شمارهٔ ۱۹۳ - در تحریض به حرکت هندو تسخیر کشمیر گوید
هنگام گلست ای به دو رخ چون گل خود روی
همرنگ رخ خویش به باغ اندر گل جوی
همرنگ رخ خویش تو گل یابی لیکن
همچون گل رخسار تو آن گل ندهد بوی
مجلس به لب جوی برای شمسه خوبان
کز گل چو بناگوش تو گشته ست لب جوی
از مجلس ما مردم دوروی برون کن
پیش آر مل سرخ و برون کن گل دو روی
باغیست بدین زینت آراسته از گل
یکسوگل دو روی و دگر سوگل یک روی
تا این گل دو روی همی روی نماید
زین باغ برون رفتن ما را نبود روی
بونصر تو در پرده عشاق رهی زن
بو عمرو تواندر صفت گل غزلی گوی
تا روز به شادی بگذاریم که فردا
وقت ره غزو آید وهنگام تکاپوی
ما را ره کشمیر همی آرزو آید
ما ز آرزوی خویش نتابیم به یک موی
گاهست که یکباره به کشمیر خرامیم
از دست بتان پهنه کنیم از سر بت گوی
شاهیست به کشمیر اگر ایزد خواهد
امسال نیارامم تا کین نکشم زوی
غزوست مرا پیشه و همواره چنین باد
تامن بوم از بدعت واز کفر جهان شوی
کوه و دره هند مرا ز آرزوی غزو
خوشتر بود از باغ و بهار و لب مرزوی
خاری که به من در خلداندر سفرهند
به چون به حضر در کف من دسته شبوی
غاری چو چه مورچگان تنگ در این راه
به چون به حضر ساخته از سرو سهی کوی
مردی که سلاحی بکشد چهره آن مرد
بردیده من خوبتر از صد بت مشکوی
بر دشمن دین تا نزنم باز نگردم
ور قلعه او ز آهن چینی بودو روی
بس شهر که مردانش با من بچخیدند
کامروز نبینند دراو جز زن بیشوی
تاکافر یابم نکنم قصد مسلمان
تاگنگ بود نگذرم از وادی آموی
از دولت مادوست همی نازد، گو ناز
بر ذلت خود خصم همی موید، گوموی
شمارهٔ ۱۹۲ - در لغز آتش سده و مدح سلطان محمود گوید: یکی گوهری چون گل بوستانیشمارهٔ ۱۹۴ - در مدح سلطان محمود غزنوی گوید: مهرگان آمد و سیمرغ بجنبید از جای
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هنگام گلست ای به دو رخ چون گل خود روی
همرنگ رخ خویش به باغ اندر گل جوی
هوش مصنوعی: زمانی که در فراق تو هستم، مانند گل در دو رخ زیبا میشوم. به رنگ صورت خودم در باغ گل، به دنبالت میگردم.
همرنگ رخ خویش تو گل یابی لیکن
همچون گل رخسار تو آن گل ندهد بوی
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است به ظاهر شبیه به گلهای دیگر باشی، ولی هیچکدام مانند تو زیبایی و عطر خاصی ندارند.
مجلس به لب جوی برای شمسه خوبان
کز گل چو بناگوش تو گشته ست لب جوی
هوش مصنوعی: در کنار جوی آبی، مجلسی برپا شده است برای زیباییها و نیکیها. این زیباییها همانند گلی است که به زیبایی گوش تو شباهت دارد و در این مجلس حاضرند.
از مجلس ما مردم دوروی برون کن
پیش آر مل سرخ و برون کن گل دو روی
هوش مصنوعی: از جمع ما، افرادی که دو رو هستند را دور کن و به جای آنها، لبهای سرخ و گلهای زیبا به جمع ما بیاور.
باغیست بدین زینت آراسته از گل
یکسوگل دو روی و دگر سوگل یک روی
هوش مصنوعی: باغی است که به زیبایی بسیار تزئین شده و گلها در آن به گونهای قرار گرفتهاند که از یک سو نمایی دو رنگ و از سوی دیگر نمایی یک رنگ دارند.
تا این گل دو روی همی روی نماید
زین باغ برون رفتن ما را نبود روی
هوش مصنوعی: تا زمانی که این گل زیبا به طور همزمان در دو سوی خود نما نماید، ما نمیتوانیم از این باغ بیرون برویم.
