گنجور

شمارهٔ ۱۸۰ - در مدح یمین الدوله سلطان محمود غزنوی

به فرخی و به شادی و شاهی ایران شاه
به مهرگانی بنشست بامداد پگاه
برآن که چون بکند مهرگان به فرخ روز
به جنگ دشمن واژون کشد به سغد سپاه
به مهر ماه ز بهر نشستن و خوردن
به تابخانه فرستند شهریاران گاه
خدایگان جهان آنکه از خدای جهان
جهانیان را پاداشنست و باد افراه
چو مهرگان بکند خانه را ز سر فکند
به جنگ و تاختن دشمنان بودشش ماه
گهی سپه به فرازی برون برد که به چشم
چو زو نگاه کنی مه نماید اندر چاه
گهی به ژرف نشیبی سرای پرده زند
چنانکه ماهی از افراز آن نماید ماه
همه زمستان در پیش برگرفته بود
رهی دراز دراز و شبی سیاه سیاه
همی گشاید گیتی همی کشد دشمن
به مردمی که جهان راجز او نزیبد شاه
زهی شهی که مه و سال در پرستش تو
همی کنند شهان بزرگ پشت دوتاه
به شهریاری کس چون تو بسته نیست کمر
به خسروی چو تو کس نیست بر نهاده کلاه
تویی که مردی را نام نیک تست فروغ
تویی که رادی را دست رادتست پناه
ز پادشاهان کس را ستوده نام نبود
بجز ترا که نکوهیده شد به تو بدخواه
به گاه کینه کند ناو تو از گل گل
به روز رزم کند خنجر تو از که کاه
هزار شیر شناسم که پیشت آمد و تو
در او چنان نگریدی که شیر در روباه
زمین اگر چه فراخست جای نیست درو
که تو درو نزدی بیست راه لشکر گاه
نشستگان شهان باغ و کاخ و خانه بود
نشستگاه تو دشتست و خوابگه خرگاه
بسا شها که نیارد ز خرد جوی گذشت
تو چند راه گذشتی چنین ز رود بیاه
تو ز آبهایی بگذشته ای به شب که ازو
به روز پیل نیارد برون شدن به شناه
ز پادشاهان نگرفت جز تو در یک روز
ز کرگ سی و سه، وز پیل پانصد و پنجاه
ایا ستوده به مردی، چو پیش بین به خرد
ایا زدوده ز آهو چو پارساز گناه
خدایت از پی جنگ آفرید و ز پی جود
بسیج رزم کن و جنگ جوی و دشمن کاه
همیشه تا چو گل از گل بروید و ندمد
ز روی آتش سوزنده سبز و تازه گیاه
همیشه تا نتواند شد ایچ کس به جهان
زر از ایزد همچون زر از خویش آگاه
خدایگان جهان باش و پادشاه زمین
ستوده بر کش و از بندگان ستایش خواه
چو نو بهار به تو چشمها همه روشن
چو روزگار ز تو دستها همه کوتاه
خجسته بادت و فرخنده جشن و فخر باد
به سغد رفتن و بیرون شدن ز خانه به راه
تباه کرده هر کس همی شود به تو راست
مباد کس که کند راست کرده تو تباه

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به فرخی و به شادی و شاهی ایران شاه
به مهرگانی بنشست بامداد پگاه
هوش مصنوعی: شاه ایران به خوشی و سروری در روزی شاد و با مهر در آغاز صبح نشسته است.
برآن که چون بکند مهرگان به فرخ روز
به جنگ دشمن واژون کشد به سغد سپاه
هوش مصنوعی: هنگامی که در روز جشن مهرگان به پیروزی دست یابد، نیروی خود را برای نبرد با دشمنان در سغد آماده می‌کند.
به مهر ماه ز بهر نشستن و خوردن
به تابخانه فرستند شهریاران گاه
هوش مصنوعی: در مهرماه، که زمان نشستن و خوردن در فضای باز است، پادشاهان به تابستانی فرستاده می‌شوند تا از دل nature و زیبایی‌های آن بهره‌مند شوند.
