گنجور

شمارهٔ ۱۷ - در مدح یمین الدوله سلطان محمود غزنوی گوید

همی تا خسرو غازی خداوند جهان باشد
جهان چون ملکش آبادان و چون بختش جوان باشد
چنان باشد جهان همواره تا شاه اندران باشد
ازیرا کو فرشته‌ست و فرشته در جنان باشد
بهار از عارض خوبش همانا نسبتی دارد
که ایدون دلگشا و دلپذیر و دلستان باشد
بهار امسال پنداری که از بزمش برون آید
که خوب آید چنان چون مهر یکدل دوستان باشد
گلستان بهرمان دارد همانا شیر خوارستی
لباس کودکان شیر خواره بهرمان باشد
کنون کوه و بیابان را نبات از عود تر باشد
کنون شاخ درختان را لباس از پرنیان باشد
کنون بلبل به شاخ سرو بر تو راه خوان گردد
چرای آهوان هر ساعتی در گلستان باشد
سحرگاهان هزار آوا ز گلبن ناله برگیرد
چو بیدل عاشقی کز عشق یار اندر فغان باشد
درخت گل سپیده دم به هر بیننده بنماید
هر آنچ اندر دل پر خون او راز نهان باشد
خجسته باد بر شاه، این بهار و خرم و دایم
همه آن باد کو را جان و دل زان شادمان باشد
شه لشکر شکن محمود کشور گیر کز بیمش
رخ اعدای دین دایم به رنگ زعفران باشد
به رنگ زعفران باشد رخ اعدای دین زان کس
کجا تیغش ز خون حلقشان چون ارغوان باشد
تنی کز طاعت او سر بپیچد خیره سر باشد
سری کز خدمتش بی بهره باشد بر سنان باشد
همه شاهان بزرگی زو همی جویند و او ز ایزد
ازین باشدکه دایم بر هواها کامران باشد
بجز دریا نخواندی کس کف گوهر فشانش را
اگر نز بهر آن بوید که دریا را کران باشد
همانا دست گوهر بار او جان است و رادی تن
بلی رادی به او زنده‌ست و تن زنده به جان باشد
اگر بر چیز بخشیده ز بخشنده نشان بودی
نبینی هیچ دیناری کزو بی صد نشان باشد
چهارم آسمان گویی ز رایش نسبتی دارد
که خورشید درخشان بر چهارم آسمان باشد
گران کوه از گران حلمش پدید آمد وگر نامد
چرا مانندهٔ حلم گران سنگش گران باشد
بنازد گوهر پولاد بر هر گوهر و زیبد
بدان مفخر که از پولاد رُمحش را سنان باشد
ولی چون روی او بیند فزون سازد خدا عمرش
وگرچه زین جهان تا آن جهانش یکزمان باشد
عدو چون تیغ او بیند به جان او را زیان آید
اگرچه چشمه حیوان عدو را در دهان باشد
خدنگش تیز رو پیکی که از رفتن نیاساید
ولیکن منزلش تا باشد اندر استخوان باشد
عدوی شاه مشرق را بسوزد هر زمانی دل
بسوزد آن دلی کآتش مر او را در میان باشد
دل اعدای او سنگ است از آن است اندرو آتش
نبینی کآتش سوزان به سنگ اندر نهان باشد
دل اعداش از آن آتش که دارد سوخته گردد
ولیکن سنگ از آن آتش که دارد بی زیان باشد
نباید جست جز مهرش کسی را کش خرد باشد
نباید خواند جز مدحش کسی را کش زبان باشد
اگرچه شاعر بسیار دان آسان سخن گوید
جز اندر مدحت او آن سخنها ناروان باشد
سخن آن خوبتر باشد که اندر مدح او باشد
گل آن بوینده‌تر باشد که اندر بوستان باشد
مدیحش گوهرست و طبع مداحان مر آنرا کان
گرامی گوهر آن باشد که آنرا طبع کان باشد
ندیده‌ست اندر اخبار ملوک او را قرین هرگز
کسی کو را حدیث از خسروان باستان باشد
نه هر کس کو به ملک اندر مکین باشد ملک باشد
نه نیلوفر بود هر گل که اندر آبدان باشد
