهرکاخی در
هوش مصنوعی: در اینجا درباره زیبایی و شکوه کاخها و همچنین رابطه آنها با آسمان و بهار صحبت میشود. وجود آسمان و بهار به کاخها زندگی و جلوهای خاص میبخشد، و فضای خوشایند و دلنشینی ایجاد میکند که باعث میشود انسان به زیباییهای طبیعی و هنرهای ساخته شده توجه کند. این تصویرسازی نمایانگر هارمونی بین طبیعت و انسانساختههاست.
هر یک از خوبی چون باغ بهنگام بهار
وز درخشانی چون ماه بهنگام سحر
هوش مصنوعی: هر خوبی را میتوان به باغی در بهار تشبیه کرد که پر از زیبایی و زندگی است و مانند نوری درخشان در سپیدهدم که دلها را شاد میکند.
هر یکی همچو عروسی که بیاراید روی
وز بر حله فرو پوشد دیبای بزر
هوش مصنوعی: هر یک از آنها مانند عروسی است که چهرهاش را زیبا میآراید و لباس گرانبها و فاخر به تن میکند.
خاصه آن کاخ که بر درگه او ساخته اند
آن نه کاخست سپهریست پر از شمس و قمر
هوش مصنوعی: خصوصاً آن عمارت که در درگاه او بنا شده، آنجا فقط یک بنا نیست، بلکه آسمانی است پر از خورشید و ماه.
بدل پنجره بر گردش سیمین جوشن
بدل کنگره بر برجش زرین مغفر
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیباییها و زینتهای طبیعت پرداخته است. در آن، پنجرهای مشابه جوشنی نقرهای و کنگرهای که تزئیناتی مانند یک کلاهخود طلایی دارد، به تصویر کشیده شده است. این توصیف به نوعی از زیبایی و هنر در شکلهای مختلف اشاره دارد.
بزمگاهست و چو از دور بدو در نگری
رزمگاهیرا ماند همه از تیغ وسپر
هوش مصنوعی: محل جشن و سرور است و زمانی که از دور به آن نگاه میکنی، به یاد میدان نبرد میافتد، زیرا همهجا پر از سلاح و جنگندههاست.
سایبانهاش فرو هشته و کاخ اندر زیر
همچو سیمرغی افکنده بپای اندر پر
هوش مصنوعی: سایبانها پایین آمدهاند و کاخ زیر آنها قرار دارد، مانند سیمرغی که پاهایش را دراز کرده است.
بندگان و رهیان ملک اندر آن کاخ
دست برده بنشاط و دل پر ناز و بطر
هوش مصنوعی: در آن کاخ، بندگان و راهیان سلطنت با شوق و دل خوش و سرشار از لذت و ناز، مشغول به کار هستند.
این بدستی در می کرده و دستی دینار
آن بدستی گل خود روی و بدستی ساغر
هوش مصنوعی: این شخص با دستش مشغول نوشیدن بوده و با دست دیگرش دینار میدهد؛ در حالی که دستش گلی زیبا دارد و در دست دیگرش نیز جامی قرار دارد.
پس هر پنجره بنهاده بر افشاندن را
بدره و تنگ بهم پر ز شیانی و شکر
هوش مصنوعی: هر پنجرهای که باز میشود، به دوشایش پر از گل و شیرینی است.
مطربان رودنواز و رهیان زرافشان
دوستداران همه می خوار ومخالف غمخور
هوش مصنوعی: موسیقیدانان و نوازندگان در کنار دوستانی که کیسههای پر از شادی دارند، همگی شاد و خوشحال هستند و هیچگونه دلسوزی و غمی در دل ندارند.
زیر هر کاخی گر آمده مردم گرهی
دستشان زر سپار و پایشان سیم سپر
هوش مصنوعی: زیر هر کاخی اگر مردمی وجود داشته باشند، دستشان را با طلا و پایشان را با نقره میپوشانند.
این همی گوید: بخش تو چه آمد؟ بنمای!
وان همی گوید: قسم تو چه آمد؟ بشمر!
هوش مصنوعی: این شخص میگوید: سهم تو چه بود؟ آن را نشان بده! و آن شخص دیگر میگوید: قسم تو چه بود؟ آن را بشمار!
راه چون پشت پلنگ و خاک چون ناف غزال
آن زدینار درست و این ز مشک اذفر
هوش مصنوعی: جاده مانند پشت پلنگ و خاک همچون ناف غزال است. اینجا درست مانند آن زینت و زیبایی است و اینجا هم بویی از مشک دارد.
نه هماناکه چنین داشته بود افریدون
نه همانا که چنین ساخته بود اسکندر
هوش مصنوعی: نه کسی که افریدون این طور بود، نه کسی که اسکندر این گونه ساخته بود.
تو چه گویی که امیر اینهمه از بهر چه ساخت
وینهمه شغل ز بهر چه گرفت اندر بر ؟
هوش مصنوعی: چرا این همه تلاش و کار را برای چه چیزی انجام داده است؟ تو چه نظری درباره این موضوع داری؟
از پی حاجب طغرل که ز شاهان جهان
حاجبی نیست چنو هیچکسی را دیگر
هوش مصنوعی: در جستجوی خدمتکار طغرل هستم، زیرا مانند او در دنیا کسی دیگر نیست که به شاهان خدمت کند.
بپسند دل خویش از پی او خواست زنی
ز تباری که ستوده ست به اصل و به گهر
هوش مصنوعی: دل خود را راضی کن که به دنبال او بروی، زنی از خانوادهای پسندیده و با اصالت را انتخاب کن.