بونصر تو در پرده عشاق رهی زن
بو عمرو تواندر صفت گل غزلی گوی
هوش مصنوعی: تو در پرده عشق، به نصر و موفقیت دست یاب، و در وصف زیبایی مانند گل، غزل بسرا.
تا روز به شادی بگذاریم که فردا
وقت ره غزو آید وهنگام تکاپوی
هوش مصنوعی: تا وقتی که امروز را با شادی بگذرانیم، چون فردا زمان جنگ و تلاش فرامیرسد.
ما را ره کشمیر همی آرزو آید
ما ز آرزوی خویش نتابیم به یک موی
هوش مصنوعی: ما همیشه آرزوی سفر به کشمیر را در دل داریم، اما به خاطر همین آرزو حتی نمیتوانیم از آن یک لحظه دور شویم.
گاهست که یکباره به کشمیر خرامیم
از دست بتان پهنه کنیم از سر بت گوی
هوش مصنوعی: گاهی پیش میآید که به آرامی به کشمیر میرویم و از زیباییهای آنجا لذت میبریم و از چهرههای دلربا به تماشا مینشینیم.
شاهیست به کشمیر اگر ایزد خواهد
امسال نیارامم تا کین نکشم زوی
هوش مصنوعی: اگر خدا بخواهد، امسال در کشمیر پادشاهی هست که من را آرام نخواهد گذاشت تا انتقامی که از او دارم را بگیرم.
غزوست مرا پیشه و همواره چنین باد
تامن بوم از بدعت واز کفر جهان شوی
هوش مصنوعی: کار من جهاد است و امیدوارم همیشه اینگونه بمانم تا سرزمین من از بدعت و کفر پاک شود.
کوه و دره هند مرا ز آرزوی غزو
خوشتر بود از باغ و بهار و لب مرزوی
هوش مصنوعی: جنگ و نبرد در کوهها و درههای هند برای من از زیبایی باغها و بهار و حتی لبهای مرزبانان دلانگیزتر است.
خاری که به من در خلداندر سفرهند
به چون به حضر در کف من دسته شبوی
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تجربهای اشاره میکند که در یک سفر یا مکان زیبا (خلد) با برخورد به یک خاردار، درد و رنجی را حس میکند. این خاری که به او آسیب میزند، در واقع یک نماد از مشکلات یا چالشهایی است که در زندگی ممکن است با آنها مواجه شود. شاعر از این موضوع یاد میکند که حتی در مکانهای زیبا یا در زمانهای خوب، میتواند به مشکلاتی بر بخورد که او را آزرده خاطر کند. در نهایت، به تأثیر این تجربه بر زندگیاش و در دستانش (کف دست) اشاره دارد، که نشان دهندهی اثرات عمیق این چالشها بر اوست.
غاری چو چه مورچگان تنگ در این راه
به چون به حضر ساخته از سرو سهی کوی
هوش مصنوعی: در این مسیر، مانند مورچگان در یک غار تنگ، گام برمیداریم. اینجا مکانی است که با وجود سختیها، مسیر خوشبو و زیبای سرو سهی را برای خود ساختهایم.
مردی که سلاحی بکشد چهره آن مرد
بردیده من خوبتر از صد بت مشکوی
هوش مصنوعی: مردی که سلاحش را به سمت دیگری میگیرد، برای من چهرهاش از صد بت زیباتر است.
بر دشمن دین تا نزنم باز نگردم
ور قلعه او ز آهن چینی بودو روی
هوش مصنوعی: تا زمانی که بر دشمن دین ضربه نزنم، باز نخواهم گشت، حتی اگر قلعهاش از آهن و بسیار محکم باشد.
بس شهر که مردانش با من بچخیدند
کامروز نبینند دراو جز زن بیشوی
هوش مصنوعی: بسیاری از شهرها هستند که مردانشان امروز نمیتوانند در آنجا چیزی جز زن بیشو ببینند.
تاکافر یابم نکنم قصد مسلمان
تاگنگ بود نگذرم از وادی آموی
هوش مصنوعی: اگر بخواهم کافر پیدا کنم، قصد مسلمان شدن ندارم؛ حتی اگر در جایی سخت و خطرناک باشد، از آن مکان عبور نخواهم کرد.
از دولت مادوست همی نازد، گو ناز
بر ذلت خود خصم همی موید، گوموی
هوش مصنوعی: از افتخار و خوشی سرمایهدار بودن خود مینازد و به این فکر است که حتی دشمنانش هم بر ذلت خود میافزایند.