شمارهٔ ۱۹۲ - در لغز آتش سده و مدح سلطان محمود گوید
یکی گوهری چون گل بوستانی
نه زر وبه دیدار چون زرکانی
به کوه اندرون مانده دیرگاهی
به سنگ اندرون زاده باستانی
گهی لعل چون باده ارغوانی
گهی زرد چون بیرم زعفرانی
لطیفی بر آمیخته با با کثافت
یقینی برابر شده با گمانی
نه گاه بسودن مر اورا نمایش
نه گاه گرایش مرا وراگرانی
هم او خلق را مایه زورمندی
هم او زنده را مایه زندگانی
ازو قوت فعل بری و بحری
ازو حرکت طبع انسی و جانی
غم عاشقی ناچشیده و لیکن
خروشنده چون عاشق از ناتوانی
چو زرین درختی همه برگ و بارش
ز گوگرد سرخ و عقیق یمانی
چو از کهربا قبه برکشیده
زده برسرش رایت کاویانی
عجب گوهرست این گهر گر بجویی
مراو را نکو وصف کردن ندانی
نشان دو فصل اندر و باز یابی
یکی نو بهاری یکی مهرگانی
ز اجزای او لاله مرغزاری
ز آتار او نرگس بوستانی
به عرض شبه گوهری سرخ یابی
از و چون کند با تو بازارگانی
کناری گهر بر سر تو فشاند
چومشتی شبه بر سر او فشانی
ایا گوهری کز نمایش جهان را
گهی ساده سودی و گاهی زیانی
نه سنگی و سنگ از تو ناچیز گردد
مگر خنجر شهریار جهانی
یمین دول میر محمودغازی
امین ملل شاه زاولستانی
شهی خسروی شهریاری امیری
که بدعت ز شمشیر اوگشت فانی
ملک فره و ملکتش بیکرانه
جهان خسرو و سیرتش خسروانی
نه چون اوملک خلق دیده به گیتی
نه چون او سخی خلق داده نشانی
همه میل او سوی ایزد پرستی
همه شغل او جستن آنجهانی
سپه برده اندردل کافرستان
خطر کرده در روزگار جوانی
ز هندوستان اصل کفر و ضلالت
بریده به شمشیر هندوستانی
نهاده که هند برخوان هندو
چو دشت کتر برسرخوان خانی
زهی خسروی کز بزرگی و مردی
میان همه خسروان داستانی
ترا زین سپس جز فرشته نخوانم
ازیرا که تو آدمی را نمانی
به بزم اندرون آفتاب منیری
به رزم اندرون اژدهای دمانی
ترا رزمگه بزمگاهست شاها
خروش سواران سرود اغانی
از این روی جز جنگ جستن نخواهی
به جنگ اندرون جزمبارز نرانی
به هر حرب کردن جهانی گشایی
به هر حمله بردن حصاری ستانی
ز بادسواران تو گرد گردد
زمینی که لشکر بدو بگذرانی
بخندد اجل چون تو خنجر بر آری
بجنبد جهان چون تو لشکر برانی
ترا پاسبان گرد لشکر نباید
که شمشیر تو خود کند پاسبانی
ندارد خطر پیش توکوه آهن
که آهن گدازی وآهن کمانی
جهان را ز کفر و ز بدعت بشستی
به پیروزی و دولت آسمانی
نپاید بسی تابه بغداد و بصره
غلامی به صدر امارت نشانی
اگر چه ز نوشیروان در گذشتی
به انصاف دادن چو نوشیروانی
کریمی چو شاخیست،او را تو باری
سخاوت چو جسمیست، اورا تو جانی
همی تا کند بلبل اندر بهاران
به باغ اندرون روزو شب باغبانی
به بزم اندرون دلفروز تو بادا
به دو فصل دو مایه شادمانی
به وقت بهار اسپر غم بهاری
به وقت خزانی عصیر خزانی
تو بادی جهان داور داد گستر
تو بادی جهان خسرو جاودانی
چنین صد هزاران سده بگذرانی
به پیروزی و دولت و کامرانی
شمارهٔ ۱۹۱ - در مدح یمین الدوله سلطان محمود غزنوی: ای صورت بهشتی در صدره بهاییشمارهٔ ۱۹۳ - در تحریض به حرکت هندو تسخیر کشمیر گوید: هنگام گلست ای به دو رخ چون گل خود روی
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یکی گوهری چون گل بوستانی
نه زر وبه دیدار چون زرکانی
هوش مصنوعی: یکی از جواهرات ارزشمند مانند گل در باغ، نه طلا است و نه با طلا قابل مقایسه، بلکه زیبایی و ارزشش در دیدارش مانند رنگ یک گل درخشان است.
