شمارهٔ ۱۸۴ - نیز در مدح امیر ابواحمد محمدبن محمد غزنوی
بامدادان پگاه آمد با روی چو ماه
آنکه آراسته زو گردد هر عید سپاه
اندکی غالیه بر زلف سیه برده به کار
عید را ساخته و تاخته از حجره به گاه
گفتم ای ماه ترا زلف ز مشک سیه است
غالیه خیره چه اندایی برمشک سیاه
غالیه چون به بر مشک رسد نیک شود
لیکن از غالیه گردد صنما مشک تباه
مایه غالیه مشکست و بداند همه کس
تو ندانسته ای ای ساده دلک چندین گاه
از کجا سرو به کار آید باقد چو سرو
ازکجا ماه به کار آید با روی چو ماه
روی شستن به گلاب از چه قبل چون رخ تو
بی گل تازه ندیده ست کس اندر دی ماه
گر گلاب از قبل بوی کنی نیز مکن
وقت گل خوش نبود بوی گلاب ای دلخواه
مشک زلف و گل رخ را لطفی خواهی کرد
پیش گرد آی به ره، چون به نماز آید شاه
ملک عالم عادل پسر شاه جهان
میر ابو احمد بن محمود آن داد پناه
آنکه برتر ملکی خوارترین بنده ش را
دست بوسد ز پی آنکه بدان یابد جاه
شهریاران را بینی بدر خانه او
در شرف پیشتر و بیشتر از تخت و کلاه
راه دولت زدر خانه او باید جست
هر کسی را که سوی دولت گم گردد راه
بس کسا کز در او باز همی خواهد گشت
همچو میران و شهان با کمرو تاج و کلاه
ران گوران خورد آن کس که رود در پی شیر
درگه شاه پی شیرست آنگه درگاه
هر که دولت طلبد خدمت اوباید کرد
خدمتش را سبب دولت ماکرد اله
خدمتش روز فرونست و چو کشتست درست
آخرش گندم پاکیزه بود اول کاه
ره نمودن به سوی دولت کاری سره است
من نمودم ره و کردم همه را زین آگاه
هر کجا از ملکان و سخیان یادکنند
چو ازو گفتی، گفتی و سخن شد کوتاه
خانه دانم که تهی بوده و از بخشش او
کان زرگشت و چنین خانه فزون از پنجاه
هرچه در شرط جوانمردی باشد بدهد
هیچ کس دید جوانمرد چنین؟ لا والله
از پی آنکه ببخشد گنه کهتر خویش
شادمان گردد چون کهتر او کرد گناه
نکند کندی وقتی که کند پاداشن
نکند تندی وقتی که دهد بادافراه
از کریمی دل هر بنده نگه داند داشت
دل فرزند گرامی نتوان داشت نگاه
خنک آن میر که در خانه این بار خدای
پسر و دختر آن میر بود بنده و داه
مهر بانست و عجایب بود این از مهتر
برد بارست و شگفتی بود این از برناه
ای بر حلم گران تو که اندر خور که
ای بر همت تو چرخ برین در تک چاه
حق هر کس بشناسی چه به جاه و چه به مال
زین قبل نیست نراهیچ شبیه از اشباه
از کریمی که تویی هر که حدیث تو شنید
نتواند که نگوید احسن الله جزاه
بوسه ای کان ملکان پیش تو بر خاک دهند
خوشتر از بوسه معشوق بود سیصد راه
شرفی داردبر چشم جبین زانکه نهند
شهریاران جهان پیش تو بر خاک جباه
با پدر یکدل و یکتایی اندر همه کار
زین قبل نیست دل هیچ کسی بر تو دوتاه
از تو زیبد که بیاموزد هر کس پسری
پسری نیک شود هر که به تو کرد نگاه
هر که او سیرت تو پیشه گرفت از همه عیب
پاک و پاکیزه برون آید چون زر از گاه
کی توان بود چوتو آیت و فضل توکراست
