گنجور

شمارهٔ ۵۰ - در وصف بهار و مدح ابواحمد محمدبن محمود بن سبکتگین

مرحبا ای بلخ بامی همره باد بهار
از در نوشاد رفتی یا زباغ نوبهار
ای خوشا آن نوبهار خرم نوشاد بلخ
خاصه اکنون کز در بلخ اندرون آمد بهار
هر درختی پرنیان چینی اندر سر کشید
پرنیان خرد نقش سبز بوم لعل کار
ارغوان بینی چو دست نیکوان پردستبند
شاخ گل بینی چو گوش نیکوان پر گوشوار
باغ گردد گلپرست و راغ گردد لاله گون
باد گردد مشکبوی و ابر مروارید بار
باغبان برگرفته دل بماه دی زگل
پر کند هر بامدادی از گل سوری کنار
بلخ بس خوشست، لیکن بلخیان را باد بلخ
مرمرا با شهرهای گوز گانانست کار
نو بهار بلخ را در چشم من حشمت نماند
نا بهار گوز گانان پیش من بگشود بار
باغ و وراغ و کوه و دشت گوز گانان سر بسر
حله دو روی را ماند ز بس نقش و نگار
هر چه زیور بود نوروز نو آیین آن همه
برد برگلهای باغ و راغ نوروزی بکار
از دوران رشنه (؟) تاکهپایه های کرزوان
سبزه از سبزه نبرد، لاله زار از لاله زار
بیشه های کرزوان از لاله زار و شنبلید
گاه چون بیجاده گردد، گاه چون زرعیار
از فراوان گل که برشاخ درختان بشکفد
راست پنداری درختان گوهر آوردند بار
بامدادان بوی فردوس برین آید همی
از در باغ و در راغ و زکوه و جویبار
گل همی گل گردد وسنگ سیه یاقوت سرخ
زین بهار سبز پوش تازه روی آبدار
خوبتر زین گوز گانان را بهاری دیگرست
وین بهار اکنون پدید آید که آید شهریار
میر ابواحمد محمد شهریار دادگر
سر فراز گوهر و فخر بزرگان تبار
آنکه دنیا را جمالست آنکه دین را قوتست
آنکه دولت را ثیابست آنکه شاهی را شعار
در بزرگی با تواضع، در سیاست باسکون
درسخا باتازه رویی، در جوانی با وقار
پردل پردل ولیکن مهربان مهربان
قادر قادر ولیکن بردبار بردبار
خشت او از کوه برگیردهمی تیغ بلند
ناوک او کنگره برباید از برج حصار
همچنان ترسند چون کبکان ترسنده زباز
پیل ازو روز نبرد و شیر ازو روزشکار
ابر گوهر بار زرین کله بندد در هوا
گر ز دریای کفش خورشید بر گیرد بخار
مرد را اول بزرگی نفس باید پس نسب
هست اندر ذات او این هر دو معنی آشکار
آن همای رایت فرخنده او خفته نیست
آخراو خواهد بنای مملکت کرد استوار
بس نپاید کو بپرواز اندر آید نرم و خوش
گر بپرواز اندر آید مملکت گیرد قرار
بر در بغداد خواهم دیدن اورا تا نه دیر
گرد بر گردش غلامان سرایی صد هزار
دولت سلطان قوی باد و سر تو سبز باد
کاینجهان با دولت وتیغ شما خوارست خوار
خوش نخسبم تا نبینم بر در میدان تو
خفته هر شب شهریاران جهانرا بنده وار
تا همی پیدا بود نیک از بد و نرم از درشت
همچو سنگ خاره از بیجاده و لیل از نهار
تا نباشد چون ستاک نسترن شاخ بهی
تا نباشد چون شکوفه ارغوان شاخ چنار
نیک بادت سال و ماه و نیک بادت روز شب
نیک بادت وقت وساعت نیک بادت روزگار
رنج و مکروه از تو دور و عدل و انصاف از تو شاه
دین و دنیا با تو جفت و بخت و دولت با تو یار
تا ز بهر خدمت درگاه تو هر چند گاه
شاه چین آید پیاده، شاه روم آید سوار
بر خور از نوروز خرم، بر خور از بخت جوان
بر خور از عمر گرامی، برخور از روی نگار
دشمنانت مستمند و مبتلا و ممتحن
دوستانت شادمان و شادکام و شادخوار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرحبا ای بلخ بامی همره باد بهار
از در نوشاد رفتی یا زباغ نوبهار
هوش مصنوعی: سلام بر تو ای بلخ، که همراه با نسیم بهار بهاری از در نوشاد رفته‌ای یا از باغ نو بهار.
ای خوشا آن نوبهار خرم نوشاد بلخ
خاصه اکنون کز در بلخ اندرون آمد بهار
هوش مصنوعی: خوشا به حال بهار زیبا و شاداب بلخ، به‌ویژه اکنون که بهار از در بلخ به‌درون آمده است.
هر درختی پرنیان چینی اندر سر کشید
پرنیان خرد نقش سبز بوم لعل کار
هوش مصنوعی: هر درختی مانند پرنیان چینی در بالای خود رونق پیدا کرده است و پرنیان خرد به شکلی نقش سبز بر روی زمینه سرخ رنگی ایجاد کرده است.
ارغوان بینی چو دست نیکوان پردستبند
شاخ گل بینی چو گوش نیکوان پر گوشوار
هوش مصنوعی: اگر گل ارغوان را ببینی، مانند دستان زیبا و آراسته‌ای است که شاخه‌هایش را به شکل زیبایی درآورده‌اند. همچنین اگر گل را ببینی، همچون گوشواره‌های شیک و دلنشین به گوش‌های زیبای انسان‌ها آویزان است.
