گنجور

شمارهٔ ۳۸ - در شکر گزاری از اسبی که سلطان محمود داده است

ای آنکه همی قصه من پرسی هموار
گویی که چگونه ست بر شاه تراکار
چیزیکه همی دانی بیهوده چه پرسی
گفتار چه باید که همی دانی کردار
ور گویی گفتار بباید ز پی شکر
آری ز پی شکر بکار آید گفتار
کاریست مرا نیکو و حالیست مرا خوب
با لهو وطرب جفتم با کام وهوایار
از فضل خداوند و خداوندی سلطان
امروز من از دی به و امسال من ازپار
با ضیعت بسیارم و با خانه آباد
با نعمت بسیارم و با آلت بسیار
هم با رمه اسبم و هم با گله میش
هم با صنم چینم وهم بابت تاتار
ساز سفرم هست ونوای حضرم هست
اسبان سبکبار و ستوران گرانبار
از ساز مرا خیمه چوکاشانه مانی
وز فرش مرا خانه چو بتخانه فرخار
میران و بزرگان جهان راحسد آید
زین نعمت وزین آلت و زین کار و ازین بار
محسود بزرگان شدم از خدمت محمود
خدمتگر محمود چنین باید هموار
باموکبیان جویم در موکب او جای
با مجلسیان یابم در جلس او بار
ده بار، نه ده بار، که صدبار فزون کرد
در دامن من بخشش او بدره دینار
گر شکر کنم خواسته داده ست مرا شاه
چون شکر کنم در خور این ابلق رهوار
از خواسته بارامش و با شادی بودم
زین اسب شدم با خطر و قیمت و مقدار
این اسب نه اسبست که سرمایه فخرست
من فخر بکف کردم و ایمن شدم از عار
اسبی که چنو شاه دهد اسب نباشد
تاجی بود آراسته از لؤلؤ شهوار
ای آنکه بیاقوت همی تاج نگاری
بر تاج شهان صورت این مرکب بنگار
دشمن که برین ابلق رهوار مرادید
بی صبر شدو کرد غم خویش پدیدار
گفتا که به میران و به سر هنگان مانی
امروز کلاه و کمرت باید ناچار
گفتم تو چه دانی که شب تیره چه زاید
بشکیب و صبوری کن و تا شب بنهد بار
باشد که بدین هر دو سزاوار ببیند
آن شه که بدین اسب مرا دید سزاوار
خواهم کله واز پی آن خواهم تا تو
مارا نزنی طعنه به کج بستن دستار
کار سره و نیکو بدرنگ برآید
هرگز بنکویی نرسد مرد سبکسار
با وقت بود بسته همه کار و همه چیز
بی وقت بود کار بسر بردن دشوار
چون حال براین جمله بود وقت بباید
چون وقت بود کار چنان گردد هموار
من تنگدلی پیشه نگیرم که بزرگان
کس را ببزرگی نرسانند بیکبار
خدمت کنم او را به دل و دیده همه روز
از بهر دعا نیز بشب باشم بیدار
گویم که خدایا بخدایی و بزرگیت
کو را بهمه حال معین باش و نگهدار
چندانکه بود ممکن واو را بدل آید
عمرش ده و هرگز مرسانش بتن آزار
تا در عوض عمر که بدهی ز پی دین
در مصر کند قرمطیانرا همه بردار
کم کن بقوی بازوی او قرمطیانرا
چونانکه بشمشیرش کم کردی کفار
توفیق ده او را و ببر تا بکند حج
چون کرد بشادی و بپیروزی باز آر
پیوسته ازو دور بود انده و دایم
با خاطر خرم بود و با دل هشیار
دو دولت و در ملک همیدار مر او را
با سنت و باسیرت پیغمبر مختار

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای آنکه همی قصه من پرسی هموار
گویی که چگونه ست بر شاه تراکار
هوش مصنوعی: ای کسی که درباره داستان من سوال می‌کنی، گویا می‌خواهی بدانی که این داستان بر شاه چگونه آمده است.
چیزیکه همی دانی بیهوده چه پرسی
گفتار چه باید که همی دانی کردار
هوش مصنوعی: اگر چیزی را که به آن آگاهی داری، بیهوده می‌پرسی، پس نیازی به پرسیدن نیست، چون هم می‌دانی که چه باید کنی و هم می‌دانی که چه گفته می‌شود.
ور گویی گفتار بباید ز پی شکر
آری ز پی شکر بکار آید گفتار
هوش مصنوعی: اگر بگویی که باید سخن گفتن برای شکرگزاری باشد، در این صورت سخن گفتن برای شکرگزاری مفید خواهد بود.
کاریست مرا نیکو و حالیست مرا خوب
با لهو وطرب جفتم با کام وهوایار
هوش مصنوعی: من در حال انجام کاری خوب و لذت‌بخش هستم و حال و هوای خوبی دارم که با شادی و خوشگذرانی همراه است.