آنچه ممکن نتواند بود از خلق مخواه
بی فضایل سیر تو نتوانند گرفت
هر کجا آب نباشد نتوان کرد شناه
بس هزبرا که بدین دل که توداری امروز
پیش تو فردا صد لابه کند چون روباه
تانه دیر از قبل خدمت یک بنده تو
قیصر از قصر برون آید و خان از خرگاه
تابه دی ماه بود کوه به رنگ مصمت
تا به نوروز شود دشت به رنگ دیباه
تا به فروردین گردد چورخ و چون خط دوست
باغ و راغ از گل نو رسته و از سبز گیاه
شادمان باش و بداندیش کش و دوست نواز
کامران باش و مخالفت شکن و دشمن کاه
دولت و فتح نهاده سوی تو روی چنان
چون به آزار ز کهسار سوی بحر میاه
عید توفرخ و تو با طرب و شادی و لهو
دشمنان تو همه با غم و با ناله و آه
شمارهٔ ۱۸۳ - در مدح امیر ابو احمد محمد بن محمودبن ناصر الدین: عروس ماه نیسان را جهان سازد همی حجلهشمارهٔ ۱۸۵ - در مدح امیر ابو یعقوب یوسف بن ناصر الدین: عید خوبان سرای آمد و خورشید سپاه
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بامدادان پگاه آمد با روی چو ماه
آنکه آراسته زو گردد هر عید سپاه
هوش مصنوعی: صبح زود، سپیدهدم با چهرهای به زیبایی ماه، کسی آمد که به واسطه او هر جشن و عیدی را زیباتر و باشکوهتر میکند.
اندکی غالیه بر زلف سیه برده به کار
عید را ساخته و تاخته از حجره به گاه
هوش مصنوعی: کمی عطر بر تارهای موی مشکیاش زده و در روز عید آماده شده و از مغازه بیرون آمده است.
گفتم ای ماه ترا زلف ز مشک سیه است
غالیه خیره چه اندایی برمشک سیاه
هوش مصنوعی: به او گفتم ای ماه، زلف تو مانند مشک سیاه است. چرا این زلف غالیهوار، با رنگ سیاهش، اینقدر مرا متأثر کرده است؟
غالیه چون به بر مشک رسد نیک شود
لیکن از غالیه گردد صنما مشک تباه
هوش مصنوعی: عطر خوب وقتی به همراه مشک باشد خوشبو میشود، اما اگر عطر از مشک جدا شود، بوی آن خراب میشود.
مایه غالیه مشکست و بداند همه کس
تو ندانسته ای ای ساده دلک چندین گاه
هوش مصنوعی: ماده اصلی خوشبو کنندهای چون مشک است و همه مردم این را میدانند، اما تو که سادهدل هستی این را نمیدانی، و این موضوع به تو مربوط نیست.
از کجا سرو به کار آید باقد چو سرو
ازکجا ماه به کار آید با روی چو ماه
هوش مصنوعی: آیا میتوان به زیبایی و لطافت سرو و ماه دست یافت؟ شاید که نه، زیرا این زیباییها ویژگیهای خاص خود را دارند که هرگز نمیتوانند با چیزی دیگر به دست آیند.
روی شستن به گلاب از چه قبل چون رخ تو
بی گل تازه ندیده ست کس اندر دی ماه
هوش مصنوعی: چرا گلاب را به روی شست و شو میبرند، در حالی که هیچکس در دیماه، چهرهی تو را که بدون گل است، ندیده؟
گر گلاب از قبل بوی کنی نیز مکن
وقت گل خوش نبود بوی گلاب ای دلخواه
هوش مصنوعی: اگر گل را قبل از اینکه خوشبو شود، عطر گلاب بزنید، نکنید! زیرا وقتی گل باز نشده و عطرش به مشام نمیرسد، عطر گلاب هم حس نخواهد شد. ای دل عزیز!
