شمارهٔ ۱۶۸ - در مدح خواجه عمید المک ابوبکرقهستانی عارض لشکر
بوستانیست روی کودک من
واندر آن بوستان شکفته سمن
چون سمن سال و مه در آن بستان
لاله یابی و نرگس و سوسن
باغبانی بباید آن بت را
بایکی پاسدار چو بکزن
گر مرا پاسدار خویش کند
خدمت او کنم به جان و به تن
گرد بر گرد باغ او گردم
بر در باغ او کنم مسکن
هر که زان گل گلی بخواهد کند
گویم آن گل گل تو نیست، مکن
ور بدین یک سخن مرا بزند
گوش او کر کنم به نعره زدن
چاکر خواجه را که یارد زد
چاکر خواجه عمیدم من
آنکه با خطر زدوده او
تیره باشد ستاره روشن
خوبتر چیز درجهان سخنست
خلق آن خواجه خوبتر ز سخن
دست او جود رابکارترست
زآنکه تاری چراغ را روغن
هر چه یابد ببخشد و ننهد
بر ستانندگان مال منن
گر دلش ز ایران بدانندی
باژگونه بر او نهندی من
زایران را مثل نماز برد
چون شمن در بهار پیش وثن
این قیاسیست ورنه زایر او
نه وثن باشد و نه خواجه شمن
قلم او چو لعبتیست بدیع
زیر انگشت او گرفته وطن
روزی دوستان ازو زاید
چون ز امضاش گردد آبستن
ای بزرگ بزرگوار کریم
ای دلت جود و علم را معدن
این جهان با دل تو تنگترست
از دل زفت و چشمه سوزن
فضل و کردارهای خوب ترا
نتوان کرد هیچ پاداشن
گر ترا دسترس فزونستی
زر به پیمانه می ببخشی و من
زر دنیا به پیش بخشش تو
نگراید به دانه ارزن
کس نیابد بهیچ روی و نیافت
نیکنامی به زرق و حیله وفن
تو بزرگی و نیکنامی وعز
به سخایافتی و خلق حسن
هیچکس جزبه نام نیک و به فضل
بر نیاورد نام تو به دهن
فضل تو رایض موفق بود
نیکنامی چو کره توسن
رایضان کرگان به زین آرند
گرچه توسن بوند ومرد افکن
تا بود در دو زلف خوبان پیچ
واندر آن پیچ صد هزار شکن
تا بود لهو و خوشی اندر عشق
خوشیی باهزار گونه فتن
کامران باش و شادمانه بزی
دشمنانت اسیر گرم و حزن
فرخت باد و فر خجسته بواد
سده و عید فرخ بهمن
شمارهٔ ۱۶۷ - نیز درمدح خواجه ابوبکر حصیری ندیم گوید: من پار دلی داشتم بسامانشمارهٔ ۱۶۹ - در مدح خواجه ابو سهل دبیر، عبدالله بن احمد بن لکشن وزیر ابویعقوب عضدالدوله یوسف بن سبکتگین: باغ پر گل شد و صحرا همه پر سوسن
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بوستانیست روی کودک من
واندر آن بوستان شکفته سمن
هوش مصنوعی: کودک من همچون باغی زیباست و در این باغ، گلهای خوشبوی سمن شکفتهاند.
چون سمن سال و مه در آن بستان
لاله یابی و نرگس و سوسن
هوش مصنوعی: در فصل بهار و در باغی زیبا، میتوانی گلهای لاله، نرگس و سوسن را ببینی.
باغبانی بباید آن بت را
بایکی پاسدار چو بکزن
هوش مصنوعی: باید کسی در نگهداری از آن معشوقه تلاش کند، همچون باغبانی که به مراقبت از گیاهی میپردازد و در این راه باید با دقت و علاقه عمل کند.
گر مرا پاسدار خویش کند
خدمت او کنم به جان و به تن
هوش مصنوعی: اگر مرا نگهبان خود قرار دهد، با کمال جان و تن به او خدمت میکنم.
گرد بر گرد باغ او گردم
بر در باغ او کنم مسکن
هوش مصنوعی: در دور باغ او میچرخم و در ورودی باغ او سکنی میگیرم.
هر که زان گل گلی بخواهد کند
گویم آن گل گل تو نیست، مکن
هوش مصنوعی: هر کس بخواهد از آن گل خوشبو چیزی بگیرد، من میگویم آن گل، گل تو نیست، پس نیازی نیست که تلاش کنی.
ور بدین یک سخن مرا بزند
گوش او کر کنم به نعره زدن
هوش مصنوعی: اگر او فقط با یک سخن به من آسیب بزند، گوشش را چنان کر میکنم که مجبور شود با فریاد زدن به من توجه کند.
چاکر خواجه را که یارد زد
چاکر خواجه عمیدم من
هوش مصنوعی: خدمتگزار خواجه را که کسی جرات دارد به او بیاحترامی کند، من همان خدمتگزار هستم.
آنکه با خطر زدوده او
تیره باشد ستاره روشن
هوش مصنوعی: کسی که با خطر مقابله کرده و از آن عبور کند، مانند ستارهای درخشان است که در دل تاریکی روشنایی میبخشد.
