گنجور

شمارهٔ ۱۹۴ - در مدح سلطان محمود غزنوی گوید

مهرگان آمد و سیمرغ بجنبید از جای
تا کجا پرزند امسال و کجا دارد رای
وقت آن شد که به دشت آید طاوس و تذرو
تاشود بر سر شخ کبک دری شعر سرای
نیز در بیشه و در دشت همانا نبود
باز را از پی مرغان شکاری شو وآی
باز و جز باز کنون روی نیارند نمود
گاه آنست که سیمرغ شود روی نمای
همه مرغان جهان سر به خس اندر شده اند
اندرآن وقت که سیمرغ بجنبید از جای
اندرین وقت چه شاهین و چه باز و چه عقاب
جمله محبوس سپاهند بر ایشان بخشای
مثل جنبش سیمرغ چه چیزست بگوی
مثل جنبش شاه آن ملک شهر گشای
خسروغازی محمود خداوند جهان
آنکه بگرفت جهان جمله به توفیق خدای
چون بجنبید ز غزنین همه شاهان جهان
بیشه گیرند و بیابان بدل باغ وسرای
بهراسند و به فتح و ظفرش فال زنند
گر مثل بر سر ایشان فکند سایه همای
او چو سیمرغست آری و شهان جمله چو مرغ
مرغ با هیبت سیمرغ کجا دارد پای
شاد باد آن هنری شاه جهانگیر که کرد
همه شاهان جهان را به هنر دست گرای
اوبه سند وبه سر اندیب و به جیپور بود
هیبت او به ختاخان و به فرغانه تغای
خوش نخسبند همی از فزع و هیبت او
نه به روم اندر قیصر نه به هند اندر رای
وقت جنبیدن او هیچ مخالف نبود
که نه با حسرت وغم باشدو با ناله و رای
این همی گوید: کای بخت! بیکباره مرو
وان همی گوید: کای دولت! یکروز بپای
بخت و دولت بر آن کس چه کند کو نکند
به تن و جان و به دل خدمت آن بار خدای
هرکه او خدمت فرخنده او پیش گرفت
بر جهان کامروا گردد و فرمانفرمای
تا قدر خان کمر خدمت او بست ببست
از پی خدمت او یکرهه فغفور قبای
همه ترکستان بگرفت و به خانی بنشست
به شرف روز فزون و به هنر روز افزای
دولت سلطان بر هر که بتابد نشگفت
گر شود باد هوا بر سر او عنبر سای
سال و مه دولت آن بار خدای ملکان
همچنان باد ولی پرور و دشمن فرسای
از همه شاهان امروز که دانی جز ازو
مملکت را و بزرگی و شهی را دربای
گر کسی گوید: ماننده او هیچ شهست
گو: بروخام درایی مکن و ژاژ مخای
آنکه او را بستاید چه بود: پاک سخن
وانکه او را نستاید چه بود: یافه درای
هر ستایش که جز او راست نکوهش به از آن
فرخی تا بتوانی جز از او را مستای
تا چو بیجاده نباشد به نکو رنگی سنگ
تا چو یاقوت نباشد به بها کاهربای
شادمان با دو تن آسان و به کام دل خویش
دشمنان را ز نهیبش دل وجان اندروای

