گنجور

شمارهٔ ۳۹ - در مدح سلطان محمود بن ناصر الدین گوید

بخندد همی باغ چون روی دلبر
ببوید همی خاک چون مشک اذفر
بسبزه درون لاله نو شکفته
عقیقست گویی به پیروزه اندر
همه باغ کله ست و اندر کشیده
بهر کله ای پرنیانی معصفر
همه کوه لاله ست و آن لاله زیبا
همه دشت سبزه ست و آن سبزه درخور
بهارا بآیین و خرم بهاری
بمان همچنان سالیان و بمگذر
بصورتگری دست بردی زمانی
چو در بتگری گوی بردی آزر
چه صحرا و چه بزمگاه فریدون
چه بستان و چه رزمگاه سکندر
ز نقاشی و بتگریها که کردی
ز تو خیره مانده ست نقاش و بتگر
ز نسرین در آویختی عقد لؤلؤ
زگلبن در آویختی عقد گوهر
بهر مجلسی از تو رنگی دگر گون
بهر باغی از تو نگاریست دیگر
عجب خرم و دلگشایی و لیکن
نه چون مجلس شهریار مظفر
جهاندار محمود بن ناصر الدین
خداوند و سلطان هر هفت کشور
بآزادگی پیشرو چون بمردی
بمخبر پسندیده همچون بمنظر
خداوند فضل و خداوند دانش
خداوند تخت و خداوند افسر
همه سرکشان امر او را متابع
همه خسروان رای اورا مسخر
ایا از همه شهریاران مقدم
چو از اختران آفتاب منور
جهان را بشمشیر چون تیر کردی
سپه بردی از باختر تا بخاور
خلافت که جست از همه شهریاران
که نه شهر او پست کردی سراسر
خلاف تو رانده ست مأمونیانرا
به ارگ و به طاق سپهبد مجاور
خلافت تو رانده ست یعقوبیانرا
ز ایوان سام یل و رستم زر
خلاف تو مالید گرگانجیانرا
به جوی هزار اسب و دشت سدیور
خلاف تو برکنده سامانیانرا
ز بستانها سرو و از کاخها در
خلاف تو کرد اندر ایام ایلک
بدشت کتر خیل خان را مبتر
خلافت جدا کرد چیپالیانرا
ز کتهای زرین و شاهانه زیور
خلاف تو کرده ست نندائیانرا
بی آرام بی هال و بیخواب و بیخور
زهی ملک را پادشاهی موفق
زهی خلق را شهریاری مشهر
تو کردی تهی حد هندوستانرا
ز مردان جنگی و پیلان منکر :
چو بالا پسند تناور که چون او
نتابد ز بالای گردون سه خواهر
چو هروان و جیله شبیه الوهه
چو مولوش وسوله و چون سور کیسر
چو کلنی کردکالپی نمرد حنانک
چو جود هپولی و چون لولو پیکر
چو سرپنج دیر و چو سرها سنیمر
چو یک لوله پیل و چو سند و چو سنگر
چو حیکوب و چون سد مل و رنده مالک
چو در چنبل و سیمگنین سور بابر
امرتین دارم و کبته بهتن
زبد هول سجاره و چون سنیبر
بدین ژنده پیلان کشی گنج کسری
بدین ژنده پیلان کنی قصر قیصر
زمین را فرو شستی از شرک مشرک
جهان را تهی کردی از کفر کافر
سکون یافت از جنبش تو زمانه
قوی شد ز تو پشت دین پیمبر
به روم و به چین از نهیب تو یکشب
همی خوش نخسبند فغفور و قیصر
ز شاهان و گردنکشان و دلیران
که یارد شدن با تو زین پس برابر
بسا جنگجویا که پیش تو آمد
سیه کرد بر سوک او جامه مادر
بسا گنج هایی که تو بر گرفتی
پر از گنج دینار و صندوق گوهر
بسا بیشه هایی که اندر گذشتن
تهی کردی از کرگ و ببر و غضنفر
بسا سرکشا نامدارا سوارا
که سر در کشد از نهیبت بچادر
بسا تاجدارا که تو از سر او