مشک زلف و گل رخ را لطفی خواهی کرد
پیش گرد آی به ره، چون به نماز آید شاه
هوش مصنوعی: اگر میخواهی لطفی در حق زلف مشکین و گلگون چهرهات بکنی، به راه بیا و جلو چشم بیای، همانطور که وقتی سلطانی به نماز میآید، احترام و توجه جلب میکند.
ملک عالم عادل پسر شاه جهان
میر ابو احمد بن محمود آن داد پناه
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک حاکم عادل و نیکوکار پرداخته که پسر شاه جهان است. او به نام میر ابو احمد بن محمود شناخته میشود و مکانی امن و پناهگاه را برای مردم فراهم کرده است.
آنکه برتر ملکی خوارترین بنده ش را
دست بوسد ز پی آنکه بدان یابد جاه
هوش مصنوعی: کسی که در مقام و موقعیت بالاتری قرار دارد، خوارترین خدمتکارش را به خاطر دستیابی به جاه و مقام میپرستد و میبوسد.
شهریاران را بینی بدر خانه او
در شرف پیشتر و بیشتر از تخت و کلاه
هوش مصنوعی: شاهان را میبینی که در برابر خانهاش ایستادهاند و در حال پیشآمدن و نزدیکتر شدن به او هستند، حتی بیشتر از آنکه به تخت و کلاهِ خود توجه کنند.
راه دولت زدر خانه او باید جست
هر کسی را که سوی دولت گم گردد راه
هوش مصنوعی: برای دستیابی به موفقیت و prosperity، باید به درون خانه او که نماد وجود خدا یا حقیقتی بالاتر است برویم. هر کسی که در مسیر رسیدن به کامیابی و موفقیت گم شده باشد، باید به این منبع اصلی روی آورد.
بس کسا کز در او باز همی خواهد گشت
همچو میران و شهان با کمرو تاج و کلاه
هوش مصنوعی: بسیار افرادی که از در او باز هم به سوی او میآیند، همچون پادشاهان و فرمانروایان با تاج و کلاه.
ران گوران خورد آن کس که رود در پی شیر
درگه شاه پی شیرست آنگه درگاه
هوش مصنوعی: کسی که در طلب شیر به درگاه شاه میرود، باید با همان دلیری و شجاعت به میدان بیاید و از جانش مایه بگذارد. گوینده این حرف میگوید که اگر میخواهی ارزشی را به دست آوری، باید با شجاعت و قاطعیت قدم برداری.
هر که دولت طلبد خدمت اوباید کرد
خدمتش را سبب دولت ماکرد اله
هوش مصنوعی: هر کس که به دنبال رسیدن به نعمت و prosperity باشد، باید خدمت کند. انجام خدمت، دلیل دستیابی به نعمتهای بزرگتر از سوی خداوند است.
خدمتش روز فرونست و چو کشتست درست
آخرش گندم پاکیزه بود اول کاه
هوش مصنوعی: در اینجا میگویند که در آغاز هر کاری ممکن است چیزهای ناخواسته یا ناپاک وجود داشته باشد، اما با تلاش و خدمت در نهایت نتیجه خوب و خالصی به دست میآید. مانند زمانی که در یک روز کشاورزی ابتدا کاه و چیزهای اضافی هست، ولی در پایان محصول نهایی، گندم خالص و باکیفیت خواهد بود.
ره نمودن به سوی دولت کاری سره است
من نمودم ره و کردم همه را زین آگاه
هوش مصنوعی: پیش رفتن به سمت موفقیت و قدرت، کار دشواری است. من این مسیر را انتخاب کردم و همه را از این موضوع مطلع کردم.
هر کجا از ملکان و سخیان یادکنند
چو ازو گفتی، گفتی و سخن شد کوتاه
هوش مصنوعی: هرجا که از بزرگان و بخشندگان یاد شود، به محضی که نام آنها را ببری، داستان به پایان میرسد و مفهوم به روشنی بیان میشود.