باغ گردد گلپرست و راغ گردد لاله گون
باد گردد مشکبوی و ابر مروارید بار
هوش مصنوعی: باغ پر از گل‌های خوشبو می‌شود و باغچه‌ها پر از گل‌های لاله خواهد شد. نسیم خوشی وزیدن می‌گیرد و ابرها همچون مروارید باران می‌بارند.
باغبان برگرفته دل بماه دی زگل
پر کند هر بامدادی از گل سوری کنار
هوش مصنوعی: باغبان هر روز صبح دلش را با گل‌های زیبا و خوش‌بوی گل سرخ پر می‌کند.
بلخ بس خوشست، لیکن بلخیان را باد بلخ
مرمرا با شهرهای گوز گانانست کار
هوش مصنوعی: بلخ شهر زیبایی است، اما مردم بلخ برای زندگی با مشکلاتی مواجه‌اند که شبیه به زندگی در شهرهای بی‌کار و بی‌سرپناه است.
نو بهار بلخ را در چشم من حشمت نماند
نا بهار گوز گانان پیش من بگشود بار
هوش مصنوعی: بهار تازه بلخ در چشمان من زیبایی‌ای ندارد، چرا که پیش از آن، بهار زندگی گوزن‌ها بر من آشکار شده است.
باغ و وراغ و کوه و دشت گوز گانان سر بسر
حله دو روی را ماند ز بس نقش و نگار
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی‌های طبیعت اشاره شده است، جایی که باغ‌ها، دشت‌ها و کوه‌ها گویی در تزئینات و طرح‌های رنگارنگ غرق شده‌اند. این تصویرسازی نشان‌دهنده‌ی تنوع و جذابیت طبیعی است که مانند نقش و نگارهای زیبا و هنرمندانه‌ای به نظر می‌آید.
هر چه زیور بود نوروز نو آیین آن همه
برد برگلهای باغ و راغ نوروزی بکار
هوش مصنوعی: هر نوع زینت و زیبایی که مربوط به جشن نوروز است، همه را در گل‌های باغ و بوستان بکارید.
از دوران رشنه (؟) تاکهپایه های کرزوان
سبزه از سبزه نبرد، لاله زار از لاله زار
هوش مصنوعی: از زمان قدیم تا به حال، سرسبزی و زیبایی طبیعت از یکدیگر تأثیر پذیرفته‌اند و هرچیزی که به وجود آمده، از ویژگی‌های مشابه خود نشأت گرفته است.
بیشه های کرزوان از لاله زار و شنبلید
گاه چون بیجاده گردد، گاه چون زرعیار
هوش مصنوعی: دشت‌های سرسبز کرزوان گاهی پر از لاله‌های زیبا و شنبلیله می‌شود و گاهی نیز همچون مزارع زرد و پربار به نظر می‌رسد.
از فراوان گل که برشاخ درختان بشکفد
راست پنداری درختان گوهر آوردند بار
هوش مصنوعی: وقتی که گل‌های زیاد بر روی شاخه‌های درختان شکفته می‌شود، به نظر می‌رسد که درختان گنجینه‌ای از جواهرات را به ثمر آورده‌اند.
بامدادان بوی فردوس برین آید همی
از در باغ و در راغ و زکوه و جویبار
هوش مصنوعی: در صبحگاهان، بوی بهشت از باغ‌ها، دشت‌ها، کوه‌ها و جویبارها به مشام می‌رسد.
گل همی گل گردد وسنگ سیه یاقوت سرخ
زین بهار سبز پوش تازه روی آبدار
هوش مصنوعی: در این بهار زیبا، گل‌ها شکوفا می‌شوند و سنگ‌های تیره مانند یاقوت سرخ، درخشش خاصی پیدا می‌کنند. طبیعت با رنگ سبز تازه و شاداب، جلوه‌ای تازه و زنده دارد.
خوبتر زین گوز گانان را بهاری دیگرست
وین بهار اکنون پدید آید که آید شهریار
هوش مصنوعی: بهتر از این افراد، بهاری دیگر در راه است و این بهار در حال حاضر به ظهور می‌رسد که به خاطر حضور پادشاه خواهد بود.
میر ابواحمد محمد شهریار دادگر
سر فراز گوهر و فخر بزرگان تبار
هوش مصنوعی: محمد شهریار، میر و نیکوکار، از نسل بزرگانی است که افتخار و ارزش بالایی دارند.
آنکه دنیا را جمالست آنکه دین را قوتست
آنکه دولت را ثیابست آنکه شاهی را شعار
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف ویژگی‌هایی می‌پردازد که برای یک فرد یا شخصیت مهم و تاثیرگذار ضروری است. دنیا به زیبایی آن فرد وابسته است، دین به قدرت او نیاز دارد، موفقیت‌ها و دولت‌ها تحت پشتیبانی او قرار دارند و مقام سلطنت با نام او شناخته می‌شود. به طور کلی، این توصیف نشان‌دهنده مقام و اعتبار بالای آن شخص در جامعه است.
در بزرگی با تواضع، در سیاست باسکون
درسخا باتازه رویی، در جوانی با وقار
هوش مصنوعی: در بزرگی باید با تواضع رفتار کرد، در سیاست باید با آرامش و سکون عمل نمود، در سخاوت باید با نوآوری و تازگی پیش رفت و در جوانی باید با وقار و احترام زندگی کرد.
پردل پردل ولیکن مهربان مهربان
قادر قادر ولیکن بردبار بردبار