ملک باید که اندر رزمگه لشکر شکن باشد
ملک باید که اندر بزمگه گوهر فشان باشد
ملک با راستی باید ملک با داد و دین باید
ملک باید که اندر هر طریقی نکته‌دان باشد
ملک دین ورز باید چون نظام‌الدین که همواره
ز بهر دین، به جنگ اندر دل هندوستان باشد
ملک باید که چون محمود باشد تا گه دعوی
همه کردار او برهان و معنی و بیان باشد
شکار گرگ کس کرده‌ست جز محمود لاوالله
جز اورا با چنان کوهی کرا زور و توان باشد
چگونه هول حیوانی چو بالاور ژیان پیلی
کجا پیلی ژیان زو تا جهان باشد جهان باشد
نه باد است و به رفتن همسر باد سبک باشد
نه پیل است و به بالا همبر پیل دمان باشد
به کردار درخت سوخته شاخی به بینی بر
سیاه و سخت چونانچون دل نامهربان باشد
به سیلی ماند ار مر سیل را یَشک و سُرو باشد
به کوهی ماند ار مرکوه را جان و روان باشد
ز دشمن کین کشد گر دشمنش چرخ برین باشد
به خصم اندر رسد گر خصم او باد وزان باشد
به تن بر پوست چون بینی ورا برگستوان دارد
که دید آن جانور کورا به تن برگستوان باشد
چه دانم گفت آن شه را که اندر صیدگه او را
کمینه صید کَرگ وحشی و شیر ژیان باشد
به یکروز اندرون سی کَرگ بگرفت و یکایک را
بزیر زین کشید، این در کدامین داستان باشد
غلامان را به کَرگان برنشاند و کس جز او دارد
غلامانی کشان کَرگان وحشی زیر ران باشد
شه نندا و رام و رای و گور از بیم شمشیرش
بر آن رایند کاندر گورشان خوشتر مکان باشد
شهان هند را از تیغ او آن رستخیز آید
که فردا بر خدیو مصر و بر قومش همان باشد
ز جنگ رام و جنگ رای و نندا نام کی جوید
کسی کز جنگها او را کمینه جنگ خان باشد
چنانچون میزبان باشد همیشه خلق را جودش
همیشه فتح را شمشیر تیزش میزبان باشد
حصاری کاندر آن مر خصم او را مسکنی دیدی
به ویرانی و پستی چون حصار سیستان باشد
عجب دارم از آنکس کو نه محمودی بود زیرا
که محمود آن کسی باشد که از محمودیان باشد
هر آنکس کو نه محمودی‌ست مذمومی بود بی‌شک
که باشد آنکه زین جمله تواند بود آن باشد
همی تا جاودان را نام در تازی ابد باشد
ملک محمود را شاهی و شادی جاودان باشد
همی تا خلق را از ملت تازی خبر باشد
امین ملت تازی ز هر بد در امان باشد
همی تا در جهان از دولت عالی اثر باشد
یمین دولت عالی خداوند جهان باشد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همی تا خسرو غازی خداوند جهان باشد
جهان چون ملکش آبادان و چون بختش جوان باشد
هوش مصنوعی: تا زمانی که خسرو، فرمانروای خدایی، بر دنیا حاکم باشد، دنیا مانند ملک او آباد و سرنوشتش جوان و سالم خواهد بود.
چنان باشد جهان همواره تا شاه اندران باشد
ازیرا کو فرشته‌ست و فرشته در جنان باشد
هوش مصنوعی: جهان همیشه به همین شکل خواهد بود تا زمانی که شاه در میان مردم باشد، زیرا او مانند یک فرشته است و فرشته در بهشت وجود دارد.
بهار از عارض خوبش همانا نسبتی دارد
که ایدون دلگشا و دلپذیر و دلستان باشد
هوش مصنوعی: بهار از زیبایی او تاثیر گرفته و به همین خاطر دل‌نواز و خوشایند و دل‌انگیز است.
