گنجور

شمارهٔ ۲۰۶ - در تهنیت مهرگان و مدح عضد الدوله امیر یوسف

مهرگان رسم عجم داشت به پای
جشن اوبود چو چشم اندربای
هر کجا در شدم از اول روز
با می اندر شدم و بر بط و نای
تامه روزه در آمیخت بدوی
آنهمه رسم نکو ماند به جای
کارها تنگ گرفته ست بدوی
روزه تنگخوی کج فرمای
با چنین ماه چنین جشن بود
همچو در مزکت آدینه سرای
زین سبب دان که تسلی منست
میر ابو یعقوب آن بار خدای
عضد دولت یوسف کز فضل
هر چه بایست بدو داد خدای
از بزرگان و ز تدبیر گران
پیشدستست به تدبیر و به رای
زو مبارزتر و زو پر دلتر
ننهد کس به رکیب اندر پای
دایم از زنگ زره بر تن او
چون پرباز بود پشت قبای
جنگجوییست که با حمله او
نبود هیچ مبارز را پای
هیچ کس نیست که با شاه جهان
یک سخن گوید ازین شاه ستای
گوید: ای بار خدای ملکان
یا همایونتر از بال همای
آن دل را دو تن نازک را
رنج واندیشه چندین منمای
تا کی این رنج ره و گرد سفر
وین تکاپوی دراز و شو و آی
لشکر آرای چنین یافته ای
تو بیاسای و ز شادی ماسای
هر چه ناکرده بمانده ست ترا
در بر او کن و اورافرمای
او خود اندیشه کار تو برد
دل زاندیشه به یکره بزدای
تاببینی که به یک سال کند
پر زدینار و درم قلعه نای
او همانست که پیش تو ستد
دره کشمیر از لشکر رای
او همانست که از گردن خویش
مرد را کرد به رمح اندروای
جوشن خویش در او پوش و مپوش
تو برو بازوی خوبان فرسای
بر همه گیتی اورا بگمار
وانگهی برهمه گیتی بخشای
گربه جنگ آید پوشیده زره
وای برهر که به جنگ آید وای
شیر آهن خای آن روز شود
از نهیب و ز فزع بازو خای
اسب اورا چه لقب ساخته اند
مملکت گیر و ولایت پیمای
اسب او با کوس آموخته تر
ز اشتر پیر به آواز درای
ای فریدن ظفر رستم دل
ای مبارز شکر گرد ربای
آخر این کارترا باید کرد
دل بدین دارو بدین کار گرای
تو بدین از همه شایسته تری
همچنین باش و همه ساله تو شای
ناگشاده به جهان آنچه بماند
تو به فرمان شهنشه بگشای
دوستانش را یک یک بنواز
دشمنانش را یک یک بگزای
تو بزی خرم و پاینده بباش
روز و شب مجلس و میدان آرای
گل و می خواه بر این جشن امشب
از رخ نخشبی و دولب قای

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مهرگان رسم عجم داشت به پای
جشن اوبود چو چشم اندربای
هوش مصنوعی: در زمان جشن مهرگان، مردم عجم (ایرانیان باستان) رسوم خاصی داشتند و این جشن به اندازه‌ای زیبا و دل‌نشین بود که چشمان هر بیننده‌ای را به خود جلب می‌کرد.
هر کجا در شدم از اول روز
با می اندر شدم و بر بط و نای
هوش مصنوعی: هر جا که رفتم، از همان آغاز روز با شراب و دلنوازی دم ساز و نی همراه شدم.
تامه روزه در آمیخت بدوی
آنهمه رسم نکو ماند به جای
هوش مصنوعی: تمام روزها در هم آمیخته‌اند، اما سنت‌های خوب آن زمان هنوز به جای خود باقی مانده‌اند.
کارها تنگ گرفته ست بدوی
روزه تنگخوی کج فرمای
هوش مصنوعی: کارها دشوار شده است، پس به سرعت دستور بده تا روزها بهتر گردد و وضعیت آرام‌تر شود.
