گنجور

شمارهٔ ۱۹۱ - در مدح یمین الدوله سلطان محمود غزنوی

ای صورت بهشتی در صدره بهایی
هرگزمباد روزی از تو مرا جدایی
تو سر و جویباری تو لاله بهاری
تو یار غمگساری تو حور دلربایی
شیرینتر از امیدی واندر دلم امیدی
نیکوتر از هوایی اندر سرم هوایی
خرمتر از بهاری زیباتر از نگاری
چابکتر از تذروی فرختر از همایی
در دل به جای عقلی در تن به جای جانی
در سربه جای هوشی در چشم روشنایی
سرو ومهت نخوانم،خوانم چرا نخوانم
هم ماه با کلاهی هم سرو باقبایی
ماهی به روی لیکن ماه سخن نیوشی
سروی به قد ولیکن سرو سخنسرایی
از جمع خوبرویان من خاص مر ترایم
شاید که من ترایم زیرا که تو مرایی
من مرترا پسندم تو مر مرا پسندی
من سوی تو گرایم تو سوی من گرایی
برتو بدل نجویم بر من بدل نجویی
هم من وفا نمایم هم تو وفا نمایی
ما غزلسرایی، مردملک ستایم
از تو غزلسرایی،از من ملک ستایی
گر من ملک ستایم آن را همی ستایم
کورا سزد ز ایزد بر خلق پادشایی
سلطان یمین دولت محمود امین ملت
آن پادشاه دنیی آن خسرو خدایی
ای اصل نیکنامی! ای اصل برد باری !
ای اصل پاکدینی! ای اصل پارسایی!
مریاد جان اورا هر روزه در مدیحش
از خاک بر کنی (؟) دان از آسمان گوایی
ای آنکه ملک هرگز بر تو بدل نجوید
ای آنکه خسروی را از خسروان تو شایی
هم ملک را جمالی هم فضل را کمالی
هم داد را ثباتی هم جود را بقایی
میر بزرگ نامی گرد گران سلیحی
شیر ملک شکاری شاه جهان گشایی
هم مصطفات گویم هم مرتضات گویم
گرچه نه مصطفایی گرچه نه مرتضایی
گرچه نه مرتضایی ز اشکال مرتضایی
گرچه نه مصطفایی ز امثال مصطفایی
از حلم و از تواضع گویی مکر زمینی
وز طبع و از لطافت گویی مگر هوایی
پرودرگار دینی آموزگار فضلی
هم بیشه وفایی هم ریشه سخایی
هر بند را کلیدی هر خسته را علاجی
هر کشته را روانی هر درد را دوایی
جوینده را نویدی خواهنده را امیدی
درمانده را نجاتی درویش را نوایی
با هر که عهد کردی یکروی و یکزبانی
وین هر دو از وفایند تو خودهمه وفایی
هر حاجتی که داری ز ایزد همه روا شد
من حاجتی ندیدم هرگز بدین روایی
جایی که عزم باید مرد درست عزمی
جایی که رای باید شاه بلند رایی
آنجا که رزم جویی، دی ماه دشمنانی
وآنجا که بزم سازی، نوروز اولیایی
چون تیغ بر کشیدی گیرنده جهانی
چون جام برگرفتی بخشنده عطایی
از بخشش تو عالم پر جعفری ورکنی
وز خلعت تو گیتی پر رومی و بهایی
مردی همی نمایی گیتی همی گشایی
بدعت همی زدایی طاعت همی فزایی
یک بنده تو دارد زین سوی رود شاری
یک چاکر تو دارد زان سوی گنگ رایی
گرد جهان بگشتی شاها مگر سپهری
در هر کسی رسیدی میرا مگر قضایی
هر هفته عالمی را با زر به پیش رویی
هر ماه خسروی را با تیغ در قفایی
از حرص رزم کردن در بزم رزم سازی
وز بهرخصم جستن دریک مکان نپایی
هر جایگه که رفتی باز آمدی مظفر
چون با ظفر شریکی لا شک مظفرآیی
مر دوستان دین را یک یک همی نوازی
مر دشمنان دین را یک یک همی گزایی
ضر منافقانی نفع موافقانی
این را همی بپایی وآنرا همی نپایی
چشم مخالفان را چونان شکسته خاری