بهار امسال پنداری که از بزمش برون آید
که خوب آید چنان چون مهر یکدل دوستان باشد
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد بهار امسال به گونه‌ای باشد که پس از جشن و سرور، مانند دوستی که از دل و جان محبت دارد، خوشایند و دلنشین است.
گلستان بهرمان دارد همانا شیر خوارستی
لباس کودکان شیر خواره بهرمان باشد
هوش مصنوعی: بهشت برای کسانی که دل پاک و ساده‌لوح دارند، مانند گلستانی است که در آن، نوزادان در آغوش مادران خود هستند و در واقع، دنیای اصلی آنان لباس و امکاناتی است که مختص دوران کودکی‌شان می‌باشد.
کنون کوه و بیابان را نبات از عود تر باشد
کنون شاخ درختان را لباس از پرنیان باشد
هوش مصنوعی: اکنون گیاهان در کوه‌ها و بیابان‌ها به زیبایی و طراوت بیشتری رشد کرده‌اند و درختان هم به مانند لباس‌های مهیّای زیبا، پوشش سبز و دلنواز دارند.
کنون بلبل به شاخ سرو بر تو راه خوان گردد
چرای آهوان هر ساعتی در گلستان باشد
هوش مصنوعی: اکنون بلبل بر شاخه درخت سرو نشسته و به عشق تو آواز می‌خواند، در حالی که آهوان هر لحظه در گلستان به همین سبب می‌چرخند.
سحرگاهان هزار آوا ز گلبن ناله برگیرد
چو بیدل عاشقی کز عشق یار اندر فغان باشد
هوش مصنوعی: در سپیده‌دم، صدای دل‌انگیز گل‌ها به گوش می‌رسد، مانند عاشق دلسوخته‌ای که به خاطر عشق معشوقش در حال ناله و فریاد است.
درخت گل سپیده دم به هر بیننده بنماید
هر آنچ اندر دل پر خون او راز نهان باشد
هوش مصنوعی: درخت گل سپیده دم به هر کسی نشانی از زیبایی و شگفتی می‌دهد، اما در دل خود درد و رازهایی پنهان دارد که کسی از آن خبر ندارد.
خجسته باد بر شاه، این بهار و خرم و دایم
همه آن باد کو را جان و دل زان شادمان باشد
هوش مصنوعی: تبریک و شادباش به شاه، این بهار خوش و شاداب و همیشگی. همه چیز به خاطر اوست که جان و دلش از این شادمانی پر است.
شه لشکر شکن محمود کشور گیر کز بیمش
رخ اعدای دین دایم به رنگ زعفران باشد
هوش مصنوعی: پادشاهی که لشکرها را شکست می‌دهد و کشور را به دست می‌گیرد، آن‌قدر قوی است که دشمنان دین از ترس او همیشه چهره‌ای زرد و غمگین دارند.
به رنگ زعفران باشد رخ اعدای دین زان کس
کجا تیغش ز خون حلقشان چون ارغوان باشد
هوش مصنوعی: چهره دشمنان دین باید به رنگ زعفران باشد، از آن کس که شمشیرش خون گردنشان را مانند رنگ ارغوان می‌کند.
تنی کز طاعت او سر بپیچد خیره سر باشد
سری کز خدمتش بی بهره باشد بر سنان باشد
هوش مصنوعی: بدنی که از فرمانبرداری او سرپیچی کند، سمج و مغرور است و سروی که از خدمت او بهره‌ای ندارد، فقط بر قله‌های بلندی ایستاده است.
همه شاهان بزرگی زو همی جویند و او ز ایزد
ازین باشدکه دایم بر هواها کامران باشد
هوش مصنوعی: تمامی پادشاهان بزرگ از او طلب یاری می‌کنند و او از خداوند می‌خواهد که همیشه در آرزوهایش موفق باشد.