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مهرگان آمد و سیمرغ بجنبید از جای
تا کجا پرزند امسال و کجا دارد رای
هوش مصنوعی: مراسم مهرگان فرا رسید و سیمرغ از جایش حرکت کرد تا ببیند فرزندش امسال کجا پرواز خواهد کرد و چه نقشه‌ای دارد.
وقت آن شد که به دشت آید طاوس و تذرو
تاشود بر سر شخ کبک دری شعر سرای
هوش مصنوعی: زمان آن فرا رسیده است که طاوس در دشت ظاهر شود و بر سر شاخ کبک دری شعر بسراید.
نیز در بیشه و در دشت همانا نبود
باز را از پی مرغان شکاری شو وآی
هوش مصنوعی: در جنگل و دشت، باز را در پی پرندگان شکاری نخواهی یافت.
باز و جز باز کنون روی نیارند نمود
گاه آنست که سیمرغ شود روی نمای
هوش مصنوعی: دیگر هیچ موجودی به جز باز، بر سر این موضوع ظاهر نخواهد شد. زمان آن فرارسیده که سیمرغ خود را نشان دهد.
همه مرغان جهان سر به خس اندر شده اند
اندرآن وقت که سیمرغ بجنبید از جای
هوش مصنوعی: تمام پرندگان دنیا در این زمان به چمن نشسته‌اند، زمانی که سیمرغ از جا برخیزد.
اندرین وقت چه شاهین و چه باز و چه عقاب
جمله محبوس سپاهند بر ایشان بخشای
هوش مصنوعی: در این زمان، چه شاهین و چه باز و چه عقاب، همه در قفس و زندان هستند. بر این افراد رحم و لطف کن.
مثل جنبش سیمرغ چه چیزست بگوی
مثل جنبش شاه آن ملک شهر گشای
هوش مصنوعی: حرکت سیمرغ چه چیزی را می‌تواند توصیف کند؟ مانند حرکت شاه که کشور را گشایش می‌بخشد.
خسروغازی محمود خداوند جهان
آنکه بگرفت جهان جمله به توفیق خدای
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف فردی عظیم و بزرگ می‌پردازد که لقب "خسرو" و "محمود" دارد و به عنوان فرمانروایی قدرتمند و مورد حمایت خداوند شناخته می‌شود. او به خاطر توفیق الهی، توانسته است که بر تمام جهان تسلط یابد. این تصویر از او به عنوان یک شخصیت سلطنتی و پرقدرت است که تحت حمایت خداوند قرار دارد و موفقیت‌های زیادی را در زندگی‌اش تجربه کرده است.
چون بجنبید ز غزنین همه شاهان جهان
بیشه گیرند و بیابان بدل باغ وسرای
هوش مصنوعی: زمانی که از غزنین حرکت کنند، تمامی پادشاهان جهان برای شکار به جنگل‌ها و بیابان‌ها خواهند رفت و این مناطق به جای باغ و خانه خواهند شد.
بهراسند و به فتح و ظفرش فال زنند
گر مثل بر سر ایشان فکند سایه همای
هوش مصنوعی: مردم از پیروزی و کامیابی او ترس دارند و در مورد آینده‌اش پیشگویی می‌کنند، حتی اگر مانند سایه پرنده‌ای بزرگ بر سرشان بیفتد.
او چو سیمرغست آری و شهان جمله چو مرغ
مرغ با هیبت سیمرغ کجا دارد پای
هوش مصنوعی: او مانند سیمرغ است و پادشاهان همه مانند مرغانی هستند که به هیبت سیمرغ نمی‌رسند و جایی در کنار او ندارند.
شاد باد آن هنری شاه جهانگیر که کرد
همه شاهان جهان را به هنر دست گرای
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن هنری که جهانگیر، پادشاه بزرگ، به واسطه آن توانست همه پادشاهان دنیا را به هنر خود جلب کند.
اوبه سند وبه سر اندیب و به جیپور بود
هیبت او به ختاخان و به فرغانه تغای
هوش مصنوعی: او در سند و سراندیب و جیپور مشهور و معروف بود، و عظمت و شکوهش در ختاخان و فرغانه به چشم می‌خورد.
خوش نخسبند همی از فزع و هیبت او
نه به روم اندر قیصر نه به هند اندر رای
هوش مصنوعی: از ترس و شگفتی او، هیچ‌کس نمی‌تواند آرام بخوابد. نه در روم، که قیصر فرمانروایی می‌کند، و نه در هند، که در آن تصمیم‌گیری‌ها به قوت خود ادامه دارد.
وقت جنبیدن او هیچ مخالف نبود
که نه با حسرت وغم باشدو با ناله و رای
هوش مصنوعی: زمانی که او در حال حرکت بود، هیچ چیز مانعش نبود، نه حسرت و غم وجود داشت و نه ناله و فریاد.
