گنجور

شمارهٔ ۱۶۶ - نیز در مدح خواجه فاضل ابوبکر حصیری ندیم سلطان گوید

ای پسر نیز مرا سنگدل و تند مخوان
تندی و سنگدلی پیشه تست ای دل و جان
گر مثل گویم چشم تو بماند به دگر
هر زمان دست گرستن کنی و دست فغان
دوش باری چه سخن گفتم با تو صنما
که چنان تنگدل و تافته دل گشتی از آن
به حدیثی که رود بند بر ابرو چه زنی
همچو گنگان نتوان بست بیکبار دهان
تو غلام منی و خواجه خداوندمنست
نتوان با تو سخن گفتن و با خواجه توان
خواجه سید ابوبکر حصیری که بدو
شادمانست شب و روز خداوند جهان
آفتاب ادبا بار خدای رؤسا
مهتر نیکخوی نیکدل و نیک جوان
تا زمانست و زمینست به فضل و به هنر
نه چنو دید زمین و نه چنو دید زمان
چون گه رادی باشد بر او ابر بخیل
چون گه مردی باشد بر او شیر جبان
گرچه در موکب او رایت سالاری نیست
آلت و عدت آن داد مراو را سلطان
رایت از بهر نشان باید و در موکب او
بیست چیزست به از رایت منصور نشان
مهد بر پیل کشیدن ز پس موکب او
به شرف بیشتر از رایت بهمان و فلان
خواجه در مجلس بر تخت نشسته برشاه
دیگران زیر، کنون مرتبت خواجه بدان
دگران را بر او خدمت او نیست مگر ؟
مگر اینجا چه کند کاین نه حدیثیست نهان
خواجه آن گاه بدو میل همی کرد که داشت
میل کردن سوی او نزد شه شرق زیان
نبود چاره حسودان لعین را ز حسد
حسد آنست که هرگز نپذیرد درمان
از حسودان حسد و از ملک شرق نواخت
از ملک یاری و از خواجه دهرست امان
اینهمه فضل خدایست خدایا تو به فضل
همچنان دار مر اورا و به نهمت برسان
شادمان کن دل آن شاد کننده همه خلق
به بقائی که مر آن را نبود هیچ کران

