گنجور

شمارهٔ ۵۷ - در مدح امیر محمد فرزند سلطان محمود غزنوی گوید

ای سرا پای سرشته ز می و شیر وشکر
شکر از هند نیارند ز تو شیرین تر
لب تو طعم شکر دارد و دراصل گلست
کس ندیده ست بگیتی گل با طعم شکر
بوسه ای زان لب شیرین بدلی یافته ام
هر کجا بوس تو آید دل و جانرا چه خطر
هر که چیزی ز کسی برد خبر دارد از آن
تو دلم بردی و دانم که ترا نیست خبر
یا تو از جمله بت رویان چیز دگری
یا مرا با تو و با عشق تو حالیست دگر
من همه ساله دل از عشق نگه داشتمی
بحذر بودمی از عشق و پس و پیش نگر
تا ترا دیده ام ای ماه دگر سان شده ام
با خلل گشت همی حال من و حال حذر
جای شکرست نگارا که تو در پیش منی
ور نبودی تو چنین بودمی امروز مگر
عشق و جز عشق، مرا بد نتوانند نمود
دولت میر نگهبان منست ای دلبر
میر بواحمد بن محمود آن بار خدای
که چو خورشید بر افروخته زو روی گهر
آن پسندیده به رادی و به حری و معروف
آن سزاوار به شاهی و به تاج اندر خور
از نکو رسمی و نیکو خویی و نیکدلی
بسوی اوست همه چشم ودل و گوش پدر
اندرین ایام از نادره ها نادره است
پسری با پدر خویش موافق به سیر
این پسر چون پدر آمد به سرشت و بنهاد
تخم چون نیک بود، نیک پدید آرد بر
پدر از مردی، از شیر برد هر دم دست
پسر از مردی با پیل زند هزمان بر
پدر از ملک زمین بیشترین یافته بهر
پسر از کتب جهان بیشترین کرده زبر
پدر آنجا که سخن خواهد بشکافد موی
پسر آنجا که سخن گوید بفشاند زر
آن سخن خواهد پاکیزه چو در بافته در
وین سخن گوید پیوسته چو پیوسته درر
سخن آرایان آنجا که سخن راند میر
خیره مانندو ندانند سخن برد بسر
سخن آموزد از و هر که سخنگویترست
وین شگفتی بود از کار جوانی بیمر
این هم از بخت بلندست و هم از اختر نیک
شاد باش ای ملک نیکخوی نیک اختر
باش تا بینی این اختر و این بخت بلند
چه کنندو چه نمایند به ایام اندر
کمترین چیزی کاین بخت بدو خواهد داد
گنجهای ملکانست و ولایت یکسر
میر محمود به شادی و به شاهی بزیاد
تاببیند هنر و دولت و اقبال پسر
دولتی دارد چندانکه بر اندیشد دل
دولت عالی با همت عالی همبر
آخر آن دولت و آن همت کاری بکند
این سخن را که همی گویم بازی مشمر
باش تا شاه جهان میر مرا امر کند
که سپاه و بنه بردار و زجیحون بگذر
دشمنان را همه برگیر و ولایت بگشای
پس بپیروزی برگرد و بشای و ظفر
آن نماید ز هنر وان کند آن شیر نژاد
که نکرده ست مگر صد یک آن رستم زر
بسوی غزنین با مال گران حمل کند
بنه خان ختا با بنه خان تتر
تا نباشد چو سپیده دم، هنگام زوال
تا نباشد چو نماز دگری، وقت سحر
شادمان باد و بعدلش همه گیتی چو بهشت
خانمان عدوی دولت او زیر و زبر
عید او فرخ و فرخنده و او فرخ روز
روز عید عدوی دولت او هر چه بتر

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای سرا پای سرشته ز می و شیر وشکر
شکر از هند نیارند ز تو شیرین تر
هوش مصنوعی: تو که تمام وجودت پر از لذت و شیرینی است و هیچ چیز به اندازه‌ی طعم شیرین تو نمی‌تواند دلپذیر باشد، حتی اگر به مانند شیر و شکر همگام با بهترین ها بیاید.
لب تو طعم شکر دارد و دراصل گلست
کس ندیده ست بگیتی گل با طعم شکر
هوش مصنوعی: لب‌های تو طعمی همچون شکر دارند و در واقع به مانند گل هستند. هیچ‌کس در این دنیا گلی را با طعم شکر ندیده است.
بوسه ای زان لب شیرین بدلی یافته ام
هر کجا بوس تو آید دل و جانرا چه خطر
هوش مصنوعی: بوسه‌ای از آن لب شیرین به دست آورده‌ام، هر کجا که یاد تو بیفتد، دل و جانم چه خطری دارد.