هوش مصنوعی: دل پرشور و هیجان دارد، اما در عین حال مهربان و دلسوز است. همچنین قادری بزرگ و تواناست، اما صبر و بردباری نیز از ویژگی‌های اوست.
خشت او از کوه برگیردهمی تیغ بلند
ناوک او کنگره برباید از برج حصار
هوش مصنوعی: اکنون با قدرت و اراده‌ای قوی، از بلندی‌های کوه خشت و مصالح را برمی‌دارم و با تیغی تیز و بلند، دیوار و برج حصار را خراب می‌کنم.
همچنان ترسند چون کبکان ترسنده زباز
پیل ازو روز نبرد و شیر ازو روزشکار
هوش مصنوعی: آن‌ها همچنان مانند کبک‌ها از شکارچی می‌ترسند؛ مانند فیل که در روز جنگ از او وحشت دارد و مانند شیر که در روز شکار از او هراسان است.
ابر گوهر بار زرین کله بندد در هوا
گر ز دریای کفش خورشید بر گیرد بخار
هوش مصنوعی: ابر مانند جواهراتی که از طلا ساخته شده‌اند، در آسمان قرار می‌گیرد. اگر بخار خورشید از دریا برآید، مانند کف‌های دریا خواهد بود.
مرد را اول بزرگی نفس باید پس نسب
هست اندر ذات او این هر دو معنی آشکار
هوش مصنوعی: برای اینکه انسان بزرگی و احترام پیدا کند، ابتدا باید نفس و روح خود را بزرگ کند. سپس نژاد و خانواده نیز در ذات او تاثیرگذار است. این دو نکته به خوبی قابل درک هستند.
آن همای رایت فرخنده او خفته نیست
آخراو خواهد بنای مملکت کرد استوار
هوش مصنوعی: پرنده‌ی خوشبختی او در خواب نیست و به زودی به تأسیس حکومتی پایدار خواهد پرداخت.
بس نپاید کو بپرواز اندر آید نرم و خوش
گر بپرواز اندر آید مملکت گیرد قرار
هوش مصنوعی: زمانی که چیزی به آرامی و خوشایند پیش برود، احتمال ماندگاری آن بیشتر است. اما اگر به سرعت و به شیوه‌ای ناگهانی به اوج برسد، ممکن است دوام نداشته باشد و نتواند به ثبات برسد.
بر در بغداد خواهم دیدن اورا تا نه دیر
گرد بر گردش غلامان سرایی صد هزار
هوش مصنوعی: می‌خواهم در دروازه بغداد او را ملاقات کنم، تا مدت زیادی در میان غلامانش محاصره نشوم و سرگردان نباشم.
دولت سلطان قوی باد و سر تو سبز باد
کاینجهان با دولت وتیغ شما خوارست خوار
هوش مصنوعی: خوشبختی و قدرت پادشاهی پایدار باشد و تو هم در سرسبزی و رونق باقی بمانی، زیرا این دنیا در برابر قدرت و شمشیر شما ناچیز و ذلیل است.
خوش نخسبم تا نبینم بر در میدان تو
خفته هر شب شهریاران جهانرا بنده وار
هوش مصنوعی: من تا زمانی که ببینم در میدان تو هر شب پادشاهان دنیا مانند بندگان خوابیده‌اند، آرام نمی‌گیرم.
تا همی پیدا بود نیک از بد و نرم از درشت
همچو سنگ خاره از بیجاده و لیل از نهار
هوش مصنوعی: تا زمانی که نیکی از بدی و لطافت از خشن بودن قابل تشخیص است، مانند تفاوت سنگ درشت و نازک است و همانطور که شب از روز مشخص می‌شود.
تا نباشد چون ستاک نسترن شاخ بهی
تا نباشد چون شکوفه ارغوان شاخ چنار
هوش مصنوعی: تا وقتی که درخت نسترن شاخه‌ای نداشته باشد، مانند شکوفه‌های درخت ارغوان، درخت چنار نیز شکوفه نخواهد داد.
نیک بادت سال و ماه و نیک بادت روز شب
نیک بادت وقت وساعت نیک بادت روزگار
هوش مصنوعی: برای تو آرزوی خوبی در تمام سال و ماه‌ها دارم، همچنین روزها و شب‌ها. امیدوارم لحظات و ساعت‌هایت نیز سرشار از خوشی باشد و در کل زندگی‌ات روزگار خوبی را تجربه کنی.
رنج و مکروه از تو دور و عدل و انصاف از تو شاه
دین و دنیا با تو جفت و بخت و دولت با تو یار
هوش مصنوعی: آرزو می‌کنم که رنج و زحمت از تو دور باشد و عدالت و انصاف در زندگی‌ات حاکم باشد. تو بهترین انتخاب و همراه در زندگی دنیوی و معنوی‌ام هستی و سرنوشت و موفقیت در کنار تو قرار دارد.
تا ز بهر خدمت درگاه تو هر چند گاه
شاه چین آید پیاده، شاه روم آید سوار
هوش مصنوعی: برای خدمت به درگاه تو، حتی اگر پادشاه چین پیاده بیاید و پادشاه روم سوار، من همیشه در خدمت تو هستم.
بر خور از نوروز خرم، بر خور از بخت جوان
بر خور از عمر گرامی، برخور از روی نگار
هوش مصنوعی: از خوشی‌های نوروز بهره‌مند شو، از جوانی خود لذت ببر، از عمر ارزشمندت استفاده کن و از چهره زیبای محبوبت بهره بگیر.
دشمنانت مستمند و مبتلا و ممتحن
دوستانت شادمان و شادکام و شادخوار
هوش مصنوعی: دشمنان تو در وضعیت نامناسب و دشواری هستند، در حالی که دوستانت خوشحال و سرشار از شادی و لذت‌اند.