بجز دریا نخواندی کس کف گوهر فشانش را
اگر نز بهر آن بوید که دریا را کران باشد
هوش مصنوعی: تنها دریا است که کسی ورای خود تار و پود جواهراتش را نمی‌خواند، زیرا در اینجا منظور، بی‌کرانی دریا نیست بلکه باید توجه داشت که دریا نیز مرزی دارد.
همانا دست گوهر بار او جان است و رادی تن
بلی رادی به او زنده‌ست و تن زنده به جان باشد
هوش مصنوعی: دست باارزش او روح و جان است و بدن تنها به خاطر روح زنده است. بدن در واقع به جان وابسته است و حیات بدن به وجود روح بستگی دارد.
اگر بر چیز بخشیده ز بخشنده نشان بودی
نبینی هیچ دیناری کزو بی صد نشان باشد
هوش مصنوعی: اگر هر چیزی که به کسی بخشیده می‌شود، نشانه‌ای از بخشنده داشته باشد، دیگر نمی‌توانی هیچ پولی را ببینی که بدون نشانه‌ای از بخشنده باشد.
چهارم آسمان گویی ز رایش نسبتی دارد
که خورشید درخشان بر چهارم آسمان باشد
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که در آسمان چهارم، نوری به روشنی خورشید وجود دارد که به آن جایگاهی ویژه می‌بخشد.
گران کوه از گران حلمش پدید آمد وگر نامد
چرا مانندهٔ حلم گران سنگش گران باشد
هوش مصنوعی: کوه‌های بلند به دلیل صبر و استقامت کسی که به آنها تعلق دارد، پدید آمده‌اند، و اگر کسی آنها را نبیند، به این دلیل است که صبر و استقامت این فرد مانند سنگ‌های بزرگ و محکم است و به همین خاطر سنگین و با وقار باقی مانده‌اند.
بنازد گوهر پولاد بر هر گوهر و زیبد
بدان مفخر که از پولاد رُمحش را سنان باشد
هوش مصنوعی: به سنگ‌های قیمتی و زرین نسبت به ارزش و عظمت تیغه‌ی نیزه‌ای که از فولاد ساخته شده، احساس افتخار می‌کند؛ زیرا این تیغه از جنس فولاد است و به همین دلیل بر هر چیز دیگری برتری دارد.
ولی چون روی او بیند فزون سازد خدا عمرش
وگرچه زین جهان تا آن جهانش یکزمان باشد
هوش مصنوعی: اما وقتی که او چهره‌اش را می‌بیند، خدا عمرش را طولانی‌تر می‌کند، هرچند که زمانش از این جهان تا آن جهان برابر باشد.
عدو چون تیغ او بیند به جان او را زیان آید
اگرچه چشمه حیوان عدو را در دهان باشد
هوش مصنوعی: وقتی دشمن تیغ را ببیند، به جانش آسیب می‌رسد، حتی اگر چشمه‌ای از زندگی دشمن در دهانش باشد.
خدنگش تیز رو پیکی که از رفتن نیاساید
ولیکن منزلش تا باشد اندر استخوان باشد
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به فردی دارد که در حرکت و تلاش خود متوقف نمی‌شود و همیشه آماده رفتن است، اما برای او مهم است که پایگاه و نقطه‌ای امن برای خود داشته باشد که بتواند در آن استراحت کند و ادامه‌ی مسیر را از آنجا آغاز کند. به نوعی، او با وجود تحرک و تلاش پیوسته، نیاز به یک مکان ثابت و آرامش‌بخش برای خود دارد.
عدوی شاه مشرق را بسوزد هر زمانی دل
بسوزد آن دلی کآتش مر او را در میان باشد
هوش مصنوعی: هر زمان که دل کسی برای دشمن شاه مشرق آتش بگیرد، بر آن دل می‌سوزد، چرا که در درون آن دل، آتش عشق به شاه وجود دارد.
دل اعدای او سنگ است از آن است اندرو آتش
نبینی کآتش سوزان به سنگ اندر نهان باشد
هوش مصنوعی: دل دشمنان او همچون سنگ است، به همین دلیل در آن آتش را نمی‌بینی، در حالی که آتش سوزان در دل سنگ پنهان است.
