شمارهٔ ۲۱ - در تقاضا و مدح محمدبن محمودبن ناصر الدین گوید
ای همه ساله زخوی تو دل سلطان شاد
دل سلطان همه سال از خوی تو شادان باد
با علی خیزد هر کز تو بیاموزد علم
با عمر خیزد هر کز تو بیاموزد داد
زانکه استاد تو اندر همه کاری پدرست
چون پدر گشتی اندر همه کاری استاد
کیست کز نعمت زر تو و از بخشش تو
کار ویران شده خویش نکردست آباد
خوی نیکوی تو بر ما در اندوه ببست
در اندوه ببست و در شادی بگشاد
مر مرا باری از بخشش پیوسته تو
نشناسند همی خانه ز کرخ بغداد
لعبتان دارم شیرین سخن و رومی روی
مرکبان دارم ختلی گهر و تازی زاد
همه نیکویی دارم بکف از دو کف تو
بس نکویی که مرا بود از آن دو کف راد
روی آن جاه و بزرگی که ز تو یافته ام
زان قبا خواهم کردن که مرا خواهی داد
من قبای تو نه از بی ادبی خواسته ام
وین سخن نیز نه از بی ادبی کردم یاد
نه همی گویم چیزی کن کان خلق نکرد
نه همی گویم رسمی نه کان کس ننهاد
پدر تو ملک مشرق و سلطان جهان
دل و جانم را کرده ست بدینمعنی شاد
تو همان کن که پدر کرد که مداحانرا
آنچه داده ست مرآنرا ببزرگی بدهاد
شمارهٔ ۲۰ - در صفت شراب خوردن سلطان محمدبن محمود غزنوی: خسرو می خواست هم از بامدادشمارهٔ ۲۲ - در مدح سلطان محمد بن سلطان محمود: هر روز مرا عشق نگاری بسر آید
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای همه ساله زخوی تو دل سلطان شاد
دل سلطان همه سال از خوی تو شادان باد
هوش مصنوعی: ای انسان، هر سال از ویژگیهای خوب تو، دل پادشاه شاد میشود و امیدوارم که این شادی پادشاه هر سال ادامه داشته باشد.
با علی خیزد هر کز تو بیاموزد علم
با عمر خیزد هر کز تو بیاموزد داد
هوش مصنوعی: هر کسی که از تو علم بیاموزد، به مانند علی بزرگ میشود و هر کسی که از تو انصاف و حقطلبی یاد بگیرد، به مانند عمر خواهد بود.
زانکه استاد تو اندر همه کاری پدرست
چون پدر گشتی اندر همه کاری استاد
هوش مصنوعی: چون به یادگیری و تجربه در کارها پرداختهای، باید بدانی که معلم تو در واقع همانند پدر توست. با گذر زمان و با کسب تجربه، تو نیز در هر زمینهای همانند یک استاد میشوی.
کیست کز نعمت زر تو و از بخشش تو
کار ویران شده خویش نکردست آباد
هوش مصنوعی: کیست که از نعمتهای تو و بخششهای تو بهرهمند نشده و کارهای ویران شدهی خود را دوباره آباد نکرده باشد؟
خوی نیکوی تو بر ما در اندوه ببست
در اندوه ببست و در شادی بگشاد
هوش مصنوعی: خوی و ویژگی نیکوی تو باعث شده است که در زمانهای ناراحتی و اندوه به ما آرامش بدهی و در زمانهای شادی، همراهی و خوشی را برای ما به ارمغان بیاوری.
مر مرا باری از بخشش پیوسته تو
نشناسند همی خانه ز کرخ بغداد
هوش مصنوعی: من را به خاطر گناهانم نادیده بگیر و به خاطر بخششهای مداوم تو، کسی را از خانهام در کرخ بغداد بشناسند.
لعبتان دارم شیرین سخن و رومی روی
مرکبان دارم ختلی گهر و تازی زاد
هوش مصنوعی: من دو بازی دارم: یکی سخن گفتن شیرین و دیگری داشتن چهرهای زیبا مانند رومیان. همچنین بر مرکبی سوار هستم که زینتی از مروارید دارد و زادهاش از نژاد عرب است.
همه نیکویی دارم بکف از دو کف تو
بس نکویی که مرا بود از آن دو کف راد
هوش مصنوعی: تمام خوبیهایی که من دارم، به خاطر دو دست توست. آنقدر خوبی در وجود تو هست که من از آن دو دست، بهرهمند شدهام.
روی آن جاه و بزرگی که ز تو یافته ام
زان قبا خواهم کردن که مرا خواهی داد
هوش مصنوعی: من بر اساس مقام و عظمت تو که به دست آوردهام، انتظار دارم که از این جبهه و زیبایی برای من فراهم کنی که مرا به خواست خودت برسانی.
من قبای تو نه از بی ادبی خواسته ام
وین سخن نیز نه از بی ادبی کردم یاد
هوش مصنوعی: من لباس تو را نه از روی بی احترامی خواستهام و این حرف را هم از سر بیادبی نمیگویم.
نه همی گویم چیزی کن کان خلق نکرد
نه همی گویم رسمی نه کان کس ننهاد
هوش مصنوعی: من چیزی را نمیگویم که هیچ کس آن را نیافریده باشد و همچنین به خاطر رسم و گاهی به خاطر عادت چیزی نمیگویم که کسی آن را بنا نکرده باشد.
پدر تو ملک مشرق و سلطان جهان
دل و جانم را کرده ست بدینمعنی شاد
هوش مصنوعی: پدر تو، صاحب سرزمین شرق و فرمانروای جهانی، دل و جانم را به گونهای خوشحال کرده است.
تو همان کن که پدر کرد که مداحانرا
آنچه داده ست مرآنرا ببزرگی بدهاد
هوش مصنوعی: هر کاری که پدر انجام داد، تو هم انجام بده؛ چرا که او به مداحان و شاعران چیزی هدیه داد که آنها را به بزرگی و مقام بالایی رساند.