خانه دانم که تهی بوده و از بخشش او
کان زرگشت و چنین خانه فزون از پنجاه
هوش مصنوعی: من میدانم که خانه خالی است و از نعمت او پر میشود، همانطور که درخت زر از زمین میروید و چنین خانهای ارزشش بیشتر از پنجاه خانه است.
هرچه در شرط جوانمردی باشد بدهد
هیچ کس دید جوانمرد چنین؟ لا والله
هوش مصنوعی: هر چه مربوط به جوانمردی باشد، باید داده شود. آیا تا به حال کسی را دیدهاید که به این صورت جوانمرد باشد؟ به خدا قسم که چنین فردی وجود ندارد.
از پی آنکه ببخشد گنه کهتر خویش
شادمان گردد چون کهتر او کرد گناه
هوش مصنوعی: کسی که بخواهد از گناه کوچکش بگذرد و از آن خوشحال شود، باید بداند که گناهکار اصلی نیز همینطور عمل میکند و از انجام گناه خود شاد میشود.
نکند کندی وقتی که کند پاداشن
نکند تندی وقتی که دهد بادافراه
هوش مصنوعی: شاید هنگام برآورده نشدن انتظارات، در کمتحرکی و کندی عمل کنیم و در مواقعی که پاداش یا فرشتهای در کار نیست، تند و شتابزده نباشیم.
از کریمی دل هر بنده نگه داند داشت
دل فرزند گرامی نتوان داشت نگاه
هوش مصنوعی: هر بندهای که دلش از لطف و بزرگی خدا پر باشد، نمیتواند دلش را به فرزندی ارجمند بسپارد.
خنک آن میر که در خانه این بار خدای
پسر و دختر آن میر بود بنده و داه
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن حاکمی که در خانهاش باران رحمت الهی نازل میشود و پسر و دختر او نیز به مقام بندگی و خدمت درآیند.
مهر بانست و عجایب بود این از مهتر
برد بارست و شگفتی بود این از برناه
هوش مصنوعی: دوست و عشق با شگفتیها و زیباییهایی که دارد، مانند یک طبیعت بشری است. مهر و محبت، انسانی را از دلایل و موانع آزاد میکند و به او قدرتی میبخشد که بتواند بار زندگی را تحمل کند. این حیرت و زیبایی آنقدر عمیق و شگفتانگیز است که هرگز نمیتوان بهراحتی از آن عبور کرد.
ای بر حلم گران تو که اندر خور که
ای بر همت تو چرخ برین در تک چاه
هوش مصنوعی: ای کسی که بر صبوری و بردباری ات افتخار میکنم، تو که در عرصه تلاش و کوشش خود موفقیتی بزرگ به دست آوردهای، به یاد داشته باش چرخ تاریخ به راحتی در دستان تو میچرخد و به تو بستگی دارد.
حق هر کس بشناسی چه به جاه و چه به مال
زین قبل نیست نراهیچ شبیه از اشباه
هوش مصنوعی: حق هر شخصی را بشناس و به مقام و دارایی او توجه نکن. از این پس، هیچگاه به اشتباه قضاوت نکن.
از کریمی که تویی هر که حدیث تو شنید
نتواند که نگوید احسن الله جزاه
هوش مصنوعی: هر کسی که از صفات نیکو و فضائل تو باخبر شود، نمیتواند جز با دعای نیکی برایت سخن بگوید و از خوبیهای تو یاد نکند.
بوسه ای کان ملکان پیش تو بر خاک دهند
خوشتر از بوسه معشوق بود سیصد راه
هوش مصنوعی: بوسهای که پادشاهان به پای تو میزنند، از بوسهی معشوق بهتر است، زیرا ارزش و زیبایی آن به مراتب بیشتر است.