دل اعداش از آن آتش که دارد سوخته گردد
ولیکن سنگ از آن آتش که دارد بی زیان باشد
هوش مصنوعی: دل دشمنان به خاطر آتشی که در دل دارند می‌سوزد، اما سنگ به خاطر آتش درونش آسیبی نمی‌بیند.
نباید جست جز مهرش کسی را کش خرد باشد
نباید خواند جز مدحش کسی را کش زبان باشد
هوش مصنوعی: جز برای عشق او نباید کسی را جستجو کرد، زیرا اگر عقل باشد، نیازی به دیگران نیست. همچنین نباید جز در ستایش او زبانی به کار برد، چرا که زبان فقط برای بیان زیبایی‌های اوست.
اگرچه شاعر بسیار دان آسان سخن گوید
جز اندر مدحت او آن سخنها ناروان باشد
هوش مصنوعی: شاعر اگرچه در بیان مطالب خود مهارت دارد و به سادگی سخن می‌گوید، اما وقتی به ستایش او می‌پردازد، کلماتش به سختی و دشواری بیان می‌شود.
سخن آن خوبتر باشد که اندر مدح او باشد
گل آن بوینده‌تر باشد که اندر بوستان باشد
هوش مصنوعی: سخن زمانی شیرین‌تر و زیباتر است که دربارهٔ خوبی‌ها و فضایل کسی باشد. همچنین، عطر و بوی گل نیز به دوستی و زیبایی‌اش در باغ و گلستان وابسته است و در آنجا جلوه و جذابیت بیشتری دارد.
مدیحش گوهرست و طبع مداحان مر آنرا کان
گرامی گوهر آن باشد که آنرا طبع کان باشد
هوش مصنوعی: ستایش او ارزشمند است و توانایی شاعران در ستایش او نیز به همین اندازه گرانبهاست، زیرا همان‌طور که یک گوهر باارزش است، سخنانی که در ستایش او گفته می‌شود نیز ارزشمند و باارزش هستند.
ندیده‌ست اندر اخبار ملوک او را قرین هرگز
کسی کو را حدیث از خسروان باستان باشد
هوش مصنوعی: هیچ‌کس تابه‌امروز در اخبار پادشاهان نشنیده‌است که کسی هم‌پا و هم‌ردیف او باشد، مگر کسی که داستان‌های پادشاهان قدیمی را روایت کند.
نه هر کس کو به ملک اندر مکین باشد ملک باشد
نه نیلوفر بود هر گل که اندر آبدان باشد
هوش مصنوعی: هر کسی که در یک سرزمین زندگی می‌کند، لزوماً حاکم یا صاحب ملک نیست. همچنین، هر گلی که در آب رشد کند، لزوماً نیلوفر نیست.
ملک باید که اندر رزمگه لشکر شکن باشد
ملک باید که اندر بزمگه گوهر فشان باشد
هوش مصنوعی: پادشاه باید در میدان نبرد، به عنوان ایستادگی در برابر دشمن و شکست آنها حضور داشته باشد و همچنین در مجالس وfestivities باید دارای عظمت و جلالی باشد که باعث درخشش و نمایش ارزش‌ها شود.
ملک با راستی باید ملک با داد و دین باید
ملک باید که اندر هر طریقی نکته‌دان باشد
هوش مصنوعی: یک پادشاه باید با عدالت و صداقت حکمرانی کند و در هر زمینه‌ای باید دانای به نکات مهم باشد.
ملک دین ورز باید چون نظام‌الدین که همواره
ز بهر دین، به جنگ اندر دل هندوستان باشد
هوش مصنوعی: امیری که در کارهای دینی مسئولیت دارد، باید مانند نظام‌الدین باشد؛ کسی که همیشه برای دین خود در تلاش و مبارزه باشد و حتی در دل سرزمین هند، جنگ کند.
ملک باید که چون محمود باشد تا گه دعوی
همه کردار او برهان و معنی و بیان باشد
هوش مصنوعی: پادشاه باید مانند محمود باشد تا هرگاه از او سخن به میان آید، اعمال و رفتار او گواهی بر کلام و شخصیت او باشد.
