شمارهٔ ۱۸۱ - در مدح سلطان محمود بن ناصر الدین غزنوی
هر که خواهنده دین باشد و جوینده راه
شغل از طاعت ایزد بود خدمت شاه
شاه محمود که شاهان زبر دست کنند
هر زمانی به پرستیدن او پشت دوتاه
در همه گیتی برسر ننهد هیچ شهی
بی پرستیدن وبی طاعت او تاج وکلاه
کوه اگر گوید من راه خلافش سپرم
لرزش باد بر او در فتد و کاهش کاه
ملک را بی سر و بی همت و بی سایه او
نه خطر باشدو نه قیمت و نه قدر و نه جاه
هر لایت که نه او داده بود حبس بود
هر نشاطی که نه در خدمت او ناله و آه
عجب آید ز منوچهر خرف گشته مرا
کو ولایت ز شه شرق همی داشت نگاه
خویشتن عرضه همی کرد که این خانه تست
از دگر سو گذر خانه همی کردتباه
این همی کردو همی خواست ز خسرو زنهار
گو مساز آنچه همی سازی و زنهار مخواه
ای شگفت از پس آن کز ملک شرق بدو
نامه فتح رسیده ست فزون از پنجاه
که فلان قلعه گرفتم به فلان شهر شدم
بر گرفتم زفلان خانه فلان بالش و گاه
بیشه و شهر چنین گشت و ره قلعه چنان
جنگ ازین گونه همی کرد سپاه بدخواه
چون فرو خواند ز نامه صفت کوشش او
وز سپه راندن وره بردن او بود آگاه
بر تبه کردن ره غره چه بایست شدن
تبرو تیشه چه بایست زدن چندین گاه
او ندانست چو سلطان سوی او روی نهد
نزره اندیشد و نز منزل و نز آب و گیاه
هر کجا خواهد راند، چه به دشت و چه به کوه
هر کجا خواهد سازد گذر و منزلگاه
چه گمان برد که محمود مگر دیگر گشت
اینت غمری و گمانی بد: سبحان الله
لاجرم شاه جهان بار خدای ملکان
آنکه پاداشن شاهان کند و بادافراه
برره بیشه سپه راند سوی خانه او
دست او کرد به یکره ز ولایت کوتاه
بگذرانید سپه را ز تبه کرده رهی
بن او تابن ماهی، سر او تا سر ماه
از گل تیره سرا پایش گیرنده چو قیر
وز درختان گشن چون شب تاریک سیاه
سرز کوه و ز دره داشته و درسر او
مرد از آن گونه که افتاده بود در بن چاه
جایها بود بر آن بر چه یکی و چه هزار
که میان گل و او پیل همی کرد شناه
غرض شاه در آن بود که آگاه شود
از توانایی و قدرت که بدو داده اله
بنمود او را کاین از تو توانم ستدن
ره تبه کردن تو از تو خطا بود وگناه
چه خطر دارد بیرون شدن از بیشه و بر
آنکه بیرون برد از دریا مر اسب و سپاه
شاه برگشت سوی خانه و آن خوک هنوز
بیشه و آب و گل تیره گرفته ست پناه
چون زید خوک جگر خسته در آن بیشه که شیر
سوی آن بیشه ز صد گونه همی داند راه
خوک چون دید به بیشه در تازه پی شیر
گرش جان باید از آن سو نکند هیچ نگاه
شیر گردنده که یک راه به جایی بگذشت
بیم آنست کز آن سو گذرد دیگر راه
آفرین باد بر آن شیر که شیران جهان
پیش او خوارتر و زارترند از روباه
کامران باد همه ساله و پیوسته ظفر
بخت پاینده و دل تازه و دولت بر ناه
دل او شاد و نشاط تن او باد قوی
تن بدخواه گرازنده چو زر اندر گاه
روز عید رمضانست و سر سال نوست
عید او فرخ و فرخنده و فرخ سرماه
شمارهٔ ۱۸۰ - در مدح یمین الدوله سلطان محمود غزنوی: به فرخی و به شادی و شاهی ایران شاهشمارهٔ ۱۸۲ - در مدح امیر ابو یعقوب عضدالدوله یوسف بن ناصر الدین: زلف مشکین تو زان عارض تابنده چو ماه
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر که خواهنده دین باشد و جوینده راه
شغل از طاعت ایزد بود خدمت شاه
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال دین و راه درست باشد، باید در خدمت خدا باشد و به نوعی خدمت به پادشاه را نیز در نظر بگیرد.
شاه محمود که شاهان زبر دست کنند
هر زمانی به پرستیدن او پشت دوتاه
هوش مصنوعی: شاه محمود، که در میان پادشاهان برتر است، در هر زمان مورد ستایش و احترام قرار میگیرد و این موضوع باعث میشود افرادی که در مقامهای بالای قدرت هستند به او توجه ویژهای داشته باشند.
در همه گیتی برسر ننهد هیچ شهی
بی پرستیدن وبی طاعت او تاج وکلاه
هوش مصنوعی: هیچ پادشاهی در سراسر جهان بدون عبادت و اطاعت از خداوند، تاج و تخت خود را بر سر نمیگذارد.