خدایگان جهان آنکه از خدای جهان
جهانیان را پاداشنست و باد افراه
هوش مصنوعی: خدای بزرگ، کسی است که قدرت و تسلط بر دنیا را داراست و به بندگانش پاداش می‌دهد و این نعمت‌ها را به آن‌ها می‌بخشد.
چو مهرگان بکند خانه را ز سر فکند
به جنگ و تاختن دشمنان بودشش ماه
هوش مصنوعی: زمانی که مهرگان (عید مهر) فرا می‌رسد، باید با تمام قدرت و با شور و شوق به مقابله با دشمنان پرداخت و برای شش ماه آماده جنگ و نبرد بود.
گهی سپه به فرازی برون برد که به چشم
چو زو نگاه کنی مه نماید اندر چاه
هوش مصنوعی: گاهی لشکری از بلندی بیرون می‌آید که اگر به آن نگاه کنی، ماه را در چاه می‌بینی؛ یعنی نور آن در آب منعکس می‌شود و تصویر زیبایی به وجود می‌آورد.
گهی به ژرف نشیبی سرای پرده زند
چنانکه ماهی از افراز آن نماید ماه
هوش مصنوعی: گاهی اوقات در اعماق گودال‌ها به سر می‌برد و چنان پرده‌ای را به حرکت درمی‌آورد که مانند تابش ماه از آن نمایان می‌شود.
همه زمستان در پیش برگرفته بود
رهی دراز دراز و شبی سیاه سیاه
هوش مصنوعی: تمام زمستان در یک مسیر طولانی و تاریک ادامه داشت.
همی گشاید گیتی همی کشد دشمن
به مردمی که جهان راجز او نزیبد شاه
هوش مصنوعی: دنیا همیشه در حال تغییر و تحول است و دشمنان به افرادی که شایسته و نیکو هستند، حسادت می‌کنند. افرادی که به سبب رفتار و ویژگی‌هایشان، شایسته فرمانروایی بر جهان هستند.
زهی شهی که مه و سال در پرستش تو
همی کنند شهان بزرگ پشت دوتاه
هوش مصنوعی: چه خوشبخت و والامقام است آن پادشاهی که مه و سال (زمان) در خدمت و پرستش او هستند و بزرگان و سلاطین هم به او احترام می‌گذارند.
به شهریاری کس چون تو بسته نیست کمر
به خسروی چو تو کس نیست بر نهاده کلاه
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت از این است که هیچ‌کس به اندازه تو شایسته مقام پادشاهی نیست و هیچ شخصی به زیبایی و بزرگواری تو تاج پادشاهی را بر سر نگذاشته است. تو از دیگران متمایز هستی و در سلطنت و رهبری بی‌همتا هستی.
تویی که مردی را نام نیک تست فروغ
تویی که رادی را دست رادتست پناه
هوش مصنوعی: تو هستی که نام نیک یک مرد به تو وابسته است و درخشش تو باعث روشنایی اوست. تو همان پناهی هستی که دست یاری‌ تو به رادی (رادمرد) می‌رسد.
ز پادشاهان کس را ستوده نام نبود
بجز ترا که نکوهیده شد به تو بدخواه
هوش مصنوعی: در میان پادشاهان، هیچ‌کس به ستایش و نام نیک نیامده است، جز تو که دشمنان تو را بدنام کرده‌اند.
به گاه کینه کند ناو تو از گل گل
به روز رزم کند خنجر تو از که کاه
هوش مصنوعی: در زمان‌هایی که حس کینه و انتقام در دل باشد، شمشیر تو مانند گلی زیبا می‌شود و در روز جنگ، مانند خنجری تیز و خطرناک عمل می‌کند.
هزار شیر شناسم که پیشت آمد و تو
در او چنان نگریدی که شیر در روباه
هوش مصنوعی: من هزار شیر را می‌شناسم که به پیش تو می‌آیند، اما تو به طور غیرعادی به آن‌ها نگاه می‌کنی، همان‌طور که شیر به روباه نگاه می‌کند.
زمین اگر چه فراخست جای نیست درو
که تو درو نزدی بیست راه لشکر گاه
هوش مصنوعی: زمین هرچند وسیع است، اما جایی برای تو نیست زیرا تو در آن، خود را در میدان جنگ نمی‌بینی.