از فضل خداوند و خداوندی سلطان
امروز من از دی به و امسال من ازپار
هوش مصنوعی: به لطف و کرم خداوند و مقام و سلطنتی که دارم، امروز من تنها از زمان گذشته به حال آمده‌ام و به تازگی به این وضعیت دست یافته‌ام.
با ضیعت بسیارم و با خانه آباد
با نعمت بسیارم و با آلت بسیار
هوش مصنوعی: من در وضعیت خوبی هستم و خانه‌ام پر از آبادانی است. همچنین از نعمت‌های فراوان و ابزارهای زیادی برخوردارم.
هم با رمه اسبم و هم با گله میش
هم با صنم چینم وهم بابت تاتار
هوش مصنوعی: من با گروه اسب‌هایم هستم و همچنین با گله‌ی میش‌ها، همزمان با محبوبم در حال چیدن گل‌های چین هستم و همچنین در کنار تاتارها.
ساز سفرم هست ونوای حضرم هست
اسبان سبکبار و ستوران گرانبار
هوش مصنوعی: من در سفرم و صدای حضرم همراه من است، اسب‌ها سبک‌بار و حیوانات بارکش سنگین‌بار هستند.
از ساز مرا خیمه چوکاشانه مانی
وز فرش مرا خانه چو بتخانه فرخار
هوش مصنوعی: ساز من همچون خیمه‌ای به زیبایی و شکوه است و فرش من نیز به اندازه‌ای زیباست که شایسته یک معبد است.
میران و بزرگان جهان راحسد آید
زین نعمت وزین آلت و زین کار و ازین بار
هوش مصنوعی: بزرگان و قدرت‌مندان دنیا به این نعمت و ابزار و کار و بار حسد می‌برند.
محسود بزرگان شدم از خدمت محمود
خدمتگر محمود چنین باید هموار
هوش مصنوعی: من از خدمت به بزرگانی نظیر محمود به مقام و جایگاهی رسیدم که خود نیازمند خدمت به او هستم، بنابراین این وضعیت طبیعی و لازم است.
باموکبیان جویم در موکب او جای
با مجلسیان یابم در جلس او بار
هوش مصنوعی: در جستجوی معشوقم، جایی در کنار او می‌خواهم، تا با جمعی از دوستان و همراهان در محفلش شرکت کنم و از زیبایی‌های آن مجلس بهره‌مند شوم.
ده بار، نه ده بار، که صدبار فزون کرد
در دامن من بخشش او بدره دینار
هوش مصنوعی: او بارها و بارها، حتی بیشتر از صد بار، بار خود را با بخشش‌هایش در دامن من افزون کرده است.
گر شکر کنم خواسته داده ست مرا شاه
چون شکر کنم در خور این ابلق رهوار
هوش مصنوعی: اگر بخواهم شکرگزاری کنم که پادشاه خواسته‌ام را برآورده کرده، نمی‌دانم چگونه این کار را انجام دهم، چرا که این جوان بی‌نظیر به قدری خیره‌کننده است که شکرگزاری برای او بسیار دشوار به نظر می‌رسد.
از خواسته بارامش و با شادی بودم
زین اسب شدم با خطر و قیمت و مقدار
هوش مصنوعی: با آرامش و شادی از خواسته‌ام برخوردار بودم، اما حالا به خاطر این اسب، با خطر و هزینه‌ مواجه شده‌ام.
این اسب نه اسبست که سرمایه فخرست
من فخر بکف کردم و ایمن شدم از عار
هوش مصنوعی: این اسب فقط یک اسب نیست، بلکه نشانه‌ای از افتخار و ثروت است. من با داشتن آن به خودم افتخار می‌کنم و از خجالت و شرمندگی دور شده‌ام.
اسبی که چنو شاه دهد اسب نباشد
تاجی بود آراسته از لؤلؤ شهوار
هوش مصنوعی: اسب که تاجی از لؤلؤ و مروارید دارد و به شکوه و زیبایی آراسته شده، دیگر نمی‌تواند صرفاً یک اسب باشد، بلکه نمادی از بلندمرتبه‌گی و قدرت است.
ای آنکه بیاقوت همی تاج نگاری
بر تاج شهان صورت این مرکب بنگار
هوش مصنوعی: ای کسی که برای زیبایی تاج شاهان، بر روی این مرکب نقش و نگار می‌کشی، همانند یاقوتی درخشان هستی.
دشمن که برین ابلق رهوار مرادید
بی صبر شدو کرد غم خویش پدیدار
هوش مصنوعی: دشمن که بر اسبی رنگارنگ و چابک سوار شده بود، بی‌صبر و شکیبایی، غم و ناراحتی خود را آشکار کرد.
گفتا که به میران و به سر هنگان مانی
امروز کلاه و کمرت باید ناچار
هوش مصنوعی: گفت که امروز باید به می و خوشگذرانی بپردازی و کلاه و کمربند خود را به خوبی ببندی.