با چنین ماه چنین جشن بود
همچو در مزکت آدینه سرای
هوش مصنوعی: در این روز با ماه زیبایی که داریم، جشنی برپا است. مثل این که در روز جمعه، در خانه‌ای دلنشین، همگی خوشحال و شادابیم.
زین سبب دان که تسلی منست
میر ابو یعقوب آن بار خدای
هوش مصنوعی: از این رو بدان که تسلی و آرامش من، میرزای ابو یعقوب است و این آرامش خداوند است.
عضد دولت یوسف کز فضل
هر چه بایست بدو داد خدای
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیتی به نام یوسف می‌پردازد که در مقام و جایگاه خود پشتیبانی و حمایتی بزرگ از خداوند دریافت کرده است. به عبارتی، یوسف با لطف و بخشش‌های الهی، از هر آنچه که شایسته‌اش بوده برخوردار گردیده و به عنوان یک دولت و قدرت، مورد تأکید و ستایش قرار می‌گیرد.
از بزرگان و ز تدبیر گران
پیشدستست به تدبیر و به رای
هوش مصنوعی: افراد بزرگ و با تدبیر همیشه پیشگام هستند و با فکر و اندیشه خود برنامه‌ریزی می‌کنند.
زو مبارزتر و زو پر دلتر
ننهد کس به رکیب اندر پای
هوش مصنوعی: هیچ کس در میدان نبرد شجاع‌تر و دلیرتر از او قدم نمی‌گذارد.
دایم از زنگ زره بر تن او
چون پرباز بود پشت قبای
هوش مصنوعی: همیشه صدای زنگ زره روی تن او به گوش می‌رسید، مانند اینکه پشت لباسش را به سختی برداشته باشد.
جنگجوییست که با حمله او
نبود هیچ مبارز را پای
هوش مصنوعی: این شخص مانند جنگجویی است که هیچ مبارزی نمی‌تواند در برابر حملاتش مقاومت کند و همه در برابر او تسلیم می‌شوند.
هیچ کس نیست که با شاه جهان
یک سخن گوید ازین شاه ستای
هوش مصنوعی: هیچ کس نیست که با فرمانروای بزرگ دنیا سخن بگوید و او را ستایش کند.
گوید: ای بار خدای ملکان
یا همایونتر از بال همای
هوش مصنوعی: و می‌گوید: ای بار خدای پادشاهان، یا فرشته‌ای که از پر همای نیز برتری داری.
آن دل را دو تن نازک را
رنج واندیشه چندین منمای
هوش مصنوعی: دل لطیف خود را با نگرانی و غم و اندیشه های بسیار آزرده نکن.
تا کی این رنج ره و گرد سفر
وین تکاپوی دراز و شو و آی
هوش مصنوعی: این متن به تکرار و خستگی از سفر و تلاش‌های طولانی اشاره دارد. گوینده از خود می‌پرسد که تا کی باید به این زحمت و مشقت ادامه دهد و از فعالیت‌های بی‌پایان خسته شده است.
لشکر آرای چنین یافته ای
تو بیاسای و ز شادی ماسای
هوش مصنوعی: تو که لشکری از زیبایی و جاذبه‌ها داری، به آرامش برس و از شادی و خوشحالی خود لذت ببر.
هر چه ناکرده بمانده ست ترا
در بر او کن و اورافرمای
هوش مصنوعی: هر چیزی که در مورد او از دست داده‌ای یا انجام نداده‌ای، سعی کن آن را جبران کنی و فضایل او را به او بگو.
او خود اندیشه کار تو برد
دل زاندیشه به یکره بزدای
هوش مصنوعی: او به خودی خود فکر می‌کند که کار تو را از دلش بزداید و اندیشه‌هایش را نادیده بگیرد.