هر چه شایست بکرد آنچه ببایست بداد
کاراو کرد تمام و شغل او برد بسر
هوش مصنوعی: هر چه شایسته بود، انجام داد و آنچه باید اجرا میشد، به خوبی انجام داد. تمام کارهای او به اتمام رسید و او به وظایفش رسیدگی کرد.
آنچه او کرد بتزویج یکی بنده خویش
نکند هیچ شهی از پی تزویج پسر
هوش مصنوعی: هرگز هیچ پادشاهی برای ازدواج پسرش، کاری را که او با یکی از بندگانش کرد، انجام نخواهد داد.
آن نهالی که درین خدمت حاجب بنشاند
سر به عیوق برآورد و ازو چید ثمر
هوش مصنوعی: نهالی که در این خدمت به کار گمارده شد، سر از خاک برآورد و میوهای از آن چیدند.
خدمت میر همی کرد ز دل تا از دل
خدمت او کند امروز هر آن کو برتر
هوش مصنوعی: او با تمام وجود برای خدمت به میر تلاش میکند تا از دل او نیز امروز به خدمت او برسد، هر کس که در مرتبه بالاتری قرار دارد.
خدمتش بود پسندیده بنزدیک امیر
لاجرم میر کله داد مر او را و کمر
هوش مصنوعی: به خدمت او رفتن مورد پسندی بود و نزد امیر (پادشاه) نیز چنین بود. به همین خاطر، او را به سمت فرماندهی و مقام بالا منصوب کردند.
اینت آزادگی و بار خدایی و کرم
اینت احسانی کانرا نه کدانست و نه مر
هوش مصنوعی: این آزادی و بزرگواری تو و این لطف و احسانی که داری، چیزی نیست که کسی بتواند درک کند یا بشناسد.
از خداوندی و ازفضل چه دانی که چه کرد
آن ملک زاده آزاده کهتر پرور
هوش مصنوعی: از لطف و بزرگی خداوند چه میدانی که آن جوان آزاده و نیکوکار چه کارهایی انجام داده است.
خادمی کو را مخدوم چنین شاید بود
بس عجب نیست اگر مه بود از هر مهتر
هوش مصنوعی: اگر خادمی بتواند به چنین مقام و منزلتی برسد، تعجبی ندارد که او از هر سرور و بزرگتری برتر باشد.
خنک آنان که خداوند چنین یافته اند
بردبار و سخی وخوب خوی و خوب سیر
هوش مصنوعی: خوش به حال کسانی که خداوند این ویژگیها را به آنها عطا کرده است: صبوری، سخاوت، نیکی اخلاق و رفتار خوب.
هم ستوده بخصالست و ستوده بفعال
هم ستوده بنوالست ستوده بهنر
هوش مصنوعی: این شخص به خاطر ویژگیهای خوبش، کارهای بزرگش و بخششهایش مورد ستایش قرار گرفته است. همچنین به خاطر هنر و استعدادش نیز تحسین میشود.
چو قدح گیرد، خورشید هزاران مجلس
چو عنان گیرد، جمشید هزاران لشکر
هوش مصنوعی: وقتی که جام پر از نوشیدنی میشود، خورشید به هزاران مجالس میپیوندد و در وقت مناسب، جمشید رهبری هزاران جنگجو را به عهده میگیرد.
تیغ او چیست بنام و تیر او چیست بفعل
تیغ او بازوی فتح و تیر او پشت ظفر
هوش مصنوعی: تیغ او نشاندهندهی قدرت و شجاعتش است، و تیر او هم نشانی از کارآمدی و اثرگذاریاش. تیغ او، به معنی تسلط و پیروزی است، و تیر او، به معنای پشتوانهای برای دستیابی به موفقیت.
او یقینست و جز او هر چه ببینی تو گمان
او عیانست و جز او هر چه ببینی تو خبر
هوش مصنوعی: او حقیقت مطلق است و هر آنچه که میبینی تنها گمان است. آنچه او به روشنی نشان میدهد، فراتر از هر چیزی است که در دنیای اطراف میبینی و تنها خبر است.
گر خطر خواهی از درگه او دور مشو
ور شرف خواهی از خدمت او در مگذر
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از خطر دور باشی، از درگاه او فاصله نگیر. اما اگر به دنبال ارج و منزلت هستی، نباید از خدمت به او دریغ کنی.
زین شرف یابی و چیزی نبود به زشرف
زان خطر یابی و چیزی نبود به زخطر
هوش مصنوعی: از این مقام بلندی به چیزی نمیارزد، چون از این مقام خطراتی هم وجود دارد که به همین اندازه مهم است.
تا ز الماس به آذر ندمد مر ز نگوش
تا ز پولاد به دی مه ندمد سیسنبر
هوش مصنوعی: تا زمانی که الماس به آتش سوزانده نشود، از آن هیچ گونه نوری به وجود نمیآید. همچنین، تا زمانی که آهن به سردی و یخ تبدیل نشود، هیچ ضیایی از آن صادر نخواهد شد.
کامران باد بجنگ اندر با زور علی
پادشا باد بملک اندر با عدل عمر
هوش مصنوعی: بگذار خوشی و کامیابی به میدان جنگ بیاید و پادشاه علی با قدرت و زورش بر آن تسلط یابد، و در ملک و قلمرو، عمر با عدالت و انصاف حاکم باشد.