شکار گرگ کس کرده‌ست جز محمود لاوالله
جز اورا با چنان کوهی کرا زور و توان باشد
هوش مصنوعی: کسی مانند محمود لاوالله وجود ندارد که بتواند در برابر قدرت و توان او ایستادگی کند، زیرا هیچ‌کس جز او نمی‌تواند در شکار گرگ به موفقیت برسد، مگر اینکه با چنین قدرت و استعدادی باشد.
چگونه هول حیوانی چو بالاور ژیان پیلی
کجا پیلی ژیان زو تا جهان باشد جهان باشد
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است که حیوانی به اندازه‌ی یک فیل، به دنیای اینچنینی برسد و در آن زندگی کند، در حالی که این دنیا به بمباران و نگرانی‌های فراوانی دچار است؟
نه باد است و به رفتن همسر باد سبک باشد
نه پیل است و به بالا همبر پیل دمان باشد
هوش مصنوعی: این جمله به ما می‌گوید که بعضی چیزها طبیعتی خاص دارند و نمی‌توانند به راحتی تغییر کنند. به این معنا که مثل باد که به راحتی حرکت می‌کند یا مانند فیل که قدرت و وزنش او را به سمت بالا نمی‌برد، چیزها به ویژگی‌ها و حالت‌های خود پایبند هستند.
به کردار درخت سوخته شاخی به بینی بر
سیاه و سخت چونانچون دل نامهربان باشد
هوش مصنوعی: با دیدن سیاهی و سختی زندگی، دل مانند درختی سوخته می‌ماند که تنها یک شاخه درختی را به یاد دارد و احساس می‌کند که دیگر امیدی برای رشد و زندگی ندارد.
به سیلی ماند ار مر سیل را یَشک و سُرو باشد
به کوهی ماند ار مرکوه را جان و روان باشد
هوش مصنوعی: این بیت به تشبیه سیل و کوه می‌پردازد. اگر سیل را به یاد بیاوریم، به این معناست که اگر قدرتی مانند سیل وجود داشته باشد، می‌تواند به شکل‌های مختلفی درآمده و بر روی طبیعت تأثیر بگذارد. اما کوه به عنوان نمادی از ثبات و استواری است که با وجود فشارها و تغییرات، پابرجا می‌ماند. این بیان نشان می‌دهد که وقتی موجودی از روح و جان و هستی بهره‌مند باشد، می‌تواند در برابر چالش‌ها و ناملایمات ایستادگی کند، مثل کوه که در برابر سیل ایستاده است.
ز دشمن کین کشد گر دشمنش چرخ برین باشد
به خصم اندر رسد گر خصم او باد وزان باشد
هوش مصنوعی: اگر دشمنی از دیگران کینه‌ای به دل داشته باشد، حتی اگر زمانه یا روزگار او را یاری کند، باز هم به دشمنی دچار خواهد شد و این دشمنی به او آسیب خواهد رساند.
به تن بر پوست چون بینی ورا برگستوان دارد
که دید آن جانور کورا به تن برگستوان باشد
هوش مصنوعی: اگر به پوست تن توجه کنی، مانند آن است که برگ‌های درخت را ببینی؛ چون آن جانور کور است و فقط به تن برگستوان توجه دارد.
چه دانم گفت آن شه را که اندر صیدگه او را
کمینه صید کَرگ وحشی و شیر ژیان باشد
هوش مصنوعی: نمی‌دانم آن پادشاه چه می‌گوید، اما در شکارگاه او فقط چند شکار مربوط به کرگدن و شیر وجود دارد.
به یکروز اندرون سی کَرگ بگرفت و یکایک را
بزیر زین کشید، این در کدامین داستان باشد
هوش مصنوعی: در یک روز، سی نفر از کَرگ (توده یا گروهی) را تحت کنترل خود گرفت و هر یک از آنها را از زیر زین کشید. این اشاره به قدرت و توانایی شخصی دارد که می‌تواند چندین فرد را در یک آن تحت تأثیر و سیطره خود قرار دهد.