چشم موافقان را چون سوده توتیایی
تاز ابر مهرگانی گردد هوای روشن
گه روز تیره آرد گه باز روشنایی (؟)
تا آفتاب روشن دایم همی بگردد
چون آسیای زرین بر چرخ آسیایی
پاینده باد عمرت فرخنده باد روزت
تابانبید و ساغر پیوسته دست سایی
دایم به فتح و نصرت جفت و ندیم بادی
بی کوشش زمینی با بخشش سمایی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای صورت بهشتی در صدره بهایی
هرگزمباد روزی از تو مرا جدایی
هوش مصنوعی: ای چهره زیبا و بهشتی، هرگز نمی‌خواهم روزی از تو جدا شوم.
تو سر و جویباری تو لاله بهاری
تو یار غمگساری تو حور دلربایی
هوش مصنوعی: تو مانند سر و جویباری، زنده و پرجنب و جوشی. تو مانند لاله‌ ای در بهار، زیبا و خوشبو هستی. تو همدم و یاری برای تسکین دل غمگینم و تو مانند حوری، دلربا و جذابی.
شیرینتر از امیدی واندر دلم امیدی
نیکوتر از هوایی اندر سرم هوایی
هوش مصنوعی: دل من پر از امید است و این امید برایم شیرین‌تر از هر چیز دیگری می‌باشد. در ذهنم نیز آرزویی دارم که بهتر از هر هوایی است که می‌تواند در سرم بگذرد.
خرمتر از بهاری زیباتر از نگاری
چابکتر از تذروی فرختر از همایی
هوش مصنوعی: بیش از همه چیز در خوشی بهاری، زیباتر از هر تصویری، چابک‌تر از پرنده‌ای و خوشبخت‌تر از موجودی خوش‌سگالی هستی.
در دل به جای عقلی در تن به جای جانی
در سربه جای هوشی در چشم روشنایی
هوش مصنوعی: در دل به جای فکر و عقل، احساسی عمیق وجود دارد. در بدن به جای زندگی و وجود، انرژی و روحی حاضر است. در سر به جای درک و دانش، آگاهی و شعور نهفته است. در چشم، نوری روشن و قابل دیدن است.
سرو ومهت نخوانم،خوانم چرا نخوانم
هم ماه با کلاهی هم سرو باقبایی
هوش مصنوعی: چرا زیبایی‌های سرو و ماه را توصیف نکنم وقتی که هر دو به زیبایی یکدیگر افزوده‌اند؟ ماه با کلاهی زیبا و سرو با لباسی دل‌انگیز در کنار هم جلوه‌ای خاص دارند.
ماهی به روی لیکن ماه سخن نیوشی
سروی به قد ولیکن سرو سخنسرایی
هوش مصنوعی: ماهی در دریا وجود دارد، اما ماه فقط به زیبایی خود شکوفا است. سروی بلند و زیبا نیز حضور دارد، اما سخن گفتن و بیان ویژگی‌هایش به اندازه قدش جذاب نیست.
از جمع خوبرویان من خاص مر ترایم
شاید که من ترایم زیرا که تو مرایی
هوش مصنوعی: من فقط به خاطر تو خاص و منحصر به فرد هستم، شاید به این دلیل که وجود تو مرا تحت تاثیر قرار داده و شکل داده است.
من مرترا پسندم تو مر مرا پسندی
من سوی تو گرایم تو سوی من گرایی
هوش مصنوعی: من به تو علاقه‌مندم و تو نیز به من علاقه داری. من به سمت تو می‌روم و تو هم به سمت من می‌آیی.
برتو بدل نجویم بر من بدل نجویی
هم من وفا نمایم هم تو وفا نمایی
هوش مصنوعی: اگر تو به من وفا نکنی، من هم به تو وفا نخواهم کرد. هر کدام باید به دیگری محبت و صداقت نشان دهیم.
ما غزلسرایی، مردملک ستایم
از تو غزلسرایی،از من ملک ستایی
هوش مصنوعی: من شاعر غزل هستم و تو به خاطر شعرهای من مورد ستایش قرار می‌گیری، اما من هم به خاطر سلطنت و مقام تو ستایش می‌کنم.