به کوه اندرون مانده دیرگاهی
به سنگ اندرون زاده باستانی
هوش مصنوعی: سالهاست که در دل کوه محبوس شده و بر روی سنگی کهن شکل گرفته است.
گهی لعل چون باده ارغوانی
گهی زرد چون بیرم زعفرانی
هوش مصنوعی: گاهی لعل مانند شراب قرمز است و گاهی زرد مانند زعفران.
لطیفی بر آمیخته با با کثافت
یقینی برابر شده با گمانی
هوش مصنوعی: یک لطافت و زیبایی بههمراه آلودگی و کثیفی، به گونهای در هم تنیده شده که حس و حال قابل اعتماد و روشنی را به ذهن میآورد، مانند تردید و گمان که بسیاری از اوقات در زندگی وجود دارد.
نه گاه بسودن مر اورا نمایش
نه گاه گرایش مرا وراگرانی
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به رابطه بین دو شخص اشاره دارد. گاه او از نظر احساسی به من تمایل دارد و گاه دیگر، من به او کشش پیدا میکنم. در واقع، این روابط ممکن است گاهی یکطرفه و گاهی دوطرفه باشد و احساسات بین آنها در حال تغییر است.
هم او خلق را مایه زورمندی
هم او زنده را مایه زندگانی
هوش مصنوعی: او هم منبع قدرت برای خلق است و هم نیروی حیات برای زندهها.
ازو قوت فعل بری و بحری
ازو حرکت طبع انسی و جانی
هوش مصنوعی: از او قدرت انجام کار به وجود میآید و دریاها به وسیله او به حرکت درمیآیند. از او طبیعتهای انسانی و روحی به فعالیت میافتند.
غم عاشقی ناچشیده و لیکن
خروشنده چون عاشق از ناتوانی
هوش مصنوعی: غم عاشقی که تجربه نکردهام، اما صدایش به قدری بلند و رساست که همچون عاشق از ناتوانی به گوش میرسد.
چو زرین درختی همه برگ و بارش
ز گوگرد سرخ و عقیق یمانی
هوش مصنوعی: مانند درختی با طلا که تمام برگها و میوههایش از گوگرد سرخ و عقیق یمانی است.
چو از کهربا قبه برکشیده
زده برسرش رایت کاویانی
هوش مصنوعی: وقتی که گنبدی از کهربا بر افراشته شده و پرچم کاویانی بر فراز آن برافراشته است.
عجب گوهرست این گهر گر بجویی
مراو را نکو وصف کردن ندانی
هوش مصنوعی: این گوهری که در جستجوی آنی، بسیار شگفتانگیز و ارزشمند است. اگر نتوانی آن را به خوبی توصیف کنی، نشاندهندهای از کمبود توانایی در توصیف زیباییهاست.
نشان دو فصل اندر و باز یابی
یکی نو بهاری یکی مهرگانی
هوش مصنوعی: در اینجا به بررسی دو فصل مختلف اشاره شده است. یکی از این فصلها بهار است که نمایانگر زندگی و نو شدن است، و دیگری مهرگان یا پاییز است که به تغییر و تحولات طبیعی اشاره دارد. به طور کلی، میتوان گفت که در این متن، به وجود دو دوره متفاوت در طبیعت و تغییرات آن پرداخته میشود.
ز اجزای او لاله مرغزاری
ز آتار او نرگس بوستانی
هوش مصنوعی: از بخشهای وجود او لالهای در دشت میروید و از آثار او نرگسی در باغها شکوفا میشود.
به عرض شبه گوهری سرخ یابی
از و چون کند با تو بازارگانی
هوش مصنوعی: به شکل یک جواهری سرخ میروید و تو را به یاد میآورد، سپس چگونه میتواند با تو معامله کند.