تاببینی که به یک سال کند
پر زدینار و درم قلعه نای
هوش مصنوعی: ببین که چگونه در یک سال، پرچم‌هایی از طلا و نقره بر افراشته شده است.
او همانست که پیش تو ستد
دره کشمیر از لشکر رای
هوش مصنوعی: او همان کسی است که در برابر تو درهٔ کشمیر را از لشکر خود گرفت.
او همانست که از گردن خویش
مرد را کرد به رمح اندروای
هوش مصنوعی: او همان کسی است که با سرش مرد را در جای خود تثبیت کرد و او را به میدان جنگ فرستاد.
جوشن خویش در او پوش و مپوش
تو برو بازوی خوبان فرسای
هوش مصنوعی: طرز قرار گرفتن خود را در او بپوشان و پنهان نکن؛ تو باید با زیبایی‌ها و ظاهر دلربا آشنا شوی.
بر همه گیتی اورا بگمار
وانگهی برهمه گیتی بخشای
هوش مصنوعی: در ابتدا همهٔ جهان را به او بسپار، سپس به همهٔ جهان نعمت و بخشش عطا کن.
گربه جنگ آید پوشیده زره
وای برهر که به جنگ آید وای
هوش مصنوعی: اگر گربه‌ای در جنگ بیفتد و زره به تن کرده باشد، بایستی برای هر کسی که به جنگ بی‌آید، افسوس بخوریم.
شیر آهن خای آن روز شود
از نهیب و ز فزع بازو خای
هوش مصنوعی: آن روز شیر آهنی می‌شود، از صدای وحشتناک و ترس، بازوانش می‌لرزد.
اسب اورا چه لقب ساخته اند
مملکت گیر و ولایت پیمای
هوش مصنوعی: او را به عنوان کسی می‌شناسند که سرزمین‌ها را فتح می‌کند و در مدیریت حکومت‌ها مهارت دارد.
اسب او با کوس آموخته تر
ز اشتر پیر به آواز درای
هوش مصنوعی: اسب او به یادگیری و توانایی خود در قیاس با شتر پیر، یا به عبارتی دیگر، توانایی و مهارتش نسبت به جنب و جوش و حرکت بهتری که دارد، نشان می‌دهد. در واقع، این بیت به تمایز و برتری اسب نسبت به شتر از نظر عملکرد و استعداد اشاره دارد.
ای فریدن ظفر رستم دل
ای مبارز شکر گرد ربای
هوش مصنوعی: ای فریدون، پیروزی تو همچون رستم در دل‌هاست. ای مبارز با شیرینی، عشق را به دست می‌آوری.
آخر این کارترا باید کرد
دل بدین دارو بدین کار گرای
هوش مصنوعی: در نهایت، باید با دل و جان به این کار و این رویکرد روی بیاوری.
تو بدین از همه شایسته تری
همچنین باش و همه ساله تو شای
هوش مصنوعی: تو از همه لایق‌تر هستی، همینطور بمان و هر سال بهتر و شایسته‌تر شو.
ناگشاده به جهان آنچه بماند
تو به فرمان شهنشه بگشای
هوش مصنوعی: چیزی که به دنیا نیامده، تو به فرمان پادشاه آن را به وجود آور.
دوستانش را یک یک بنواز
دشمنانش را یک یک بگزای
هوش مصنوعی: به نوبت با دوستانش مهربانی کند و با دشمنانش نیز به طور جداگانه با دقت و احتیاط برخورد نماید.
تو بزی خرم و پاینده بباش
روز و شب مجلس و میدان آرای
هوش مصنوعی: تو همچون بزی شاداب و نیرومند باش و در طول روز و شب، مجلس‌ها و میدان‌ها را با جلوه‌گری و زیبایی بیارای.
گل و می خواه بر این جشن امشب
از رخ نخشبی و دولب قای
هوش مصنوعی: در این شب جشن، گل و می به خاطر چهره‌ی زیبا و لبان قرمز تو خواسته شده است.