این همی گوید: کای بخت! بیکباره مرو
وان همی گوید: کای دولت! یکروز بپای
هوش مصنوعی: این گفته به این معناست که فردی به شانس خود می‌گوید که ناگهان نرو و به خوشبختی‌اش می‌گوید که فقط یک روز در کنار او بمان.
بخت و دولت بر آن کس چه کند کو نکند
به تن و جان و به دل خدمت آن بار خدای
هوش مصنوعی: اگر کسی با جان و دل به خدمت خداوند نپردازد، بخت و شانس او چه سودی خواهد داشت؟
هرکه او خدمت فرخنده او پیش گرفت
بر جهان کامروا گردد و فرمانفرمای
هوش مصنوعی: هرکس که به استقبال خدمت و نیکی برود، در زندگی موفق و سرزمینش فرمانروایی خواهد داشت.
تا قدر خان کمر خدمت او بست ببست
از پی خدمت او یکرهه فغفور قبای
هوش مصنوعی: برای خدمت به او عزیزان را جمع کرد و برای محبت و خدمت به او مانند گردبادی با شکوه و زیبایی آمدند.
همه ترکستان بگرفت و به خانی بنشست
به شرف روز فزون و به هنر روز افزای
هوش مصنوعی: تمام ترکستان را در اختیار گرفت و بر تخت سلطنت نشسته، روز به روز بر مقام و هنر خود افزود.
دولت سلطان بر هر که بتابد نشگفت
گر شود باد هوا بر سر او عنبر سای
هوش مصنوعی: اگر نعمت و خوشبختی بر کسی بتابد، جای شگفتی ندارد اگر سر او را باد و طوفان نیز در بر بگیرد.
سال و مه دولت آن بار خدای ملکان
همچنان باد ولی پرور و دشمن فرسای
هوش مصنوعی: در سال و ماهی که نعمت و موفقیت برای پادشاهان باشد، همچنان باد خوب و پرورش‌دهنده‌ای وجود دارد و دشمنان نیز شکست می‌خورند.
از همه شاهان امروز که دانی جز ازو
مملکت را و بزرگی و شهی را دربای
هوش مصنوعی: از تمامی پادشاهان امروزی که می‌شناسی، جز او کسی مملکت و بزرگی و عظمت را نمی‌داند.
گر کسی گوید: ماننده او هیچ شهست
گو: بروخام درایی مکن و ژاژ مخای
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که هیچ‌کس به پای او نمی‌رسد، به او پاسخ بده که از این حرف‌ها نزن و بی‌مورد به خود نبال.
آنکه او را بستاید چه بود: پاک سخن
وانکه او را نستاید چه بود: یافه درای
هوش مصنوعی: آنکه لایق ستایش است، چه کسی است؟ او کسی است که سخن پاک و نیکو دارد. و آنکه شایسته ستایش نیست، چه کسی است؟ او کسی است که در او عیب و نقص وجود دارد.
هر ستایش که جز او راست نکوهش به از آن
فرخی تا بتوانی جز از او را مستای
هوش مصنوعی: هر تعریف و ستایشی که غیر از خداوند باشد، از نظر ارزش کمتر است. پس باید تا جایی که می‌توانی تنها از خدا ستایش کنی و به دیگران نپردازی.
تا چو بیجاده نباشد به نکو رنگی سنگ
تا چو یاقوت نباشد به بها کاهربای
هوش مصنوعی: تا زمانی که سنگ‌ها به خوبی و زیبایی یاقوت نباشند، ارزش و بها ندارند. بدین معنی که اگر چیزی نتواند به زیبایی و ارزش خاصی دست یابد، نمی‌تواند مقام و موقعیت خاصی داشته باشد.
شادمان با دو تن آسان و به کام دل خویش
دشمنان را ز نهیبش دل وجان اندروای
هوش مصنوعی: با دو نفر آسان زندگی می‌کنم و با شادی، و دلخواسته‌ام دشمنان را با تهدید خود به ترس وادار می‌کنم.

حاشیه ها

1402/05/06 00:08
جهن یزداد

مهرگان امد و سیمرغ بجنبید از جای
تا کجا پر زند امسال و کجا دارد رای
باز و جز باز کنون روی نیارند نمود
گاه انست که سیمرغ شود رووی نمای
 شاد باد ان هنری شاه جهانگیر که کرد
همه شاهان جهان را به هنر دست گرای

1402/10/22 18:12
عباس پارساطلب

استاد شفیعی کدکنی در شعر "سیمرغ" از دفتر "خطی ز دلتنگی" مطلع این قصیده را تضمین کرده است:

روزگاری شد و آن‌گونه که شاعر می‌گفت 

مهرگان آمد و سیمرغ بجنبید از جای

(هزاره دوم آهوی کوهی، ص ۱۵۷).