گنجور

شمارهٔ ۲۰۹ - در مدح امیر یوسف بن ناصر الدین سپاهسالار

ای ترک دگر خیره غم روزه نداری
کز کوه برون آمدآن عید حصاری
گریک مه پیوسته به دشواری بودی
یک سال دمادم به خوشی عید گزاری
مانا علم عیدست آن مه که تو دیدی
کو بود بدان خوبی واندوه گساری
آن ماه ندانی که ترا دوش چه گفته ست ؟
گفته ست که ای ماه چرا باده نیاری
مه گفت و نکو گفت، من ازتو نپسندم
گر تو سخن ماه نکوگوش نداری
زین پیش همی روزه شمردی، گه آن بود
گاهست که اکنون قدح باده شماری
برخیز و فراز آی و قدح پر کن و پیش آر
زان باده که تابنده شود زو شب تاری
زان باده که رنگ رخ آن دارد کو را
از میر عنایت بود از دولت یاری
آن شاه عدو بند که بگرفت و بیفکند
کرگی و دژم شیری اندر ره باری
آن میر جهانگیر که با لشکر کشمیر
آن کرد که با کبک کند باز شکاری
آن گرد نکو نام که اندر دره رام
با پیل همان کردکه با کرگ ز خواری
سالار سپاه ملک ایران محمود
یوسف پسر ناصر دین آن شه کاری
شاهی که چو او دست به تیرو به کمان برد
مشغول شود شیر به فریاد و به زاری
با شیر ژیان روز شکار آن بنماید
کز بیم شود نرمتر از پیل عماری
زآنگونه که ا زجوشن خر پشته خدنگش
بیرون نشود سوزن درزی زدواری (؟)
تیغش به گه جنگ چو ابریست که آن ابر
خون بارد از آن گونه که باران بهاری
از هیبت او دشمن او گر همه کوهست
معروفتر از کاه به زاری و نزاری
با این همه رادیست که بیشست به بخشش
بخشش ده هزاری بود و بیست هزاری
ای بار خدایی که خوداز عمر ندانی
روزی که درآن روز دو صد حق نگزاری
قدر درم و قیمت دینار ببردی
از بس که درم پاشی و دینار بباری
نزدیک تو بیقدرتر و خوارترین چیز
آن چیز که آن را تو به زایر نسپاری
عیدست و بر این عید میی خور که ز عکسش
رخساره دیناری گردد گل ناری
رامش کن شادی کن و عشرت کن و خوش باش
می نوش کن از دست نکویان حصاری