کوه اگر گوید من راه خلافش سپرم
لرزش باد بر او در فتد و کاهش کاه
هوش مصنوعی: اگر کوه بگوید که من در برابر باد میایستم، حتی کمی لرزش باد هم بر آن تأثیر میگذارد و به تدریج آن را تضعیف میکند.
ملک را بی سر و بی همت و بی سایه او
نه خطر باشدو نه قیمت و نه قدر و نه جاه
هوش مصنوعی: اگر پادشاهی بدون قدرت، همت و پشتیبانی باشد، نه امنیتی خواهد داشت، نه ارزشی و نه مقام و جایگاهی.
هر لایت که نه او داده بود حبس بود
هر نشاطی که نه در خدمت او ناله و آه
هوش مصنوعی: هر حالت شادی که ما تجربه میکنیم، اگر به خاطر او نباشد، در حقیقت نوعی اسارت است، و هر لذتی که به دور از او باشد، فقط موجب درد و غم خواهد شد.
عجب آید ز منوچهر خرف گشته مرا
کو ولایت ز شه شرق همی داشت نگاه
هوش مصنوعی: منوچهر، با داشتن مقام و شرف، از من چه انتظاری دارد؟ که من در این وضعیت، حتی نظارت بر ولایت شرق را نیز از او دریغ کردهام.
خویشتن عرضه همی کرد که این خانه تست
از دگر سو گذر خانه همی کردتباه
هوش مصنوعی: انسان در تلاش است تا خود را به نمایش بگذارد و بگوید که این خانه متعلق به اوست، اما از طرف دیگر، اشاره میکند که در حال عبور از خانهای دیگر است که گم شده و به هم ریخته به نظر میرسد.
این همی کردو همی خواست ز خسرو زنهار
گو مساز آنچه همی سازی و زنهار مخواه
هوش مصنوعی: این شخص از خسرو چیزی میخواست و به او هشدار میدهد که هر چیزی را که در نظر دارد، خلق نکند و همچنین چیزی هم نخواهد.
ای شگفت از پس آن کز ملک شرق بدو
نامه فتح رسیده ست فزون از پنجاه
هوش مصنوعی: عجب است از اینکه نامهای حاکی از پیروزی از شرق به او رسیده که تعداد آن بیش از پنجاه است.
که فلان قلعه گرفتم به فلان شهر شدم
بر گرفتم زفلان خانه فلان بالش و گاه
هوش مصنوعی: من به فلان قلعه در فلان شهر حمله کردم و آن را تسخیر کردم و از فلان خانه بالش و وسایلی برای استراحت برداشتم.
بیشه و شهر چنین گشت و ره قلعه چنان
جنگ ازین گونه همی کرد سپاه بدخواه
هوش مصنوعی: بیشه و شهر به این شکل درآمد، و مسیر قلعه نیز چنین شد. جنگ از این نوع، سپاه بدخواه را به این کار وادار میکرد.
چون فرو خواند ز نامه صفت کوشش او
وز سپه راندن وره بردن او بود آگاه
هوش مصنوعی: زمانی که از نامهاش معلوم شد که او چقدر تلاش کرده و چقدر در راندن سپاه و پیروزی در میدان جنگ آگاه است، متوجه شدیم.
بر تبه کردن ره غره چه بایست شدن
تبرو تیشه چه بایست زدن چندین گاه
هوش مصنوعی: برای نابود کردن یک راه کاذب، لازم نیست که تبر و تیشه بزنیم؛ بلکه گاهی باید درنگ کنیم و فکر کنیم.
او ندانست چو سلطان سوی او روی نهد
نزره اندیشد و نز منزل و نز آب و گیاه
هوش مصنوعی: او نمیدانست وقتی پادشاه به سوی او میآید، باید نگران چیزهای مهمتری مثل آب و گیاه و منزلاش باشد.
هر کجا خواهد راند، چه به دشت و چه به کوه
هر کجا خواهد سازد گذر و منزلگاه
هوش مصنوعی: هر جا که بخواهد، چه در دشت و چه در کوه، میتواند راهی بسازد و جایی برای استراحت ایجاد کند.
چه گمان برد که محمود مگر دیگر گشت
اینت غمری و گمانی بد: سبحان الله
هوش مصنوعی: چه تصور کرده بود که محمود، جز اینکه دیگر شده است، غمری و خیال بدی بکند: پاکی و دوری از نقص فقط مخصوص خداست.
لاجرم شاه جهان بار خدای ملکان
آنکه پاداشن شاهان کند و بادافراه
هوش مصنوعی: بنابراین، پادشاه بزرگ جهان، پروردگار فرمانروایان است، کسی که به پاداش شاهان میپردازد و بر مشکلات غلبه میکند.
برره بیشه سپه راند سوی خانه او
دست او کرد به یکره ز ولایت کوتاه
هوش مصنوعی: برنه جنگل به سمت خانهاش رهسپار شد و با یک دست، او را از سرزمینش دور کرد.