کناری گهر بر سر تو فشاند
چومشتی شبه بر سر او فشانی
هوش مصنوعی: اگر جواهری را بر سر تو بریزند، مانند این است که در یک شب زیبا ستارهای بر سر او بپاشند.
ایا گوهری کز نمایش جهان را
گهی ساده سودی و گاهی زیانی
هوش مصنوعی: آیا جواهری هست که گاهی در این دنیا سودی ساده به ما برساند و گاهی به ما آسیب وارد کند؟
نه سنگی و سنگ از تو ناچیز گردد
مگر خنجر شهریار جهانی
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که تو حتی اگر سنگی باشی، ارزش و اهمیت تو تنها با وجود یک خنجر از یک پادشاه جهانی معنا پیدا میکند. به عبارت دیگر، قدرت و مقام یک فرد میتواند به دیگران ارزش و اهمیت بخشد.
یمین دول میر محمودغازی
امین ملل شاه زاولستانی
هوش مصنوعی: پادشاه محمود غازی، به عنوان حامی و محافظ ملتها، از سوی مردم زاولستان شناخته میشود.
شهی خسروی شهریاری امیری
که بدعت ز شمشیر اوگشت فانی
هوش مصنوعی: امیری بزرگ و باعظمت که سلطنت او باعث شد تا بسیاری از ناپاکیها و بدعتها از بین بروند.
ملک فره و ملکتش بیکرانه
جهان خسرو و سیرتش خسروانی
هوش مصنوعی: پادشاهی و اقتدار او بینهایت است و سیرت و شخصیت او شبیه به شخصیت پادشاهان بزرگ و باشکوه است.
نه چون اوملک خلق دیده به گیتی
نه چون او سخی خلق داده نشانی
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که هیچکس در دنیا مانند آن شخصی که دارای صفات نیکو و سخاوت است وجود ندارد و او بهسان دیگران نیست. در واقع، او ویژگیهای خاصی دارد که او را از دیگران متمایز میکند.
همه میل او سوی ایزد پرستی
همه شغل او جستن آنجهانی
هوش مصنوعی: تمام تمایلات و خواستههای او به سوی پرستش خداوند است و تمام تلاشهای او در جستجوی نعمتهای آن جهانی سپری میشود.
سپه برده اندردل کافرستان
خطر کرده در روزگار جوانی
هوش مصنوعی: جوانی با شجاعت و دلیرانه در سرزمین کافران دست به کار شده و چالشها را پذیرفته است.
ز هندوستان اصل کفر و ضلالت
بریده به شمشیر هندوستانی
هوش مصنوعی: کفر و گمراهی از سرزمین هندوستان برچیده شده است، به دست شمشیر هندیها.
نهاده که هند برخوان هندو
چو دشت کتر برسرخوان خانی
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی به حالتی اشاره شده که هند در میهمانی و پذیرایی مانند دشت وسیعی میتابد، مانند زمینهای سرسبز که بر سر سفره گسترده شده است. این تصویر بیانگر شکوه و بزرگی مهمانی و زیبایی آن است.
زهی خسروی کز بزرگی و مردی
میان همه خسروان داستانی
هوش مصنوعی: این بیت به تعریف و ستایش شخصیتی بزرگ و با شخصیت اشاره دارد که در میان دیگر فرمانروایان و شخصیتهای مهم، به خاطر ویژگیهای برجستهاش شناخته شده و داستانهای زیادی دربارهاش گفته میشود. این فرد به عنوان نماد عظمت و مردانگی در نظر گرفته میشود.
ترا زین سپس جز فرشته نخوانم
ازیرا که تو آدمی را نمانی
هوش مصنوعی: از این پس تو را جز فرشته نمیدانم، زیرا تو دیگر مانند انسانها باقی نماندهای.
به بزم اندرون آفتاب منیری
به رزم اندرون اژدهای دمانی
هوش مصنوعی: در میهمانی، من مانند آفتاب درخشان و در میدان جنگ، همچون اژدهایی قدرتمند و خطرناک هستم.