هر که چیزی ز کسی برد خبر دارد از آن
تو دلم بردی و دانم که ترا نیست خبر
هوش مصنوعی: هر کسی که چیزی از دیگری می‌دزدد، از دزدیده شدن آن باخبر است. من هم قلبت را دزدیده‌ام و می‌دانم که تو از این موضوع خبر نداری.
یا تو از جمله بت رویان چیز دگری
یا مرا با تو و با عشق تو حالیست دگر
هوش مصنوعی: شاید تو از دسته زیبایان ویژگی دیگری داری، یا اینکه احساسی که من نسبت به تو و عشق تو دارم، کاملاً متفاوت است.
من همه ساله دل از عشق نگه داشتمی
بحذر بودمی از عشق و پس و پیش نگر
هوش مصنوعی: من هر سال دل خود را به عشق نگه داشتم و از عشق احتیاط می‌کردم و به جلو و عقب آن توجه داشتم.
تا ترا دیده ام ای ماه دگر سان شده ام
با خلل گشت همی حال من و حال حذر
هوش مصنوعی: از زمانی که تو را دیده‌ام، ای ماه، حال و روز من تغییر کرده است و حالتی مضطرب و نابه‌سامان پیدا کرده‌ام.
جای شکرست نگارا که تو در پیش منی
ور نبودی تو چنین بودمی امروز مگر
هوش مصنوعی: جای شکر دارد ای دوست که تو در برابر منی، و اگر تو نبودیت، امروز اینگونه نبودم.
عشق و جز عشق، مرا بد نتوانند نمود
دولت میر نگهبان منست ای دلبر
هوش مصنوعی: عشق و هر چیزی غیر از عشق، نمی‌توانند به من آسیب برسانند؛ زیرا خداوند، حافظ و سرپرست من است ای دوست.
میر بواحمد بن محمود آن بار خدای
که چو خورشید بر افروخته زو روی گهر
هوش مصنوعی: به یاد شخصیتی بزرگ و با عظمت اشاره می‌شود که مانند خورشید درخشان و پرنور است و از او صفات عالی و باارزش بسیار سرچشمه می‌گیرد. وجود او بر دیگران تأثیرگذار و مملو از جلال و شکوه است.
آن پسندیده به رادی و به حری و معروف
آن سزاوار به شاهی و به تاج اندر خور
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی که دارای ویژگی‌های خوب و پسندیده است، لایق مقام و جایگاه بالایی مانند سلطنت و تاجگذاری می‌باشد. در واقع، ویژگی‌های نیکو و شایسته، انسان را به مقام‌های عالی نزدیک می‌کند.
از نکو رسمی و نیکو خویی و نیکدلی
بسوی اوست همه چشم ودل و گوش پدر
هوش مصنوعی: همه‌ی توجه و عشق پدر به خوبی‌های فرزندش و رفتار و دل پاک او معطوف است.
اندرین ایام از نادره ها نادره است
پسری با پدر خویش موافق به سیر
هوش مصنوعی: در این روزها، پسرانی که با پدرانشان هماهنگ و هم‌نوا هستند، بسیار کم‌یابند.
این پسر چون پدر آمد به سرشت و بنهاد
تخم چون نیک بود، نیک پدید آرد بر
هوش مصنوعی: این پسر مانند پدرش به مروت و اصالت خود ادامه می‌دهد و چون نیکوست، ثمرات نیکو نیز خواهد داشت.
پدر از مردی، از شیر برد هر دم دست
پسر از مردی با پیل زند هزمان بر
هوش مصنوعی: پدر با قدرت و مردانگی خود هر روز سر برمی‌آورد و پسر نیز این ویژگی را از او به ارث می‌برد و در کنار شجاعت و نیروی برتر خود، با عزم راسخ و دلیرانه به مبارزه با چالش‌ها می‌پردازد.
پدر از ملک زمین بیشترین یافته بهر
پسر از کتب جهان بیشترین کرده زبر
هوش مصنوعی: پدر بر اساس زمین و منابع آن به کامیابی زیادی رسیده است، اما او برای پسرش از کتاب‌ها و دانش‌های جهان، بیشترین علم و آگاهی را فراهم کرده است.
پدر آنجا که سخن خواهد بشکافد موی
پسر آنجا که سخن گوید بفشاند زر
هوش مصنوعی: وقتی پدر بخواهد که در موردی صحبت کند و موضوعی را توضیح دهد، به دقت و با عمق به آن می‌پردازد. اما پسر در زمان سخن گفتن ممکن است بی‌پروا و بدون توجه به جزئیات سخن بگوید و گفتارش ممکن است ارزشی نداشته باشد.
آن سخن خواهد پاکیزه چو در بافته در
وین سخن گوید پیوسته چو پیوسته درر
هوش مصنوعی: سخنی که به درستی و زیبایی بیان شود، مانند پارچه‌ای بافته شده است که به خوبی نقش خورده و دوام دارد. وقتی کسی به طور مداوم درباره آن سخن بگوید، ارزش و اهمیت آن بیشتر نمایان می‌شود.