گفتم تو چه دانی که شب تیره چه زاید
بشکیب و صبوری کن و تا شب بنهد بار
هوش مصنوعی: به او گفتم که تو چه می‌دانی دربارهٔ سختی‌های شب‌های تاریک و چالش‌هایی که به همراه دارند. صبر کن و تحمل کن، تا این شب‌ها به پایان برسند و بار مشکلات بر زمین بگذارد.
باشد که بدین هر دو سزاوار ببیند
آن شه که بدین اسب مرا دید سزاوار
هوش مصنوعی: امیدوارم که آن پادشاه که شایسته‌ی نظر کردن به من است، لایق دیدن این دو اسب نیز باشد.
خواهم کله واز پی آن خواهم تا تو
مارا نزنی طعنه به کج بستن دستار
هوش مصنوعی: من می‌خواهم که سرم را بگذارم و از آن پس، نمی‌خواهم که تو به من طعنه بزنی یا به اصل و نسب من اشاره کنی.
کار سره و نیکو بدرنگ برآید
هرگز بنکویی نرسد مرد سبکسار
هوش مصنوعی: هر کار درست و نیکو بی‌عیب و نقص انجام می‌شود، ولی هرگز کسی که به کارهای سبک و سطحی می‌پردازد، به نتیجه‌ای خوب نخواهد رسید.
با وقت بود بسته همه کار و همه چیز
بی وقت بود کار بسر بردن دشوار
هوش مصنوعی: زمان مناسب برای انجام کارها بسیار مهم است؛ اگر همه چیز در وقت خود انجام شود، کارها به راحتی پیش می‌رود. اما وقتی کارها در زمان‌های نادرست انجام شوند، مشکلات و دشواری‌ها به وجود می‌آید.
چون حال براین جمله بود وقت بباید
چون وقت بود کار چنان گردد هموار
هوش مصنوعی: زمانی که اوضاع به این شکل باشد، باید به وقت مناسب توجه کرد؛ وقتی که زمان درست باشد، کار به راحتی انجام می‌شود.
من تنگدلی پیشه نگیرم که بزرگان
کس را ببزرگی نرسانند بیکبار
هوش مصنوعی: من به سختی و فقر عادت نمی‌کنم، زیرا بزرگان هیچ‌کس را به یکباره به مقام بلند نمی‌رسانند.
خدمت کنم او را به دل و دیده همه روز
از بهر دعا نیز بشب باشم بیدار
هوش مصنوعی: هر روز با دل و چشم به او خدمت می‌کنم و برای او دعا می‌خوانم و شب‌ها نیز بیدار می‌مانم.
گویم که خدایا بخدایی و بزرگیت
کو را بهمه حال معین باش و نگهدار
هوش مصنوعی: می‌گویم که ای خدا، به بزرگی و عظمتت، می‌خواهم که در تمام حالات یاریگر و نگهبان من باشی.
چندانکه بود ممکن واو را بدل آید
عمرش ده و هرگز مرسانش بتن آزار
هوش مصنوعی: هر اندازه که ممکن است او را دگرگون کن، عمرش را در اختیارش بگذار و هرگز به او آسیبی نرسان.
تا در عوض عمر که بدهی ز پی دین
در مصر کند قرمطیانرا همه بردار
هوش مصنوعی: اگر عمرت را در راه دین صرف کنی، در عوض در سرزمین مصر، قرمطیان را همه از میان برمی‌دارند.
کم کن بقوی بازوی او قرمطیانرا
چونانکه بشمشیرش کم کردی کفار
هوش مصنوعی: قدرت و توانایی بازوی او را نسبت به قرمطیان کاهش بده، همان‌طور که با شمشیرش قدرت دشمنان کافر را کم کردی.
توفیق ده او را و ببر تا بکند حج
چون کرد بشادی و بپیروزی باز آر
هوش مصنوعی: او را موفق کن و به سوی حج ببر تا با شادی و پیروزی بازگردد.
پیوسته ازو دور بود انده و دایم
با خاطر خرم بود و با دل هشیار
هوش مصنوعی: همواره از اندوه دور بود و همیشه با خاطری شاداب و دل آگاه زندگی می‌کرد.
دو دولت و در ملک همیدار مر او را
با سنت و باسیرت پیغمبر مختار
هوش مصنوعی: این شعر به دو دیدگاه اشاره دارد: یکی دولت و حکومت و دیگری ویژگی‌ها و صفات معنوی که با سنت و رفتار پیامبر اکرم (ص) مرتبط است. به طور کلی، منظور از این بیت تأکید بر اهمیت پیوستگی به اصول اخلاقی و انسانی در کنار قدرت و موقعیت اجتماعی است. این دو، می‌توانند در کنار هم، زندگی و جامعه‌ای پایدار و متعادل بسازند.