گنجور

شمارهٔ ۲۲ - در مدح سلطان محمد بن سلطان محمود

هر روز مرا عشق نگاری بسر آید
در باز کند ناگه و گستاخ در آید
ور در بدو سه قفل گران سنگ ببندم
ره جوید و چون مورچه از خاک برآید
ور شب کنم از خانه بجای دگر آیم
او شب کند ازخانه بجای دگر آید
جورم ز دل خویشست از عشق چه نالم
عشق ار چه درازست هم آخر بسر آید
دل عاشق آنست که بی عشق نباشد
ای وای دلی کو ز پی عشق برآید
گر عاشق عشقست و غم عشق مر او راست
آخر نه غم عشق مر او را بسر آید
دل چون سپری گردد اندوه ندارم
گر کوه احد برفتد و بر جگر آید
نی نی غلطست این ز همه چیزی دل به
گر دل بسر آید چه خلل در بصر آید
دل خواهد و دل داند و دل شاد بپاید
گر ز آمدن شاه بر ما خبر آید
شاه ملکان میر محمد که مر او را
هر ساعتی از فضل درختی ببر آید
نشگفت هنر زان گهر ویژه که او راست
چونین هنر و فضل ز چونین گهر آید
گر سایه دستش بحجر برفتد از دور
چون جانوران جنبش اندر حجر آید
با طالع او دولت وفیروزی یارست
از دولت و فیروزی فتح و ظفر آید
بیداد نباشد سزد ار سر بفرازد
هر شاه که او را چو محمد پسر آید
این لفظ که من گفتم و من خواهم گفتن
بر جان و دل دشمن او کارگر آید
ناید ز شهان صد یک از آن کاید از آن شاه
ناید ز سها صد یک از آن کز قمر آید
ای وای سپاهی که بجنگ ملک آید
ای وای درختی که بزیر تبر آید
آن همت و آن دولت و آن رای که او راست
او را که خلاف آرد و با او که برآید
با یوز رود کس بطلب کردن آهو
آنجای که غریدن شیران نر آید
گویی نشنیدست و نداند که حذر چیست
او را و پدر را همه ننگ از حذر آید
جاوید زیند این ملکان تا بر ایشان
هر روز بخدمت ملکی نامور آید
جاه و خطرست ایدر و مرد خردومند
صد حیله کند تا بر جاه و خطر آید
درگاه ملک جای شهانست و شهانرا
زان در، شرف افزاید و زان در بطر آید
دولت چو بزرگان جهان از پی خدمت
هر روزه به دو وقت مرا ورا بدر آید
دولت که بود کو بدر شاه نیاید
هر کس بدو پای آید، دولت بسر آید
از زائر و از سائل و خدمتگر و مداح
هر روز بدان درگه چندین نفر آید
مادح بر او بوید زیرا که ز مدحش
الفاظ نکت گردد و معنی غرر آید
من مدحت او چونکه همی مختصر آرم
آری چو سخن نیک بود مختصر آید
تا ماه شب عید گرامی بود و دوست
چون رفته عزیزی که همی از سفر آید
با تاج و کمر باد و چنان باد که هر شاه
هر روز بخدمت بر او با کمر آید
زین جشن خزان خرمی وشادی بیند
چندانکه در ایام بهاری مطر آید

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر روز مرا عشق نگاری بسر آید
در باز کند ناگه و گستاخ در آید
هوش مصنوعی: هر روز، عشقی به من سر می‌زند و ناگهان در را باز می‌کند و با جسارت به درون می‌آید.
ور در بدو سه قفل گران سنگ ببندم
ره جوید و چون مورچه از خاک برآید
هوش مصنوعی: اگر در آغاز سه دروازه سنگین را بر روی او ببندم، او همچنان راهی را جستجو می‌کند و مانند مورچه از خاک بیرون می‌آید.
ور شب کنم از خانه بجای دگر آیم
او شب کند ازخانه بجای دگر آید
هوش مصنوعی: اگر من شب از خانه خارج شوم و به جای دیگری بروم، او نیز آن شب از خانه خود خارج شده و به جایی دیگر خواهد رفت.
جورم ز دل خویشست از عشق چه نالم
عشق ار چه درازست هم آخر بسر آید
هوش مصنوعی: سختی‌ها و مشکلاتی که من از عشق می‌کشم، از ن‌های خودم سرچشمه می‌گیرد. چرا باید از عشق نالیده و شکایت کنم، حتی اگر این وضعیت طولانی و دشوار باشد، سرانجام پایان می‌یابد.