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای پسر نیز مرا سنگدل و تند مخوان
تندی و سنگدلی پیشه تست ای دل و جان
هوش مصنوعی: ای پسر، مرا با ویژگی‌های ناپسند مثل سنگ‌دلی و تندی نخوان؛ این خصوصیات برای تو مناسب‌تر است، نه من.
گر مثل گویم چشم تو بماند به دگر
هر زمان دست گرستن کنی و دست فغان
هوش مصنوعی: اگر بخواهم از زیبایی چشمان تو بگویم، باید بگویم که هر بار که به آن‌ها نگاه می‌کنم، دلم برای تو تنگ می‌شود و احساس ناتوانی و غم به سراغم می‌آید.
دوش باری چه سخن گفتم با تو صنما
که چنان تنگدل و تافته دل گشتی از آن
هوش مصنوعی: دیشب چه حرفی با تو زدم ای نازنین که به خاطر آن این‌قدر غمگین و دل‌گیر شدی.
به حدیثی که رود بند بر ابرو چه زنی
همچو گنگان نتوان بست بیکبار دهان
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره می‌شود که نمی‌توان به راحتی در برابر زیبایی و جذابیت خاصی که شیوه‌ای خاص از بیان دارد، سکوت کرد. مانند کسانی که نمی‌توانند در اثر شدت شگفتی چیزی را بگویند و دچار سردرگمی می‌شوند. به عبارتی دیگر، نمی‌توان احساسات عمیق و تأثیرگذار را در یک لحظه به زبان آورد.
تو غلام منی و خواجه خداوندمنست
نتوان با تو سخن گفتن و با خواجه توان
هوش مصنوعی: تو بنده منی و خداوند تنها در اختیار اوست، پس نمی‌توان با تو صحبت کرد، بلکه فقط با خداوند می‌توان صحبت کرد.
خواجه سید ابوبکر حصیری که بدو
شادمانست شب و روز خداوند جهان
هوش مصنوعی: خواجه سید ابوبکر حصیری در نظر مردم، منبعی از شادی و خوشبختی است و در همه اوقات، روز و شب، به خاطر بزرگی خداوند مورد احترام و محبت قرار دارد.
آفتاب ادبا بار خدای رؤسا
مهتر نیکخوی نیکدل و نیک جوان
هوش مصنوعی: آفتاب علم و ادب، موجب روشنی و هدایت رهبران و سران نیکو سیرت و نیکو دل و جوانمرد است.
تا زمانست و زمینست به فضل و به هنر
نه چنو دید زمین و نه چنو دید زمان
هوش مصنوعی: تا زمانی که زمین و زمان وجود دارند، با لطف و هنر، هیچ‌کس نه زمین را به درستی دیده و نه زمان را.
چون گه رادی باشد بر او ابر بخیل
چون گه مردی باشد بر او شیر جبان
هوش مصنوعی: چنان‌که وقتی ابر خسیس بر زمین ببارد، نتیجه‌ای ندارد، در مواقعی که مردی بزدل وجود داشته باشد، شیر هم ترسوی خواهد بود.
گرچه در موکب او رایت سالاری نیست
آلت و عدت آن داد مراو را سلطان
هوش مصنوعی: هرچند در صف او نشانی از رهبری و تسلط نیست، او به من قدرت و ابزار سلطنت را عطا کرد.
رایت از بهر نشان باید و در موکب او
بیست چیزست به از رایت منصور نشان
هوش مصنوعی: برای اینکه نشانه‌ای از راکت وجود داشته باشد، باید علامت خاصی وجود داشته باشد و در جمع دوستان و همراهان او، ویژگی‌هایی وجود دارد که از علامت منصور بهتر است.
مهد بر پیل کشیدن ز پس موکب او
به شرف بیشتر از رایت بهمان و فلان
هوش مصنوعی: شیر عظیم‌الجثه را به پشت تابوت او می‌کشند، که این نشان‌دهنده‌ی مقام و جایگاه اوست و از پرچم و نشانه‌های دیگر فراتر است.
خواجه در مجلس بر تخت نشسته برشاه
دیگران زیر، کنون مرتبت خواجه بدان
هوش مصنوعی: خواجه در مجلس بر فراز جایگاهی نشسته و دیگران در پایین او قرار دارند، اکنون مقام و مرتبت خواجه را در نظر بگیر.
دگران را بر او خدمت او نیست مگر ؟
مگر اینجا چه کند کاین نه حدیثیست نهان
هوش مصنوعی: دیگران برای او هیچ خدمتی نمی‌کنند، مگر اینکه بدانند او در چه موقعیتی قرار دارد؛ زیرا این موضوع نه یک راز است و نه موضوعی غیرمعمول.
خواجه آن گاه بدو میل همی کرد که داشت
میل کردن سوی او نزد شه شرق زیان
هوش مصنوعی: خواجه در آن زمان به او گرایش پیدا کرد که تمایل به سمت او در نظر شاه شرق منفعتی نداشت.
نبود چاره حسودان لعین را ز حسد
حسد آنست که هرگز نپذیرد درمان
هوش مصنوعی: حسودان بدخواه هیچ راه حلی ندارند؛ حسد به حدی است که هیچ‌گاه درمان نمی‌پذیرد.
از حسودان حسد و از ملک شرق نواخت
از ملک یاری و از خواجه دهرست امان
هوش مصنوعی: از حسودان حسد و کینه نداشته باش، و از زمین شرقی محبت و دوستی بخواه. همچنین از زمانه و بزرگان آن درخواست امنیت و آرامش کن.
اینهمه فضل خدایست خدایا تو به فضل
همچنان دار مر اورا و به نهمت برسان
هوش مصنوعی: این همه نعمت‌ها و خوبی‌ها از طرف خداوند است. ای خدا، همچنان او را با لطف و محبتت حمایت کن و به لطف خود به مقامات عالی برسان.
شادمان کن دل آن شاد کننده همه خلق
به بقائی که مر آن را نبود هیچ کران
هوش مصنوعی: دل کسی را شاد کن که باعث خوشحالی همه آدم‌هاست، با محبتی که هیچ انتهای و پایانی ندارد.