ترا رزمگه بزمگاهست شاها
خروش سواران سرود اغانی
هوش مصنوعی: ای جانان، میدان نبرد تو همانند میخانهای است که در آن صدای سواران و نغمههای شاداب بلند است.
از این روی جز جنگ جستن نخواهی
به جنگ اندرون جزمبارز نرانی
هوش مصنوعی: به همین خاطر اگر به دنبال نبرد هستی، نیازی نیست که در دل جنگ، رزمآور دیگری را تهدید کنی.
به هر حرب کردن جهانی گشایی
به هر حمله بردن حصاری ستانی
هوش مصنوعی: با هر اقدام و تلاش، میتوان دنیایی را به دست آورد و با هر حمله، میتوان دژی را تسخیر کرد.
ز بادسواران تو گرد گردد
زمینی که لشکر بدو بگذرانی
هوش مصنوعی: اگر سواران تو بر روی زمین حرکت کنند، آن سرزمین به گرد و خاک خواهد افتاد.
بخندد اجل چون تو خنجر بر آری
بجنبد جهان چون تو لشکر برانی
هوش مصنوعی: زمانی که تو با خنجر خود حمله کنی، مرگ هم میخندد و وقتی تو لشکری را به حرکت درآوری، دنیا نیز به جنب و جوش در میآید.
ترا پاسبان گرد لشکر نباید
که شمشیر تو خود کند پاسبانی
هوش مصنوعی: نباید اجازه بدهی که شمشیر تو به جای تو محافظت کند، بلکه خودت باید پاسبان لشکرت باشی.
ندارد خطر پیش توکوه آهن
که آهن گدازی وآهن کمانی
هوش مصنوعی: هیچ خطری برای تو وجود ندارد، زیرا تو به قدری قوی و ماهر هستی که میتوانی آهن را ذوب کنی و از آن کمان بسازی.
جهان را ز کفر و ز بدعت بشستی
به پیروزی و دولت آسمانی
هوش مصنوعی: جهان را از ناپاکیها و افکار نادرست پاک میکنیم و به برکتی از پیروزی و حکومتی آسمانی دست مییابیم.
نپاید بسی تابه بغداد و بصره
غلامی به صدر امارت نشانی
هوش مصنوعی: مدت زیادی نمیگذرد که غل و زنجیرها در بغداد و بصره به پا میشود و کسی در مقام رهبری و ریاست مینشیند.
اگر چه ز نوشیروان در گذشتی
به انصاف دادن چو نوشیروانی
هوش مصنوعی: اگرچه از نوشیروان گذر کردهای، اما به انصاف عمل کن و مانند او رفتار کن.
کریمی چو شاخیست،او را تو باری
سخاوت چو جسمیست، اورا تو جانی
هوش مصنوعی: کریم مثل شاخهای است که ثمر میدهد، و سخاوت مثل جسمی است که او را زنده و پویا میکند.
همی تا کند بلبل اندر بهاران
به باغ اندرون روزو شب باغبانی
هوش مصنوعی: بلبل در بهار به طور مداوم در باغ میخواند و باغبان در طول روز و شب به مراقبت از باغ مشغول است.
به بزم اندرون دلفروز تو بادا
به دو فصل دو مایه شادمانی
هوش مصنوعی: به مهمانی و جشن دلانگیز تو، بادا که دو فصل شادی و خوشی را همراه داشته باشد.
به وقت بهار اسپر غم بهاری
به وقت خزانی عصیر خزانی
هوش مصنوعی: در بهار، غمها حالت پراکنده و ملایمی دارند، اما در پاییز، این غمها به شدت و انبوهی محسوس میشوند.
تو بادی جهان داور داد گستر
تو بادی جهان خسرو جاودانی
هوش مصنوعی: تو همچون بادی هستی که عدالت را در دنیا برقرار میکنی و همچنین مانند خسرو جاودانی هستی که در دنیا سلطنت میکنی.
چنین صد هزاران سده بگذرانی
به پیروزی و دولت و کامرانی
هوش مصنوعی: اگر تو بتوانی به مدت صد هزار سال زندگی کنی و در این مدت به موفقیت، ثروت و خوشبختی دست پیدا کنی، بسیار شایسته و ستودنی است.