گر من ملک ستایم آن را همی ستایم
کورا سزد ز ایزد بر خلق پادشایی
هوش مصنوعی: اگر من به ستایش پادشاهی بپردازم، باید بدانم که این مقام و قدرت از جانب خداوند به بندگان عطا شده است.
سلطان یمین دولت محمود امین ملت
آن پادشاه دنیی آن خسرو خدایی
هوش مصنوعی: سلطان یمین، یعنی پادشاه راستین و با اراده، به معنای حمایت و خدمت به مردم و ملت خود است. او در دنیای خود، همچون خسرو، نمایانگر قدرت و سروری است که از جانب خداوند بر جامعه حاکم است. این فرد، همان کسی است که به خاطر وفاداری و خدمت به مردمش، مورد احترام و محبت قرار می‌گیرد.
ای اصل نیکنامی! ای اصل برد باری !
ای اصل پاکدینی! ای اصل پارسایی!
هوش مصنوعی: ای پایه‌ی نیکوکاری! ای مایه‌ی بزرگواری! ای منبع پاکدامنی! ای اصل پرهیزگاری!
مریاد جان اورا هر روزه در مدیحش
از خاک بر کنی (؟) دان از آسمان گوایی
هوش مصنوعی: شما هر روز روح او را با ستایشش از خاک بلند کن، زیرا از آسمان شاهدی بر او وجود دارد.
ای آنکه ملک هرگز بر تو بدل نجوید
ای آنکه خسروی را از خسروان تو شایی
هوش مصنوعی: ای کسی که هیچ چیز نمی‌تواند تو را تغییر دهد و از تو برتری در میان پادشاهان وجود ندارد.
هم ملک را جمالی هم فضل را کمالی
هم داد را ثباتی هم جود را بقایی
هوش مصنوعی: این عبارت به توصیف ویژگی‌های مثبت و زیبا در وجود انسان‌ها و چیزها می‌پردازد. در آن به زیبایی و جذابیت ملک، کمال و برتری در علم و فضیلت، ثبات و پایایی در عدالت، و ماندگاری و بخشندگی اشاره شده است. به طور کلی، این جمله بر اهمیت و زیبایی حالت‌های مختلفی که در زندگی وجود دارد تأکید می‌کند و نشان می‌دهد که هر کدام از این ویژگی‌ها ارزشمند و شایسته‌ی ستایش هستند.
میر بزرگ نامی گرد گران سلیحی
شیر ملک شکاری شاه جهان گشایی
هوش مصنوعی: وزیر بزرگ و معروفی همچون سلیحی شیر، که در شکار و فتح سرزمین‌ها مهارت دارد، به عنوان یکی از مقامات برجسته و قدرتمند در دربار شاهی شناخته می‌شود.
هم مصطفات گویم هم مرتضات گویم
گرچه نه مصطفایی گرچه نه مرتضایی
هوش مصنوعی: من هم از بزرگان و مقدسین می‌گویم و هم از کسانی که ارادت و محبت خاصی به آن‌ها دارم، هرچند که خودم به آن مقام‌ها نرسیده‌ام و در آن حد و اندازه نیستم.
گرچه نه مرتضایی ز اشکال مرتضایی
گرچه نه مصطفایی ز امثال مصطفایی
هوش مصنوعی: اگرچه من به مرتضی نمی‌رسم و به ویژگی‌های او دست نیافته‌ام، و همچنین به مصطفی نمی‌توانم نزدیک شوم و مانند او نیستم، اما...
از حلم و از تواضع گویی مکر زمینی
وز طبع و از لطافت گویی مگر هوایی
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که از صبر و فروتنی انسان به نوعی درختی زید و از طبیعت و لطافت او همچون وجودی هوایی و آسمانی صحبت می‌شود. در واقع، به این معناست که انسان به واسطه‌ی ویژگی‌های خود، هم می‌تواند دارای خصوصیات زمینی باشد و هم جنبه‌های آسمانی و لطیفی داشته باشد.
پرودرگار دینی آموزگار فضلی