نشستگان شهان باغ و کاخ و خانه بود
نشستگاه تو دشتست و خوابگه خرگاه
هوش مصنوعی: نشسته‌گان درباریان و پادشاهان در باغ‌ها و کاخ‌ها و خانه‌ها استراحت می‌کنند، اما تو در دشت و کناره‌ی راه استراحت می‌کنی.
بسا شها که نیارد ز خرد جوی گذشت
تو چند راه گذشتی چنین ز رود بیاه
هوش مصنوعی: بسیاری از شیرها که از خرد و اندیشه بهره‌ای ندارند، نمی‌توانند از طریق جوی عبور کنند. تو چندین بار از این مسیر گذشتی، اما همچنان در کنار رود مانده‌ای.
تو ز آبهایی بگذشته ای به شب که ازو
به روز پیل نیارد برون شدن به شناه
هوش مصنوعی: تو از آبی عبور کرده‌ای که در شب به قدری تاریک است که هیچ فیل بزرگی از آن نمی‌تواند به آسانی بیرون بیاید.
ز پادشاهان نگرفت جز تو در یک روز
ز کرگ سی و سه، وز پیل پانصد و پنجاه
هوش مصنوعی: از میان پادشاهان، تو در یک روز به اندازه سی و سه کرگدن و پانصد و پنجاه فیل، اعتبار و ارزش به دست آوردی.
ایا ستوده به مردی، چو پیش بین به خرد
ایا زدوده ز آهو چو پارساز گناه
هوش مصنوعی: آیا تو کسی را ستایش می‌کنی که در برابر نیکی‌ها، خردمندانه عمل می‌کند؟ یا به کسی اشاره می‌کنی که مانند آهو از زشتی‌ها دور می‌شود و گناه را ترک می‌کند؟
خدایت از پی جنگ آفرید و ز پی جود
بسیج رزم کن و جنگ جوی و دشمن کاه
هوش مصنوعی: خدای تو برای مبارزه و جهاد تو را آفریده است؛ بنابراین باید با انگیزه و جدیت به جنگ و تلاش بپردازی و به سوی دشمن حمله کنی.
همیشه تا چو گل از گل بروید و ندمد
ز روی آتش سوزنده سبز و تازه گیاه
هوش مصنوعی: همواره باید منتظر بود که گل‌های زیبا و تازه از خاک بشکفند و در کنار آتش‌های سوزنده، گیاهان سبز و شاداب به رویش ادامه دهند.
همیشه تا نتواند شد ایچ کس به جهان
زر از ایزد همچون زر از خویش آگاه
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند به دنیای واقعی مانند طلا از خداوند بهره‌مند شود، مگر آنکه ابتدا از ذات خویش آگاه باشد.
خدایگان جهان باش و پادشاه زمین
ستوده بر کش و از بندگان ستایش خواه
هوش مصنوعی: ای پروردگار جهانیان و فرمانرواي ستودهٔ زمین، بر دشمنان غلبه کن و از بندگان خود بپذیر و ستایش کن.
چو نو بهار به تو چشمها همه روشن
چو روزگار ز تو دستها همه کوتاه
هوش مصنوعی: چون بهار نو فرا می‌رسد، تمامی چشم‌ها به تو امیدوار و شاداب می‌شوند، اما در مقابل، روزگار تنها دست‌ها را از تو دور می‌کند و به آن‌ها قدرتی نمی‌دهد.
خجسته بادت و فرخنده جشن و فخر باد
به سغد رفتن و بیرون شدن ز خانه به راه
هوش مصنوعی: برای تو آرزو می‌کنم که روزگار خوشی و جشن‌های شاد و افتخار آمیز داشته باشی، زیرا به سغد سفر کردی و از خانه بیرون آمدی تا به راه بروی.
تباه کرده هر کس همی شود به تو راست
مباد کس که کند راست کرده تو تباه
هوش مصنوعی: هر کسی که به تو دروغ بگوید، خود را تباه کرده است. امیدوارم هیچ‌کس نتواند راست بگوید و تو را به فساد بکشاند.