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای ترک دگر خیره غم روزه نداری
کز کوه برون آمدآن عید حصاری
هوش مصنوعی: ای ترک، دیگر در غم و اندوه نباش، چون روزه‌ای برای تو وجود ندارد. روز عید مانند کوهی است که از آن بیرون آمده و جشن و شادی را به ارمغان آورده است.
گریک مه پیوسته به دشواری بودی
یک سال دمادم به خوشی عید گزاری
هوش مصنوعی: اگر کسی یک سال را با سختی و دشواری سپری کند، در نهایت می‌تواند با خوشی و شادی عید را جشن بگیرد.
مانا علم عیدست آن مه که تو دیدی
کو بود بدان خوبی واندوه گساری
هوش مصنوعی: عیدی که برپاست، معرفتی است شگفت که تو مشاهده کردی، کسی که آنقدر زیباست و توانایی دارد که اندوه را از دل‌ها می‌زداید.
آن ماه ندانی که ترا دوش چه گفته ست ؟
گفته ست که ای ماه چرا باده نیاری
هوش مصنوعی: این ماه زیبا نمی‌داند که شب گذشته چه صحبت‌هایی برای تو کرده است. او گفته است: "ای ماه، چرا شراب به ما نمی‌نوشانی؟"
مه گفت و نکو گفت، من ازتو نپسندم
گر تو سخن ماه نکوگوش نداری
هوش مصنوعی: ماه صحبت کرد و نیك سخن گفت، اما من از تو خوشم نمی‌آید اگر به حرف‌های زیبا و دلنشین ماه گوش ندهی.
زین پیش همی روزه شمردی، گه آن بود
گاهست که اکنون قدح باده شماری
هوش مصنوعی: قبل از این، روزها را به حساب می‌آوردی، اما اکنون وقت آن رسیده که به نوشیدن باده بپردازی.
برخیز و فراز آی و قدح پر کن و پیش آر
زان باده که تابنده شود زو شب تاری
هوش مصنوعی: بلند شو و سر را بالا ببر، و جام را پر کن و پیش بگذار از آن شرابی که شب تار را روشن کند.
زان باده که رنگ رخ آن دارد کو را
از میر عنایت بود از دولت یاری
هوش مصنوعی: از آن شرابی که رنگ صورت او را دارد، کسی که از عنایت بزرگ و یاری دولت برخوردار است.
آن شاه عدو بند که بگرفت و بیفکند
کرگی و دژم شیری اندر ره باری
هوش مصنوعی: آن پادشاه دشمنی را که گرفت و به زمین انداخت، مانند شیر قوی و دلیر در راهی با شکوه و پر از افتخار پیش رفت.
آن میر جهانگیر که با لشکر کشمیر
آن کرد که با کبک کند باز شکاری
هوش مصنوعی: شخصی که بر دنیا فرمانروایی می‌کند و با سپاهیانش در کشمیر کارهایی انجام داد که برای شکاری، کبک را به دام اندازد.
آن گرد نکو نام که اندر دره رام
با پیل همان کردکه با کرگ ز خواری
هوش مصنوعی: آن شخص با شخصیت و با احترام که در دره رام زندگی می‌کند، با فیل همان کار را کرد که با کرگدن از سر نادانی و کم‌اخلاقی انجام داد.
سالار سپاه ملک ایران محمود
یوسف پسر ناصر دین آن شه کاری
هوش مصنوعی: سالار سپاه و فرماندهی در کشور ایران، محمود یوسف پسر ناصر دین است که کارهای بزرگی انجام می‌دهد.
شاهی که چو او دست به تیرو به کمان برد
مشغول شود شیر به فریاد و به زاری
هوش مصنوعی: سلطانی که با تیر و کمان خود اقدام کند، موجب می‌شود که شیر به فریاد و زاری بیفتد.
با شیر ژیان روز شکار آن بنماید
کز بیم شود نرمتر از پیل عماری
هوش مصنوعی: در روز شکار، شیر ژیان نمایان می‌شود و از نگرانی، به اندازه‌ی یک فیل خود را نرم و ملایم می‌کند.
زآنگونه که ا زجوشن خر پشته خدنگش
بیرون نشود سوزن درزی زدواری (؟)
هوش مصنوعی: این تصویر به این معناست که بعضی چیزها به سادگی نمی‌توانند تغییر کنند. مانند اینکه سوزن در دوخت نمی‌تواند از پشت یک زین برآمده بیرون بیاید. به عبارت دیگر، برخی شرایط یا وضعیت‌ها به قدری ثابت و خاص هستند که نمی‌توانند به راحتی تحت تأثیر قرار بگیرند یا تغییر کنند.
تیغش به گه جنگ چو ابریست که آن ابر
خون بارد از آن گونه که باران بهاری
هوش مصنوعی: تیغ او در میدان جنگ مانند ابری است که خون می‌بارد، همان‌طور که باران بهاری می‌ریزد.
از هیبت او دشمن او گر همه کوهست
معروفتر از کاه به زاری و نزاری
هوش مصنوعی: به خاطر عظمت و جلال او، حتی دشمنانش هم مانند کوه هستند، اما در مقابل او مانند کاه به زاری و ناله به سر می‌برند.
با این همه رادیست که بیشست به بخشش
بخشش ده هزاری بود و بیست هزاری
هوش مصنوعی: با این وجود، خداوند بزرگ‌تر و مهربان‌تر از آن است که تنها به ده یا بیست هزار بدهی کم‌ارزش بسنده کند. او در generosity و بخشندگی‌اش کاملاً بی‌نهایت است.
ای بار خدایی که خوداز عمر ندانی
روزی که درآن روز دو صد حق نگزاری
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، تو که از عمر خود آگاه نیستی، چه روزی خواهد بود که در آن روز دو صد حق را نادیده بگیری؟
قدر درم و قیمت دینار ببردی
از بس که درم پاشی و دینار بباری
هوش مصنوعی: اگر در مصرف پول‌های کوچک (درم) زیاده‌روی کنی و به مقدار زیادی خرج کنی، ارزش پول‌های بزرگ‌تر (دینار) را نیز از دست خواهی داد.
نزدیک تو بیقدرتر و خوارترین چیز
آن چیز که آن را تو به زایر نسپاری
هوش مصنوعی: نزدیک تو، بی‌ارزش‌ترین و خوارترین چیز، چیزی است که آن را به زائر نخواهی سپرد.
عیدست و بر این عید میی خور که ز عکسش
رخساره دیناری گردد گل ناری
هوش مصنوعی: امروز عید است و در این روز خوشا که می‌نوشی، چرا که تأثیر آن بر چهره‌ات مانند زیبایی یک گل ناری می‌درخشد.
رامش کن شادی کن و عشرت کن و خوش باش
می نوش کن از دست نکویان حصاری
هوش مصنوعی: به آرامی زندگی کن، شاد باش و از لحظات خوش لذت ببر. از نعمت‌های خوبان بهره‌مند شو و از آن‌ها استفاده کن.