خوبتر چیز درجهان سخنست
خلق آن خواجه خوبتر ز سخن
هوش مصنوعی: بهترین چیزی که در دنیا وجود دارد، کلام است، اما خلقت آن خداوند از خود کلام هم بهتر و ارزشمندتر است.
دست او جود رابکارترست
زآنکه تاری چراغ را روغن
هوش مصنوعی: دست او در بخشش و generosity بیشتر و بهتر از روغنی است که چراغ را روشن میکند.
هر چه یابد ببخشد و ننهد
بر ستانندگان مال منن
هوش مصنوعی: هر چیزی که به دست بیاورد، آن را با دست باز به دیگران میدهد و بر افرادی که به دنبال کسب مال او هستند، چیزی نمیافزاید.
گر دلش ز ایران بدانندی
باژگونه بر او نهندی من
هوش مصنوعی: اگر دلش از ایران بگردد و دلیلی مخالف بر او قرار دهد، من...
زایران را مثل نماز برد
چون شمن در بهار پیش وثن
هوش مصنوعی: زایران مانند نمازگزاران با احترام و شادابی به سوی پرستش پیش میروند، همانطور که شمنها در بهار به سمت بتهای خود میروند.
این قیاسیست ورنه زایر او
نه وثن باشد و نه خواجه شمن
هوش مصنوعی: این عبارت نشاندهنده این است که زائر، در واقع نه به تندیسها و مجسمهها توجه دارد و نه به افراد با قدرت و مقام. او به چیزی فراتر از نمادها و رسمها نظر دارد و به جستجوی حقیقت و معنایی عمیقتر میپردازد.
قلم او چو لعبتیست بدیع
زیر انگشت او گرفته وطن
هوش مصنوعی: قلم او مانند یک وسیله زیبا و جذاب است که زیر انگشت او به شکل هنری و منحصر به فردی قرار گرفته و به نوعی نمایانگر جایگاه و هویت اوست.
روزی دوستان ازو زاید
چون ز امضاش گردد آبستن
هوش مصنوعی: روزی دوستان از او بچهدار خواهند شد، بهطوریکه وقتی به امضاء او برسند، نتیجهای از آن به وجود خواهد آمد.
ای بزرگ بزرگوار کریم
ای دلت جود و علم را معدن
هوش مصنوعی: ای بزرگ و محترم، ای کسی که دلت پر از generosity و علم است، تو گنجینهای از نیکیها و دانشها هستی.
این جهان با دل تو تنگترست
از دل زفت و چشمه سوزن
هوش مصنوعی: این دنیا برای تو تنگتر از دل یک موجود بزرگ و چشمه سوزن است.
فضل و کردارهای خوب ترا
نتوان کرد هیچ پاداشن
هوش مصنوعی: نیکیها و کارهای خوب تو را نمیتوان با هیچ پاداشی جبران کرد.
گر ترا دسترس فزونستی
زر به پیمانه می ببخشی و من
هوش مصنوعی: اگر تو ثروت و امکانات بیشتری داشتی، میتوانستی طلا را به اندازه میزان زیادی به من ببخشی.
زر دنیا به پیش بخشش تو
نگراید به دانه ارزن
هوش مصنوعی: دنیا و ثروت آن در برابر بخشش و generosity تو ارزشی ندارد، حتی تا حد یک دانه ارزن.
کس نیابد بهیچ روی و نیافت
نیکنامی به زرق و حیله وفن
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به هیچ وجه به نیکنامی دست یابد و آن را با فریب و ترفند به دست آورد.
تو بزرگی و نیکنامی وعز
به سخایافتی و خلق حسن
هوش مصنوعی: تو بزرگ و نیکنامی، و عزت و افتخارت به خاطر بخشندگیات است و زیبایی شخصیتت.
هیچکس جزبه نام نیک و به فضل
بر نیاورد نام تو به دهن
هوش مصنوعی: هیچ کس جز با یاد نیک و به خاطر مهربانی تو، نامت را بر زبان نیاورده است.
فضل تو رایض موفق بود
نیکنامی چو کره توسن
هوش مصنوعی: نعمت و فضلت باعث موفقیت و خوشنامیام شده است، مانند اسبی که تحت آموزش و پرورش مناسب قرار گرفته باشد.
رایضان کرگان به زین آرند
گرچه توسن بوند ومرد افکن
هوش مصنوعی: کرگدنها با زین آماده میشوند، هرچند که اسبها قدرت و نیروی بیشتری دارند.
تا بود در دو زلف خوبان پیچ
واندر آن پیچ صد هزار شکن
هوش مصنوعی: چندین زیبا در دنیای پر پیچ و خم وجود دارند و در این پیچیدگیها، بینهایت زیبایی و جذابیت نهفته است.
تا بود لهو و خوشی اندر عشق
خوشیی باهزار گونه فتن
هوش مصنوعی: تا زمانی که سرگرمی و لذت در عشق وجود دارد، خوشی و شادمانی با هزاران نوع فتنه و چالش نیز خواهد بود.
کامران باش و شادمانه بزی
دشمنانت اسیر گرم و حزن
هوش مصنوعی: شاد و خوشبخت باش و از زندگی لذت ببر، زیرا دشمنانت در درد و غم گرفتارند.
فرخت باد و فر خجسته بواد
سده و عید فرخ بهمن
هوش مصنوعی: باد فرخنده و نماد شکوه، پیام آور سده و جشن مبارک بهمن است.