بشمشیر برداشتی تاج وافسر
بسا دشتهایی که چون پشته کردی
ز پشت و بر کافر کوفته سر
بسا پشته هایی که تو دشت کردی
زنعل سم شولک و خنگ اشقر ،
بسا رودهایی که تو عبره کردی
که آنرا نبوده ست پایاب و معبر
بسا خانه هایی که بی مرد کردی
بشمشیر شیر افکن ملک پرور
بسا صعب کوها و تیغ بلندا
که راهش بده بر نبردی کبوتر
نه بر تیغ او سایه افکنده شاهین
نه بر گرد او راه پیموده رهبر
که تو زو بیکساعت اندر گذشتی
بتوفیق و نیروی یزدان گرگر
بسا قلعه هایی که از برج هر یک
سر پاسبانان رسیدی به محور
بسا شهرهایی که بر گرد هر یک
ربض که بدو پارگین بحراخضر
همین و همانجای گردان صف کش
همان وهمین جای شیران صفدر
که چون از پس یکدگر ناوک تو
روان شد همه برزد آن یک بدیگر
کنون هر که آن جایگه دیده باشد
به عبرت همی گویدالله اکبر
همی تاببالای معشوق ماند
بباغ اندرون برکشیده صنوبر
همی تا برخسار معشوق ماند
گل تازه باز ناکرده از بر
طربرا قرین باش و با خرمی زی
جهانرا ملک باش و از عمر برخور
بطبع و بروی و به دل هر سه تازه
بگنج و بمال و بلشکر توانگر

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بخندد همی باغ چون روی دلبر
ببوید همی خاک چون مشک اذفر
هوش مصنوعی: وقتی دلبر رویش را نشان می‌دهد، باغ همچون گل می‌خندد و خاک بوی خوشی مانند مشک می‌گیرد.
بسبزه درون لاله نو شکفته
عقیقست گویی به پیروزه اندر
هوش مصنوعی: درون لاله، جوانه‌ای سبز و تازه شکوفه زده، مانند عقیق درخشان جلوه‌گری می‌کند، گویی که در میان زینت و زیبایی قرار دارد.
همه باغ کله ست و اندر کشیده
بهر کله ای پرنیانی معصفر
هوش مصنوعی: همه باغ پر از گل‌ و گیاه است و به مناسبت هر شکلی، پوششی زیبا و لطیف به خود گرفته است.
همه کوه لاله ست و آن لاله زیبا
همه دشت سبزه ست و آن سبزه درخور
هوش مصنوعی: هر جا که نگاه می‌کنی، کوه‌ها مملو از لاله‌های زیبا هستند و دشت‌ها سرشار از سبزه‌هایی هستند که به زیبایی این طبیعت می‌افزایند.
بهارا بآیین و خرم بهاری
بمان همچنان سالیان و بمگذر
هوش مصنوعی: بهار زیبا و سرزنده‌ای داشته باش و امیدوارم این حالت خوش را سال‌های سال حفظ کنی و از روزهای خوب زندگی بهره‌مند شوی.
بصورتگری دست بردی زمانی
چو در بتگری گوی بردی آزر
هوش مصنوعی: زمانی که تو به هنر صورتگری مشغول بودی و در حالی که در کار مجسمه‌سازی بودی، توانستی گوی را به دست بگیری.
چه صحرا و چه بزمگاه فریدون
چه بستان و چه رزمگاه سکندر
هوش مصنوعی: در هر مکان و زمانی، چه در دل طبیعت و چه در جشن و سرور، چه در باغ و چه در میدان نبرد، هر دو شخصیت بزرگ تاریخ، فریدون و سکندر، به نوعی تأثیرگذار و قابل توجه هستند.
ز نقاشی و بتگریها که کردی
ز تو خیره مانده ست نقاش و بتگر
هوش مصنوعی: هنرهایی که تو در نقاشی و ساخت مجسمه انجام دادی، باعث شد که هنرمندان دیگر در شگفتی بمانند و نتوانند به کار خود ادامه دهند.