شرفی داردبر چشم جبین زانکه نهند
شهریاران جهان پیش تو بر خاک جباه
هوش مصنوعی: به چشمان تو افتخار و ارزش ویژهای میدهند، زیرا در برابر تو، پادشاهان بزرگ جهان هم به خاک زیر پای تو سجده میکنند.
با پدر یکدل و یکتایی اندر همه کار
زین قبل نیست دل هیچ کسی بر تو دوتاه
هوش مصنوعی: با پدر در همه کارها همدل و هماهنگ هستی و از این پس هیچ کس نمیتواند بر تو شک کند یا دو دل باشد.
از تو زیبد که بیاموزد هر کس پسری
پسری نیک شود هر که به تو کرد نگاه
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هر کسی که به تو نگاهی بیفکند و از تو بیاموزد، رشد میکند و به فردی نیک و شایسته تبدیل میشود.
هر که او سیرت تو پیشه گرفت از همه عیب
پاک و پاکیزه برون آید چون زر از گاه
هوش مصنوعی: هر کسی که سیرت و رفتار تو را الگو قرار دهد، از همه عیبها پاک و خالص میشود، مانند طلایی که از کوره بیرون میآید.
کی توان بود چوتو آیت و فضل توکراست
آنچه ممکن نتواند بود از خلق مخواه
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به بزرگی و فضیلت تو باشد، پس از مردم چیزهایی را که ممکن نیست از آنها انتظار داری، نخواه.
بی فضایل سیر تو نتوانند گرفت
هر کجا آب نباشد نتوان کرد شناه
هوش مصنوعی: بدون فضیلتها، نمیتوانی به پیش بروی؛ همچنان که در جایی که آب نیست، نمیتوان شنا کرد.
بس هزبرا که بدین دل که توداری امروز
پیش تو فردا صد لابه کند چون روباه
هوش مصنوعی: بسیاری از گرگها که با دل تو آشنا هستند، امروز پیش تو خواهند بود و فردا به مانند روباهی زاری خواهند کرد.
تانه دیر از قبل خدمت یک بنده تو
قیصر از قصر برون آید و خان از خرگاه
هوش مصنوعی: شاید دیرتر از آنچه که انتظار میرفت، یک خادم تو از قصر خارج شود و خان نیز از مقام خویش بیرون بیاید.
تابه دی ماه بود کوه به رنگ مصمت
تا به نوروز شود دشت به رنگ دیباه
هوش مصنوعی: زمستان هنوز ادامه دارد و کوهها به رنگ سفیدی درآمدهاند. اما با نزدیک شدن به نوروز، دشتها نیز کم کم رنگ و بویی تازه به خود خواهند گرفت.
تا به فروردین گردد چورخ و چون خط دوست
باغ و راغ از گل نو رسته و از سبز گیاه
هوش مصنوعی: تا به فروردین برسد، عطر و بوی دوست در باغ و چراگاه پخش میشود، جایی که گلهای تازه شکفته و گیاهان سبز شدهاند.
شادمان باش و بداندیش کش و دوست نواز
کامران باش و مخالفت شکن و دشمن کاه
هوش مصنوعی: شاد و خوشحال باش، اگر کسی به تو بدی میکند، آن را فراموش کن و به دوستانت محبت کن. سعی کن در زندگی موفق باشی، سختیها را پشت سر بگذاری و با دشمنانت مهربانانه رفتار کنی.
دولت و فتح نهاده سوی تو روی چنان
چون به آزار ز کهسار سوی بحر میاه
هوش مصنوعی: خوشبختی و پیروزی به سمت تو میآید، همانطور که آب دریا به سوی ساحل میتازد.
عید توفرخ و تو با طرب و شادی و لهو
دشمنان تو همه با غم و با ناله و آه
هوش مصنوعی: جشن و سرور تو به خاطر خوشحالی و شادی است، در حالی که دشمنانت دچار غم و اندوه و ناله هستند.