بگذرانید سپه را ز تبه کرده رهی
بن او تابن ماهی، سر او تا سر ماه
هوش مصنوعی: سربازان را به راه هدایت کنید، زیرا که آفتاب و ماه به یکدیگر وابستهاند و این مسیر باید به سمت روشنایی برود.
از گل تیره سرا پایش گیرنده چو قیر
وز درختان گشن چون شب تاریک سیاه
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک موجود یا حالتی میپردازد که به گونهای تاریک و سنگین است. مانند قیر که چسبندگی و سیاهی دارد، همهجا را در بر میگیرد و از درختانی که خشک و بیثمرند میگوید، که در شب تاریک و سیاه نمایان میشوند. ساختار و رنگ این اشیاء به حالتی غمانگیز و دلگیر اشاره دارد.
سرز کوه و ز دره داشته و درسر او
مرد از آن گونه که افتاده بود در بن چاه
هوش مصنوعی: مردی که در بالای کوه و دره زندگی میکند، به گونهای در دامی افتاده که در ژرفای چاه قرار گرفته است.
جایها بود بر آن بر چه یکی و چه هزار
که میان گل و او پیل همی کرد شناه
هوش مصنوعی: در جاهای مختلف، چه یکی باشد و چه هزار، در میان گلها، او (پیل) همچنان شنا میکرد.
غرض شاه در آن بود که آگاه شود
از توانایی و قدرت که بدو داده اله
هوش مصنوعی: هدف پادشاه این بود که از قدرت و تواناییهایی که خداوند به او بخشیده است، مطلع شود.
بنمود او را کاین از تو توانم ستدن
ره تبه کردن تو از تو خطا بود وگناه
هوش مصنوعی: او به من نشان داد که من میتوانم راهی را به تو پیدا کنم که تو را از مسیرت منحرف کند و این اشتباه و گناهی از طرف توست.
چه خطر دارد بیرون شدن از بیشه و بر
آنکه بیرون برد از دریا مر اسب و سپاه
هوش مصنوعی: خارج شدن از جنگل چه خطراتی دارد، و آنکه از دریا سپاه و اسب را بیرون میآورد، چه ریسکهایی را به جان میخرد.
شاه برگشت سوی خانه و آن خوک هنوز
بیشه و آب و گل تیره گرفته ست پناه
هوش مصنوعی: به خانه برگشت و آن خوک هنوز در میان جنگل و در آب و گل تیره پناه گرفته است.
چون زید خوک جگر خسته در آن بیشه که شیر
سوی آن بیشه ز صد گونه همی داند راه
هوش مصنوعی: وقتی زید در جنگل خسته و ناتوان شود، شیر به راحتی میداند که باید به آن سمت برود و شکار کند.
خوک چون دید به بیشه در تازه پی شیر
گرش جان باید از آن سو نکند هیچ نگاه
هوش مصنوعی: وقتی خوک دید که در جنگل شیر تازهای در حال شکار است، اگر جانش به خطر بیفتد، هیچگونه توجهی به سمت آن نخواهد کرد.
شیر گردنده که یک راه به جایی بگذشت
بیم آنست کز آن سو گذرد دیگر راه
هوش مصنوعی: شیر گردنده به معنای گربه یا حیوان دیگری است که در حال حرکت است و اگر یک بار از راهی عبور کند، احتمال دارد که دوباره از همان راه عبور کند. به بیان دیگر، زمانی که موجودی از یک مسیر عبور میکند، امکان دارد که بار دیگر هم از همان مسیر برگردد. در اینجا، باید مراقب بود که حیوان ممکن است دوباره به آنجا برگردد.
آفرین باد بر آن شیر که شیران جهان
پیش او خوارتر و زارترند از روباه
هوش مصنوعی: هواپیما باد به آن شیر که در برابر او، شیران دیگر دنیا ضعیفتر و زبونتر از روباهها هستند.
کامران باد همه ساله و پیوسته ظفر
بخت پاینده و دل تازه و دولت بر ناه
هوش مصنوعی: همیشه و در هر سال، کامیابی و پیروزی به تو رو میآورند، بختت پایدار باشد، دلت شاد و زندگیات پر از خوشبختی.
دل او شاد و نشاط تن او باد قوی
تن بدخواه گرازنده چو زر اندر گاه
هوش مصنوعی: دل او شاد و سرشار از خوشحالی است و وجودش مانند باد پرقدرتی زنده و پویا است. بدن کسی که نیکو نیست، مانند گنجی در مکان نامناسب نگهداری میشود و از آن بهرهبرداری نمیشود.
روز عید رمضانست و سر سال نوست
عید او فرخ و فرخنده و فرخ سرماه
هوش مصنوعی: امروز روز عید رمضان و آغاز سال جدید است. این عید برای او مبارک و خوشیآور است و سرآغاز ماهی خوشبخت و پربرکت محسوب میشود.
حاشیه ها
1399/03/25 11:05
سید حسن موسوی
در مصرع آخر بیت آخر، فرخ سرماه یعنی چه؟