ز نسرین در آویختی عقد لؤلؤ
زگلبن در آویختی عقد گوهر
هوش مصنوعی: تو از گل نسرین و زیبایی‌اش، زنجیری از مروارید به گردن آویختی و از لبلاب نیز، زنجیری از گوهر به گردن خود کردی.
بهر مجلسی از تو رنگی دگر گون
بهر باغی از تو نگاریست دیگر
هوش مصنوعی: برای هر مجلسی، تو رنگ و حالتی متفاوت داری و برای هر باغی هم از تو نقشی دیگر وجود دارد.
عجب خرم و دلگشایی و لیکن
نه چون مجلس شهریار مظفر
هوش مصنوعی: عجب چقدر حال و هوای خوشی داری، اما نه به اندازه مجلسی که شهریار مظفر برگزار کرده باشد.
جهاندار محمود بن ناصر الدین
خداوند و سلطان هر هفت کشور
هوش مصنوعی: محمود بن ناصر الدین، حاکم و سلطان بر تمامی هفت سرزمین است.
بآزادگی پیشرو چون بمردی
بمخبر پسندیده همچون بمنظر
هوش مصنوعی: با شجاعت و آزادگی جلو برو، مانند یک مرد با آگاهی از واقعیت‌ها و با سلیقه و دیدگاه زیبا.
خداوند فضل و خداوند دانش
خداوند تخت و خداوند افسر
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ و بخشنده است که دانش و حکمت را در اختیار دارد. او صاحب قدرت و مقام، و همچنین دارای تاج و تخت و سلطنت است.
همه سرکشان امر او را متابع
همه خسروان رای اورا مسخر
هوش مصنوعی: همه سرکش‌ها پیرو دستور او هستند و همه پادشاهان تحت‌تأثیر نظر او قرار می‌گیرند.
ایا از همه شهریاران مقدم
چو از اختران آفتاب منور
هوش مصنوعی: آیا از همه فرمانروایان، من برای شما برجسته‌تر هستم، مانند اینکه خورشید از میان ستاره‌ها درخشان‌تر است؟
جهان را بشمشیر چون تیر کردی
سپه بردی از باختر تا بخاور
هوش مصنوعی: تو با شمشیر خود، جهان را مانند تیر هدف قرار دادی و لشکر را از سمت باختر به سمت بخاور سوق دادی.
خلافت که جست از همه شهریاران
که نه شهر او پست کردی سراسر
هوش مصنوعی: خلافتی که به دنبالش هستی، مانند شهریارانی است که نمی‌توانند شهری را پایین بیاورند یا به آن آسیب برسانند.
خلاف تو رانده ست مأمونیانرا
به ارگ و به طاق سپهبد مجاور
هوش مصنوعی: به دلیل عدم حضور تو، مأمونیان از قصر و همچنین از مکان‌های بالا و مهم راند‌ه شده‌اند.
خلافت تو رانده ست یعقوبیانرا
ز ایوان سام یل و رستم زر
هوش مصنوعی: خلافت تو باعث شده است که نسل یعقوب از مکان‌های بزرگ و با شکوه خود رانده شوند، مانند ایوان ساسانیان و رستم زرین.
خلاف تو مالید گرگانجیانرا
به جوی هزار اسب و دشت سدیور
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به رفتار ناپسند و نادرست برخی افراد اشاره می‌کند که برخلاف تو همچون گرگ‌هایی هستند که در جوی‌های پرآب و دشت‌هایی وسیع، بدون توجه به عواقب، به دنبال طعمه می‌گردند. این تصویر به نوعی نشان‌دهنده بی‌رحمی و خودخواهی آنهاست که در پی منافع خودشان هستند.
خلاف تو برکنده سامانیانرا
ز بستانها سرو و از کاخها در
هوش مصنوعی: سروها از باغ‌ها و دُرها از کاخ‌ها به خاطر تو قطع شده‌اند.
خلاف تو کرد اندر ایام ایلک
بدشت کتر خیل خان را مبتر
هوش مصنوعی: در روزگار خود، کسی به خاطر کارهای بدی که انجام می‌دهد، مرتکب خطاهایی می‌شود که باعث ننگ و بی‌آبرویی او می‌گردد.