سخن آرایان آنجا که سخن راند میر
خیره مانندو ندانند سخن برد بسر
هوش مصنوعی: در جایی که سخنوران به صحبت کردن مشغولند، این سخنان به قدری جذاب و گیرا هستند که مخاطب را مجذوب خود می‌کنند، به طوری که آن‌ها نمی‌دانند چگونه باید با این سخنان برخورد کنند.
سخن آموزد از و هر که سخنگویترست
وین شگفتی بود از کار جوانی بیمر
هوش مصنوعی: هر کس که توانایی بیشتری در سخن گفتن دارد، از این موضوع درس می‌گیرد. این نکته، خود به تنهایی از شگفتی‌های جوانی به شمار می‌رود که بی‌وفا و ناپایدار است.
این هم از بخت بلندست و هم از اختر نیک
شاد باش ای ملک نیکخوی نیک اختر
هوش مصنوعی: این یک نعمت بزرگ و خوشبختی است که تو را همراهی می‌کند. ای پادشاه نیک‌نهاد و خوش‌سرنوشت، خوشحال باش!
باش تا بینی این اختر و این بخت بلند
چه کنندو چه نمایند به ایام اندر
هوش مصنوعی: صبر کن تا ببینی این ستاره و این سرنوشت بزرگ چه کارهایی انجام می‌دهند و در روزهای آینده چه اتفاقاتی می‌افتد.
کمترین چیزی کاین بخت بدو خواهد داد
گنجهای ملکانست و ولایت یکسر
هوش مصنوعی: بدترین چیزی که این سرنوشت به او خواهد داد، ثروت و دارایی‌های پادشاهان و حکومت کامل است.
میر محمود به شادی و به شاهی بزیاد
تاببیند هنر و دولت و اقبال پسر
هوش مصنوعی: میر محمود باید با خوشحالی و افتخار ببیند که هنر، موفقیت و شانس پسرش در حال افزایش است.
دولتی دارد چندانکه بر اندیشد دل
دولت عالی با همت عالی همبر
هوش مصنوعی: دولتی که بر روی فکر و اندیشه متمرکز است، به مانند دلی است که در جستجوی علو و برتری، با اراده و تلاش عالی همراه است.
آخر آن دولت و آن همت کاری بکند
این سخن را که همی گویم بازی مشمر
هوش مصنوعی: سرانجام آن آرزو و تلاش به ثمر خواهد نشست. این گفتار من را بی‌اهمیت نشمارید.
باش تا شاه جهان میر مرا امر کند
که سپاه و بنه بردار و زجیحون بگذر
هوش مصنوعی: منتظر باش تا پادشاه جهانی دستور دهد که آماده شوم و با لشکرم از رود جیحون عبور کنم.
دشمنان را همه برگیر و ولایت بگشای
پس بپیروزی برگرد و بشای و ظفر
هوش مصنوعی: تمام دشمنان را از پیش رو بردار و دروازه ی حکومت را باز کن، سپس به پیروزی برگرد و شادی کن و به کامیابی دست یاب.
آن نماید ز هنر وان کند آن شیر نژاد
که نکرده ست مگر صد یک آن رستم زر
هوش مصنوعی: آن کسی که با هنر خود کارهای شگفت‌انگیز انجام می‌دهد و مانند شیر نژاد، شجاع و دلیر است، در واقع در کارهایش به اندازه صد بار رستم زر، قوی و توانمند است.
بسوی غزنین با مال گران حمل کند
بنه خان ختا با بنه خان تتر
هوش مصنوعی: به سمت غزنین، با بارهای گران، خان ختا در حال حمل وسایل است که با خان تتر هم‌سفر شده است.
تا نباشد چو سپیده دم، هنگام زوال
تا نباشد چو نماز دگری، وقت سحر
هوش مصنوعی: تا وقتی که صبح زود نرسد، وقت غروب هم نخواهد بود و تا زمانی که وقت سحر نرسد، نمی‌توان نماز دیگری را شروع کرد.
شادمان باد و بعدلش همه گیتی چو بهشت
خانمان عدوی دولت او زیر و زبر
هوش مصنوعی: به خوشی و شادی زندگی کنید و دنیای خود را همچون بهشتی بسازید. اگر عدالت برقرار شود، سرنوشت خوب و خوشی‌ها در انتظار شماست و هر نامرادی برطرف خواهد شد.
عید او فرخ و فرخنده و او فرخ روز
روز عید عدوی دولت او هر چه بتر
هوش مصنوعی: عید او مبارک و خوش یمن است و او روز خوشی را به همراه دارد. هر چه دشمنی و بدی برای او بیشتر باشد، به همان اندازه روزش خوش‌تر خواهد بود.