دل عاشق آنست که بی عشق نباشد
ای وای دلی کو ز پی عشق برآید
هوش مصنوعی: دل عاشق آنقدر مجذوب عشق است که نمی‌تواند بدون آن زندگی کند. افسوس که کدام دل است که به خاطر عشق به جست‌وجوی آن برمی‌خیزد.
گر عاشق عشقست و غم عشق مر او راست
آخر نه غم عشق مر او را بسر آید
هوش مصنوعی: اگر کسی واقعا عاشق است و غم عشق او را در بر گرفته، باید بداند که این غم هیچ‌وقت تمام نمی‌شود و همیشه همراه او خواهد بود.
دل چون سپری گردد اندوه ندارم
گر کوه احد برفتد و بر جگر آید
هوش مصنوعی: اگر دل مانند سپر شود، دیگر نگران اندوه نیستم حتی اگر کوه احد بر روی من بیفتد و آسیب برساند.
نی نی غلطست این ز همه چیزی دل به
گر دل بسر آید چه خلل در بصر آید
هوش مصنوعی: این جمله می‌گوید که اشتباه است اگر دل به چیزی جز عشق بسپاریم، زیرا هر چه باشد، در نهایت عشق بر همه چیز پیروز خواهد شد و هیچ انسانی نمی‌تواند از تأثیر عشق بر زندگی‌اش فرار کند.
دل خواهد و دل داند و دل شاد بپاید
گر ز آمدن شاه بر ما خبر آید
هوش مصنوعی: دل آرزو دارد و دل خودش به خوبی می‌داند که اگر خبر آمدن فرمانروا به ما برسد، شادابی و خوشحالی بر جا خواهد ماند.
شاه ملکان میر محمد که مر او را
هر ساعتی از فضل درختی ببر آید
هوش مصنوعی: شاه ملکان، میر محمد، به گونه‌ای است که هر لحظه از علم و دانش مانند درختی پرثمر جلوه‌گر می‌شود.
نشگفت هنر زان گهر ویژه که او راست
چونین هنر و فضل ز چونین گهر آید
هوش مصنوعی: هنر و فضیلت از ذات والای او نشأت گرفته است، چرا که او دارای چنین گوهر و خوبی‌هایی است.
گر سایه دستش بحجر برفتد از دور
چون جانوران جنبش اندر حجر آید
هوش مصنوعی: اگر سایه دستش به سنگ بیفتد، از دور مانند جانوران، حرکتی در سنگ نمایان می‌شود.
با طالع او دولت وفیروزی یارست
از دولت و فیروزی فتح و ظفر آید
هوش مصنوعی: با سرنوشت او، سعادت و کامیابی یار است و از این طریق پیروزی و موفقیت حاصل می‌شود.
بیداد نباشد سزد ار سر بفرازد
هر شاه که او را چو محمد پسر آید
هوش مصنوعی: اگر ستمگری وجود نداشته باشد، هیچ اشکالی ندارد که هر شاهی برای خود سر برافرازد و خود را مانند پیامبر محمد (ص) شرافت‌مند بداند.
این لفظ که من گفتم و من خواهم گفتن
بر جان و دل دشمن او کارگر آید
هوش مصنوعی: آنچه من گفته‌ام و آنچه خواهم گفت، بر روح و احساسات دشمن او تأثیرگذار خواهد بود.
ناید ز شهان صد یک از آن کاید از آن شاه
ناید ز سها صد یک از آن کز قمر آید
هوش مصنوعی: از میان پادشاهان، هیچ‌کس به پای او نمی‌رسد. همچنان که از ستاره‌ها، تنها یک‌دهم زیبایی او به شمار نمی‌آید و نوری که از ماه می‌تابد، با درخشش او قابل مقایسه نیست.
ای وای سپاهی که بجنگ ملک آید
ای وای درختی که بزیر تبر آید
هوش مصنوعی: آه، چه افسوس بر لشکری که وارد جنگ می‌شود! آه، چه اندوهی بر درختانی که زیر ضربه‌های تبر از بین می‌روند!