خلافت جدا کرد چیپالیانرا
ز کتهای زرین و شاهانه زیور
هوش مصنوعی: حکومت باعث شد که چیپالیان از لباس‌های طلایی و زیورآلات سلطنتی جدا شوند.
خلاف تو کرده ست نندائیانرا
بی آرام بی هال و بیخواب و بیخور
هوش مصنوعی: نندائیان، به کسانی اشاره دارند که به نوعی دچار اضطراب و بی‌قراری شده‌اند. آن‌ها به خاطر رفتار یا گفتار تو، آرامش خود را از دست داده و دچار آشفتگی، بی‌خوابی و بی‌حالی شده‌اند. این نشان‌دهنده تأثیر عمیق و گاه منفی وجود تو بر زندگی دیگران است.
زهی ملک را پادشاهی موفق
زهی خلق را شهریاری مشهر
هوش مصنوعی: مبارک بر پادشاهی که موفق و کامیاب است، و همچنین مبارک بر مردمی که دارای شهریاری بزرگ و معروف هستند.
تو کردی تهی حد هندوستانرا
ز مردان جنگی و پیلان منکر :
هوش مصنوعی: تو سرزمین هند را از مردان جنگی و فیل‌ها خالی کردی و آن را تهی ساختی.
چو بالا پسند تناور که چون او
نتابد ز بالای گردون سه خواهر
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که شاعر به ویژگی‌های بارز و برجسته یک درخت تنومند اشاره دارد که هیچ‌یک از تفرعات آن از بالای آسمان نمی‌توانند مانند او بایستند. به طور کلی، این بیان به مقام والا و قدرت یک موجود خاص اشاره دارد که در میان دیگران برتری دارد.
چو هروان و جیله شبیه الوهه
چو مولوش وسوله و چون سور کیسر
هوش مصنوعی: این بیت به بیان شباهت‌های بین موجودات و قهرمانان مختلف در نظر شاعر می‌پردازد. شاعر اشاره می‌کند که مانند هروان و جیله (موجودات افسانه‌ای)، انسان‌ها نیز می‌توانند به الوهیت نزدیک شوند. همچنین، او به مولوش و سوله و سور کیسر اشاره می‌کند که به موجودات و شخصیت‌های شگفت‌انگیز و قدرت‌مند مرتبط هستند. این بیان به ویژگی‌های خاص و نیروی این شخصیت‌ها اشاره دارد که در ذهن و دل مردم جا دارند.
چو کلنی کردکالپی نمرد حنانک
چو جود هپولی و چون لولو پیکر
هوش مصنوعی: زمانی که کسی از کمال و صفات نیکو برخوردار باشد، از مرگ و از دست رفتن نمی‌ترسد. او همچون شخص بخشنده و خوب است و وجودش چون مروارید درخشان و ارزشمند است.
چو سرپنج دیر و چو سرها سنیمر
چو یک لوله پیل و چو سند و چو سنگر
هوش مصنوعی: هنگامی که به تب و تاب و شلوغی مشغول باشی، همچون سرانجام بزرگ و مهمی در زندگی عمل می‌کنی. در این میان، حوادث و چالش‌های سختی مانند یک لوله محکم و استوار با تو همراهند. در این مسیر، باید آماده روبه‌رو شدن با دشواری‌ها باشید، مثل سنگرهایی که برای دفاع از خود ساخته می‌شوند.
چو حیکوب و چون سد مل و رنده مالک
چو در چنبل و سیمگنین سور بابر
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیت‌ها و ویژگی‌های خاصی می‌پردازد. به طوری که از شخصیتی مانند حیکوب یاد می‌کند که احتمالاً به سختی‌ها و چالش‌ها اشاره دارد. همچنین، از ویژگی‌هایی مانند قدرت و تسلط سخن می‌گوید که شاید به مالکیتی یا مدیریتی مرتبط باشد. در کل، تصویرهایی از نیرو و اراده در برابر سختی‌ها به خواننده ارائه می‌دهد.