غلامان را به کَرگان برنشاند و کس جز او دارد
غلامانی کشان کَرگان وحشی زیر ران باشد
هوش مصنوعی: او خدمتکاران را بر پشت نهنگ‌ها سوار می‌کند و هیچ‌کس جز او نیست که بتواند چنین خدمتکارانی را که در زیر پاهای نهنگ‌های وحشی هستند، کنترل کند.
شه نندا و رام و رای و گور از بیم شمشیرش
بر آن رایند کاندر گورشان خوشتر مکان باشد
هوش مصنوعی: شاه و مردم و حتی گور از ترس شمشیر او به اطاعت واداشته می‌شوند، زیرا در گورهایشان جای بهتری خواهد داشت.
شهان هند را از تیغ او آن رستخیز آید
که فردا بر خدیو مصر و بر قومش همان باشد
هوش مصنوعی: از تاثیر شمشیر او، در هند، یک قیامت عظیم برپا خواهد شد، به گونه‌ای که فردا بر پادشاه مصر و ملت او نیز تاثیر خواهد گذاشت.
ز جنگ رام و جنگ رای و نندا نام کی جوید
کسی کز جنگها او را کمینه جنگ خان باشد
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نام کسی را نمی‌جوید که از جنگ‌های متعدد، او فقط نامی کم‌رنگ و غیرمهم داشته باشد. در واقع، افرادی که در نبردها نقش فعالی نداشتند، در میان جنگجویان و پهلوانان به فراموشی سپرده می‌شوند و یاد و نامی از آن‌ها باقی نمی‌ماند.
چنانچون میزبان باشد همیشه خلق را جودش
همیشه فتح را شمشیر تیزش میزبان باشد
هوش مصنوعی: اگر میزبان باشد و همیشه بر خلق بگشاید، بخشندگی‌اش مانند شمشیر تیزی است که همواره پیروزی را رقم می‌زند.
حصاری کاندر آن مر خصم او را مسکنی دیدی
به ویرانی و پستی چون حصار سیستان باشد
هوش مصنوعی: در این متن به وضعیتی اشاره شده که دشمن در جایی که انتظارش را ندارد، به ویرانی و نابودی دچار شده است. این ویرانی مانند دیوارهای حصار سیستان است که به خاطر ضعف و کاهش اعتبار، به زمین افتاده است. به عبارتی، زندگی یا جایگاه فردی که به او حمله شده، به شدت آسیب‌دیده و در وضعیتی نامناسب قرار دارد.
عجب دارم از آنکس کو نه محمودی بود زیرا
که محمود آن کسی باشد که از محمودیان باشد
هوش مصنوعی: من متعجبم از کسی که نه محمود است، زیرا محمود به کسی گفته می‌شود که از خانواده محمودی‌ها باشد.
هر آنکس کو نه محمودی‌ست مذمومی بود بی‌شک
که باشد آنکه زین جمله تواند بود آن باشد
هوش مصنوعی: هر کسی که محمود نیست، حتماً مورد سرزنش قرار می‌گیرد و بی‌گمان کسی که می‌تواند از این اوصاف بهره‌مند شود، همان شخص است.
همی تا جاودان را نام در تازی ابد باشد
ملک محمود را شاهی و شادی جاودان باشد
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیا برقرار باشد، نام محمود به عنوان پادشاه و شادی‌اش همیشگی و دائمی خواهد ماند.
همی تا خلق را از ملت تازی خبر باشد
امین ملت تازی ز هر بد در امان باشد
هوش مصنوعی: تا زمانی که مردم از ملت عرب مطلع باشند، امین ملت عرب از هر آسیبی در امان خواهد بود.
همی تا در جهان از دولت عالی اثر باشد
یمین دولت عالی خداوند جهان باشد
هوش مصنوعی: تا زمانی که در دنیا نشانه‌ای از حکومت و نعمت‌های بزرگ وجود دارد، دست خداوندی که به عظمت و بزرگی می‌رسد، حاکم جهان خواهد بود.