هم بیشه وفایی هم ریشه سخایی
هوش مصنوعی: ای پروردگار، به ما دینی بیاموز که آموزگار فضیلت باشد، و در دلش وفا و بخشش ریشه دوانده باشد.
هر بند را کلیدی هر خسته را علاجی
هر کشته را روانی هر درد را دوایی
هوش مصنوعی: برای هر مشکل یا چالشی که وجود دارد، یک راه‌حل یا آرامش‌بخش وجود دارد. هر کسی که خسته است، می‌تواند به درمانی دست یابد، و برای هر درد یا آسیبی، دارویی وجود دارد که می‌تواند کمک کند.
جوینده را نویدی خواهنده را امیدی
درمانده را نجاتی درویش را نوایی
هوش مصنوعی: کسی که در پی چیزی است، بشارت خواهد یافت، درخواست‌کننده‌ای امیدی دارد، کسی که در تنگناست نجات می‌یابد و مردی که فقیر است صدایی خواهد شنید.
با هر که عهد کردی یکروی و یکزبانی
وین هر دو از وفایند تو خودهمه وفایی
هوش مصنوعی: با هر کسی که قرار و پیمان بستی، باید با صداقت و یکرنگی رفتار کنی و این صدق گفتار و عمل نشان از وفای به عهد توست، که خود تو در اصل نمودار واقعی وفاداری هستی.
هر حاجتی که داری ز ایزد همه روا شد
من حاجتی ندیدم هرگز بدین روایی
هوش مصنوعی: هر نیازی که داشته باشی، خداوند همه آن‌ها را برآورده می‌کند. من هرگز ندیده‌ام که کسی به این اندازه به خواسته‌هایش برسد.
جایی که عزم باید مرد درست عزمی
جایی که رای باید شاه بلند رایی
هوش مصنوعی: در جایی که اراده و تصمیم قوی لازم است، باید مردانی با ذهن قوی و مصمم حضور داشته باشند. و در جایی که نیاز به تدبیر و رهبری است، باید افرادی با دید وسیع و توانایی رهبری وجود داشته باشند.
آنجا که رزم جویی، دی ماه دشمنانی
وآنجا که بزم سازی، نوروز اولیایی
هوش مصنوعی: در جایی که به جستجوی جنگ و مبارزه می‌پردازی، دشمنان در دی‌ماه حضور دارند و در جایی که می‌خواهی جشن و شادمانی برپا کنی، نوروز متعلق به نیکان و خوبان است.
چون تیغ بر کشیدی گیرنده جهانی
چون جام برگرفتی بخشنده عطایی
هوش مصنوعی: زمانی که شمشیر را از غلاف بیرون می‌آوری، جهان در دستان تو قرار می‌گیرد و وقتی جام را برمی‌داری، نعمت و بخشش به تو روی می‌آورد.
از بخشش تو عالم پر جعفری ورکنی
وز خلعت تو گیتی پر رومی و بهایی
هوش مصنوعی: در نتیجه‌ی کرم و بخشش تو، جهان پر از نعمت و فضل است و اگر تو بخواهی، سرزمین‌ها و مردمان از زیبایی‌ها و ویژگی‌های خاص پر خواهند شد.
مردی همی نمایی گیتی همی گشایی
بدعت همی زدایی طاعت همی فزایی
هوش مصنوعی: تو مردی هستی که در دنیا به خوبی ظاهر می‌شوی، به گسترش خیر و خوبی کمک می‌کنی، بدعت‌ها را از بین می‌بری و در طاعت خدا تلاش و کوشش می‌کنی.
یک بنده تو دارد زین سوی رود شاری
یک چاکر تو دارد زان سوی گنگ رایی
هوش مصنوعی: یک نفر از بندگان تو در این طرف رودخانه شاری است و یک خدمتکار دیگر هم در آن طرف، در کنار رود گنگ، حضور دارد.
گرد جهان بگشتی شاها مگر سپهری
در هر کسی رسیدی میرا مگر قضایی
هوش مصنوعی: ای پادشاه، در سفرهای خود به دور دنیا، آیا به هر کسی که رسیدی، جز تقدیر و سرنوشتی چیزی یافتی؟