امرتین دارم و کبته بهتن
زبد هول سجاره و چون سنیبر
هوش مصنوعی: من به گردن تو دینی دارم و فشاری در دل ناشی از شکیبایی. در این حالت، چقدر زندگی برایم دشوار و طاقت‌فرساست!
بدین ژنده پیلان کشی گنج کسری
بدین ژنده پیلان کنی قصر قیصر
هوش مصنوعی: اگر تو با این فقر و بدبختی، گنج کسری (پادشاهی بزرگ) را از بین ببری، پس با این وضع می‌توانی قصر قیصر (پادشاه روم) را نیز ویران کنی.
زمین را فرو شستی از شرک مشرک
جهان را تهی کردی از کفر کافر
هوش مصنوعی: به زمین طهارت و پاکی بخشیدی و از شرک و کفر افرادی که به این باورها اعتقاد دارند، خالی‌اش کردی.
سکون یافت از جنبش تو زمانه
قوی شد ز تو پشت دین پیمبر
هوش مصنوعی: زمانه به واسطه حرکت تو آرامش یافت و دین پیامبر قوی‌تر شد.
به روم و به چین از نهیب تو یکشب
همی خوش نخسبند فغفور و قیصر
هوش مصنوعی: به خاطر قدرت و شجاعت تو، نه تنها در روم و چین، بلکه حتی پادشاهان بزرگ مانند فغفور و قیصر در یک شب نمی‌توانند آرام بخوابند.
ز شاهان و گردنکشان و دلیران
که یارد شدن با تو زین پس برابر
هوش مصنوعی: از این پس، هیچ‌کس از پادشاهان و قدرتمندان و دلیران نمی‌تواند با تو برابری کند.
بسا جنگجویا که پیش تو آمد
سیه کرد بر سوک او جامه مادر
هوش مصنوعی: بسیاری از جنگجویان که به سوی تو آمدند، به خاطر اندوه و غم مادرانشان لباس سیاه به تن کردند.
بسا گنج هایی که تو بر گرفتی
پر از گنج دینار و صندوق گوهر
هوش مصنوعی: بسیاری از گنج‌ها که تو جمع‌آوری کرده‌ای، پر از ثروت و جواهرات باارزش است.
بسا بیشه هایی که اندر گذشتن
تهی کردی از کرگ و ببر و غضنفر
هوش مصنوعی: بسیاری از جنگل‌ها و دشت‌ها را دیده‌ام که از حیوانات بزرگی چون پلنگ و ببر خالی شده‌اند.
بسا سرکشا نامدارا سوارا
که سر در کشد از نهیبت بچادر
هوش مصنوعی: بسیاری از سوارکاران سرکش و معروف هستند که به خاطر قدرت شما، سرشان را از ترس پایین می‌آورند و در مقابل شما تسلیم می‌شوند.
بسا تاجدارا که تو از سر او
بشمشیر برداشتی تاج وافسر
هوش مصنوعی: بسیاری از صاحب‌تاجان وجود دارند که تو با شمشیری که در دست داری، تاج و افسر آن‌ها را از سرشان برداشته‌ای.
بسا دشتهایی که چون پشته کردی
ز پشت و بر کافر کوفته سر
هوش مصنوعی: بسیاری از دشت‌ها و زمین‌ها وجود دارند که وقتی آن‌ها را به پشته‌ای تبدیل کنی، بر سر کافرانی که با صفت بدی رفتار کرده‌اند، فرود می‌آید.
بسا پشته هایی که تو دشت کردی
زنعل سم شولک و خنگ اشقر ،
هوش مصنوعی: بسیاری از تپه‌ها و انباشتگی‌ها را که در دشت ایجاد کردی، مثل زین اسب و سم اسب ناشناخته و رنگ روشن.
بسا رودهایی که تو عبره کردی
که آنرا نبوده ست پایاب و معبر
هوش مصنوعی: بسیاری از رودهایی که تو عبور کردی، در واقع نه مقصدی داشتند و نه مسیری مشخص.
بسا خانه هایی که بی مرد کردی
بشمشیر شیر افکن ملک پرور
هوش مصنوعی: بسیاری از خانه‌ها وجود دارند که در غیاب مردان به دست تو و با قدرت شمشیر شیر افکن ویران شدند.