حاشیه ها

1392/07/20 15:10
عشرت

تکرار را در شعر زیاد میبینیم که تکرار از ویژگیهای شعر این دوره است.
آنجا که باغ و راغ و کوه و دشت را به حلّه تشبیه کرده نوع تشبیه "تشبیه تسویه" است یعنی چند مشبه به یک مشبه به مانند شود.
جناس هم زیاد دیده میشود مثل گُل و گِل که جناس ناقص حرکتی اند.
این قصیده شریطه یا دعای طولانی دارد.
لغت نوبهار هم به جز معنی فصل؛ معانی دیگر هم دارد. نووه ، وَهاره . نام مجسمه ای در بلخ از معابد بودایی. نام آتشکده ٔ بلخ هم است که سقف و دیوار آن با دیبای الوان آراسته است. نام بتخانه ای هم هست ، بعضی گویندهمان خانه ٔ بزرگ که در بلخ ساخته بودند و در آن عبادت ِ آتش می کردند. (ابرهان قاطع) میبینیم نوبهار معنای جای زیبا و آراسته مثل بتخانه می داده است.

1402/09/03 22:12
بنده خدا ی کد خدا

ماشاالله همه هم یک کلمه ی خاص رو سرچ کردن و به این شعر رسیدن 

اصلاََ سطح ادبی مردم ایران خیلی بالاست

یک کلمه ی نیکو چند بار در خط های 7 ، 8 ، 9 و 16 هست .

آخه این شاعر عزیز رو کیا میشناسن ؟!

همه سرچ کردن دیگه :|