هر هفته عالمی را با زر به پیش رویی
هر ماه خسروی را با تیغ در قفایی
هوش مصنوعی: هر هفته یک عالم را با طلا به سمت تو می‌آورند و هر ماه یک پادشاه را با شمشیر در دستانش به پشت می‌رانند.
از حرص رزم کردن در بزم رزم سازی
وز بهرخصم جستن دریک مکان نپایی
هوش مصنوعی: با توجه به حرص و طمع، در مجالس جنگ و جدل شرکت نکن و برای مقابله با دشمن، در یک جا ثابت نمان.
هر جایگه که رفتی باز آمدی مظفر
چون با ظفر شریکی لا شک مظفرآیی
هوش مصنوعی: هر جا که بروی، حتماً برمی‌گردی، چون مظفر با ظفر همراه است و در نتیجه، مطمئناً به موفقیت می‌رسی.
مر دوستان دین را یک یک همی نوازی
مر دشمنان دین را یک یک همی گزایی
هوش مصنوعی: تو با محبت و مهربانی به دوستان دین توجه و محبت می‌کنی، اما با شدت و قاطعیت به دشمنان دین پاسخ می‌دهی.
ضر منافقانی نفع موافقانی
این را همی بپایی وآنرا همی نپایی
هوش مصنوعی: نفع و ضرر افرادی که در ظاهر خود را دوست نشان می‌دهند و کسانی که واقعی‌اند، متفاوت است. تو نگذار که به نفع یا ضرر این دو گروه اهمیتی بدهی.
چشم مخالفان را چونان شکسته خاری
چشم موافقان را چون سوده توتیایی
هوش مصنوعی: چشم دشمنان مانند خاری شکسته می‌شود، در حالی که چشم دوستان و موافقان مانند توتیای نرم و دلپذیر می‌گردد.
تاز ابر مهرگانی گردد هوای روشن
گه روز تیره آرد گه باز روشنایی (؟)
هوش مصنوعی: تا وقتی که ابر مهرگان (فصل پاییز) آسمان روشن باشد، روزهای تاریک را می‌آورد و سپس دوباره روشنایی را بازمی‌گرداند.
تا آفتاب روشن دایم همی بگردد
چون آسیای زرین بر چرخ آسیایی
هوش مصنوعی: همیشه خورشید به روشنی و زیبایی در حال گردش است، مانند آسیای طلایی که در چرخ زندگی می‌چرخد.
پاینده باد عمرت فرخنده باد روزت
تابانبید و ساغر پیوسته دست سایی
هوش مصنوعی: عمر تو همیشه پایدار باشد، روزهایت شاد و روشن باشد و همیشه لیوانت پر از می باشد.
دایم به فتح و نصرت جفت و ندیم بادی
بی کوشش زمینی با بخشش سمایی
هوش مصنوعی: همیشه با پیروزی و موفقیت همراه و هم‌نشین خواهی بود، بدون اینکه تلاش زیادی کنی، بلکه با لطف و سرپرستی آسمانی.

حاشیه ها

1394/10/12 20:01
ایران نژاد

فاعتبرو یا.......
ستایش محمود غزنوی است :
ای اصل نیکنامی! ای اصل بردباری!
ای اصل پاکدینی ! ای اصل پارسایی !

1397/05/31 00:07
یاسین

واقعا حیف است که اکثریت علاقه مندان به ادبیات این قبیل اشعار را فقط به خاطر اینکه نام مدح روی آن ها هست را مطالعه نمی کنند واقعا بعد از حکیم فردوسی فرخی بزرگ ترین شاعر در سبک خراسانی است

1403/01/23 13:03
رهرو

احسنت!

نکتهٔ قابل تأمل، همین بود که عارض شدید. درست است که جای بحث و وقف دارد نسبت به آن کسی که مدح شده، اما ما از خود شعر به طور مستقل میتوانیم استفاده کنیم برای منظور و مقصود خود!

و واقعا چرا نباید آدمی چنین شعری را برای محبوب خود بخواند؟ 

1402/08/02 06:11
جهن یزداد

جوینده را نویدی خواهنده را امیدی
درمانده را کلیدی درویش را  نوایی