بسا صعب کوها و تیغ بلندا
که راهش بده بر نبردی کبوتر
هوش مصنوعی: در اینجا به مشکلات و دشواری‌های زیادی اشاره شده است، مانند کوه‌ها و تیغ‌های تیز که در مسیر جنگی قرار دارند. اما در عین حال، این دشواری‌ها می‌توانند به یک موجود خُرد و آسیب‌پذیر مانند کبوتر هم راه پیدا کنند. این بیان نشان‌دهنده این است که حتی در سخت‌ترین شرایط، ممکن است فرصت‌هایی برای کسانی که به ظاهر ضعیف به نظر می‌رسند، پیش بیاید.
نه بر تیغ او سایه افکنده شاهین
نه بر گرد او راه پیموده رهبر
هوش مصنوعی: نه پرنده‌ای که در آسمان در پرواز است، بر روی تیغ او سایه انداخته و نه کسی که در مسیر او گام برداشته است، رهبر و راهنمای او بوده است.
که تو زو بیکساعت اندر گذشتی
بتوفیق و نیروی یزدان گرگر
هوش مصنوعی: تو به لطف و نیروی خداوند، به راحتی از آنجا گذشتی و بی‌هیچ تأخیری حرکت کردی.
بسا قلعه هایی که از برج هر یک
سر پاسبانان رسیدی به محور
هوش مصنوعی: بسیاری از قلعه‌ها وجود دارند که در هر یک از برج‌های آن، نگهبانانی قرار دارند که به قلب قلعه می‌رسند.
بسا شهرهایی که بر گرد هر یک
ربض که بدو پارگین بحراخضر
هوش مصنوعی: بسیاری از شهرها وجود دارند که دور تا دور هر یک از آن‌ها، مناطق و حاشیه‌هایی وجود دارد که به زیبایی و جاذبه‌های طبیعی خود معروف هستند.
همین و همانجای گردان صف کش
همان وهمین جای شیران صفدر
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده است به مکانی که افراد شجاع و دلیری مانند شیران صفدر در آنجا گرد هم آمده‌اند و صف‌هایی منظم شکل داده‌اند. این مکان، محلی است برای تجمع افرادی که به خاطر شجاعت و قهرمانی‌شان شناخته شده‌اند.
که چون از پس یکدگر ناوک تو
روان شد همه برزد آن یک بدیگر
هوش مصنوعی: وقتی تیر تو یکی پس از دیگری پرتاب شد، همه آن‌ها به سمت یکدیگر حرکت کردند.
کنون هر که آن جایگه دیده باشد
به عبرت همی گویدالله اکبر
هوش مصنوعی: اکنون هر کسی که آن مکان را دیده باشد، به نشانه عبرت و پندآموزی، می‌گوید: خدا بزرگ است.
همی تاببالای معشوق ماند
بباغ اندرون برکشیده صنوبر
هوش مصنوعی: در باغی که درونش درختان بلند و زیبایی وجود دارد، معشوق همچنان با زیبایی و درخشندگی خود به چشم می‌آید.
همی تا برخسار معشوق ماند
گل تازه باز ناکرده از بر
هوش مصنوعی: تا زمانی که بر چهره محبوبم گل تازه‌ای وجود دارد که هنوز شکفته نشده است.
طربرا قرین باش و با خرمی زی
جهانرا ملک باش و از عمر برخور
هوش مصنوعی: با شادی و خوشی زندگی کن و از زیبایی‌های دنیا لذت ببر. با خوشبختی بر این جهان فرمانروایی کن و از عمر خود بهره‌مند شو.
بطبع و بروی و به دل هر سه تازه
بگنج و بمال و بلشکر توانگر
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که باید با طبیعت، رفتار، و احساسات خود به تازگی و طراوت برخورد کنیم و آن‌ها را در خود نگه داریم. همچنین، باید از امکانات و ثروت‌های موجود به خوبی بهره ببریم و از قدرت و نیرو در جامعه استفاده کنیم.