آن همت و آن دولت و آن رای که او راست
او را که خلاف آرد و با او که برآید
هوش مصنوعی: هر کس که آن اراده و قدرت و تدبیر را که او دارد، با او مخالفت کند یا در مقابلش بایستد، حتماً شکست خواهد خورد.
با یوز رود کس بطلب کردن آهو
آنجای که غریدن شیران نر آید
هوش مصنوعی: وقتی که در جایی که شیرهای نر به صدا درمی‌آیند، کسی به دنبال آهو می‌گردد، به مانند جستجو کردن یوز در کنار رود است.
گویی نشنیدست و نداند که حذر چیست
او را و پدر را همه ننگ از حذر آید
هوش مصنوعی: گویا او نه شنیده و نه می‌داند که احتیاط چیست؛ او و پدرش از احتیاط، همه شرم و ننگ را احساس می‌کنند.
جاوید زیند این ملکان تا بر ایشان
هر روز بخدمت ملکی نامور آید
هوش مصنوعی: این پادشاهان جاودانه خواهند زیست تا هر روز به خدمتشان ملکه‌ای مشهور بیاید.
جاه و خطرست ایدر و مرد خردومند
صد حیله کند تا بر جاه و خطر آید
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که در برابر موقعیت‌های پرخطر و مقام‌های مهم، انسان خردمند با تدبیر و هوشمندی، راه‌حل‌ها و ترفندهای متعددی به کار می‌برد تا بتواند به آن مقام یا موقعیت دست یابد.
درگاه ملک جای شهانست و شهانرا
زان در، شرف افزاید و زان در بطر آید
هوش مصنوعی: درگاه پادشاه مکانی است که مخصوص پادشاهان است و ورود به آن باعث افزایش احترام و شخصیت آن‌ها می‌شود و از آنجا نیز عطر و بوی خوبی به مشام می‌رسد.
دولت چو بزرگان جهان از پی خدمت
هر روزه به دو وقت مرا ورا بدر آید
هوش مصنوعی: خوشبختی مانند بزرگان دنیا، در پی خدمت به من هر روز در دو نوبت ظاهر می‌شود و به سراغم می‌آید.
دولت که بود کو بدر شاه نیاید
هر کس بدو پای آید، دولت بسر آید
هوش مصنوعی: زمانی که خوشبختی و ثروت در زندگی وجود دارد، نیازی به نزدیکی به دربار و قدرت نیست. هر کس که به دنبال بخت و اقبال خوب باشد، در نهایت به نیکی و خوشی دست می‌یابد.
از زائر و از سائل و خدمتگر و مداح
هر روز بدان درگه چندین نفر آید
هوش مصنوعی: هر روز بسیاری از زائران، درخواست‌کنندگان و خدمتگزاران به این درگاه می‌آیند و مداحان نیز حضور دارند.
مادح بر او بوید زیرا که ز مدحش
الفاظ نکت گردد و معنی غرر آید
هوش مصنوعی: مدح او موجب می‌شود که واژه‌ها زیبا و با معنا شوند و از این رو پیام‌های ارزشمندی به وجود آید.
من مدحت او چونکه همی مختصر آرم
آری چو سخن نیک بود مختصر آید
هوش مصنوعی: من او را ستایش می‌کنم، اما به طور مختصر. زیرا اگر سخن خوب باشد، نیازی به توضیحات طولانی نیست و به آسانی می‌توان آن را به صورت خلاصه بیان کرد.
تا ماه شب عید گرامی بود و دوست
چون رفته عزیزی که همی از سفر آید
هوش مصنوعی: تا وقتی که ماه شب عید نورانی و باارزش است و دوست همانند کسی است که بعد از مدتی طولانی از سفر بازمی‌گردد.
با تاج و کمر باد و چنان باد که هر شاه
هر روز بخدمت بر او با کمر آید
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف قدرت و عظمت شاعر می‌پردازد. شاعر به گونه‌ای اشاره می‌کند که با شکوه و زیبایی در مقام خود قرار دارد، به طوری که هر پادشاهی هر روز برای احترام و خدمت به او به طور رسمی می‌آید و خود را به او می‌رساند. این بیانگر اقتدار و محبوبیت او در میان دیگران است.
زین جشن خزان خرمی وشادی بیند
چندانکه در ایام بهاری مطر آید
هوش مصنوعی: از این جشن پاییز، خوشی و شادابی چنان نصیب می‌شود که در فصل بهار، باران نازل شود.