شمارهٔ ۱۶۵ - در مدح خواجه ابوبکر حصیری ندیم سلطان محمود گوید
چند ازین تنگدلی ای صنم تنگ دهان
هر زمانی مکن ای روی نکو روی گران
می چنان خرد نیی تو که ندانی بدونیک
ناز بیوقت مکن وقت همه چیز بدان
خوبرویان را پیوسته بود قصد به دل
مر ترا چون که همه ساله بود قصد به جان
بیش ازین جرم ندارم که ترا دارم دوست
نتوان کشت بدین جرم رهی را نتوان
مکن ای ترک مرا بیهده از دست مده
به ستم راه مده چشم بدان را به میان
گر ز تو روی بتابم دگران شاد شوند
چه شود گر نکنی کار به کام دگران
بر من تنگ فراز آی و لبت پیش من آر
تا بگیرم به دو انگشت و دهم بوسه بر آن
لب مگر دان ز لب من که بدین لب صدبار
بوسه دادستم بر دست ندیم سلطان
خواجه سید بوبکر حصیری که بدوست
چشم سلطان جهاندارو دل خلق جهان
شافعی مذهب پاکیزه که روزی صد بار
شافعی را شود از مذهب او شاد روان
مذهب شافعی از خواجه بیفزود شرف
حجت شافعی از خواجه قوی گشت بیان
سخن چون شکر او ز پی حجت خویش
بنویسند بزرگان و امامان زمان
هر حدیثی که کند خواجه مسلمانان را
حجتی باشد همچون که بود خواجه قران
گمرهان را به ره آرد به سخن گفتن خوب
آفرین باد برآن لفظ و بر آن خوب روان
سود خلقست بر شاه سخن گفتن او
اینت سودی که نیامیزد با هیچ زیان
همه آن گوید کازاده ای از غم برهد
کار دشوار شود بر دل سلطان آسان
گاه گویدکه فلان را به فلان شغل فرست
گاه گویدکه فلان را ز فلان غم برهان
هر زمان ممتحنی را برهاند زغمی
هرزمان کشتنیی را دهد از کشتن امان
به حدیثی که شبی کردهمی پیش ملک
عالمی را برهانید ز بند احزان
شاه گیتی به سخن گفتن او دارد گوش
و او همی بارد چون در سخنها ز دهان
کیست امروز برسلطان کافیتر ازو
که سزاوارتر از خواجه به چندین احسان
گر ادب خواهی هست و ور هنر خواهی هست
ادبش را نه قیاس و هنرش را نه کران
لاجرم سلطان امروز بدو شاد ترست
هم بدین حال نو آیین و بدین بخت جوان
هر زمان مرتبتی نو دهد او را بر خویش
هر دو روزی به مرادی دهد او را فرمان
از میان ندما چشم بدو دارد و بس
چه به ایوان چه به مجلس چه به میدان چه به خوان
پیل داد او را تا از پی او مهد کشد
چون یکی داد دگر بدهد بی هیچ گمان
درخور پیل کنون رایت و منشور بود
مرتبت رابه جهان برتر از این چیست مکان
خواجه را شغل جهان میر همی فرماید
سپه آراستن و جنگ قدر خان و فلان
هر کجا رفت چنان رفت که سلطان فرمود
چه برخان بزرگ و چه بر دشمن خان
نه همانا که همیشه ملکی خواهد کرد
آنچه او کرد ز مردی به در ترکستان
نگذرد چندی کاندر همه آفاق جهان
نگذارد همی از دشمن شه نام ونشان
نه خطا گفتم شه را به چنین حصلت و خوی
نبود دشمن اندر همه آفاق جهان
جاودان شاد زیاد وبه همه کام رساد
پشت و یاریگر او باد همیشه یزدان
برخورد از تن و از جان و ز فرزند عزیز
مکناد ایزد ازو خالی یک لحظه مکان
ازبتانی که از ایشان دل او شاد شود
خانه پر کبک خرامنده و پر سرو روان
عید او فرخ و فرخنده و او شاد به عید
دشمنانش غمی و بیکس و محتاج به نان
شمارهٔ ۱۶۴ - در مدح عمیدالملک خواجه ابوبکر علی بن حسن قهستانی عارض سپاه: دی به سلام آمد نزدیک منشمارهٔ ۱۶۶ - نیز در مدح خواجه فاضل ابوبکر حصیری ندیم سلطان گوید: ای پسر نیز مرا سنگدل و تند مخوان
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چند ازین تنگدلی ای صنم تنگ دهان
هر زمانی مکن ای روی نکو روی گران
هوش مصنوعی: ای معشوق زیبای من، چرا همیشه اینقدر سختگیر و تنگدل هستی؟ هر لحظه نباید سختی بگویی، زیرا تو چهرهای زیبا و جذاب داری که ارزش آن را ندارد.
می چنان خرد نیی تو که ندانی بدونیک
ناز بیوقت مکن وقت همه چیز بدان
هوش مصنوعی: شما به حدی از عقل و فهم رسیدهاید که باید بدانید در وقت مناسب به موضوعات بپردازید و از ناز و بیقراری خود اجتناب کنید. زمان هر چیزی اهمیت خاص خودش را دارد.
خوبرویان را پیوسته بود قصد به دل
مر ترا چون که همه ساله بود قصد به جان
هوش مصنوعی: زیبا رویان همیشه در دل من جایی دارند، چون هر ساله برای جانم عزیز هستند.
بیش ازین جرم ندارم که ترا دارم دوست
نتوان کشت بدین جرم رهی را نتوان
هوش مصنوعی: من بیشتر از این گناهی ندارم که دوستت دارم؛ نمیتوان به خاطر این گناه، کسی را مجازات کرد.
مکن ای ترک مرا بیهده از دست مده
به ستم راه مده چشم بدان را به میان
هوش مصنوعی: ای ترک، بیدلیل مرا رها نکن و به ظلم به من اجازه نده که چشمانم را به آن شخص جلب کنی.
گر ز تو روی بتابم دگران شاد شوند
چه شود گر نکنی کار به کام دگران
هوش مصنوعی: اگر من از تو دور شوم، دیگران خوشحال خواهند شد. اما چه اهمیتی دارد اگر تو به خواستههای دیگران توجه نکنی؟
بر من تنگ فراز آی و لبت پیش من آر
تا بگیرم به دو انگشت و دهم بوسه بر آن
هوش مصنوعی: به سراغ من بیا و لبهایت را به سمت من بیاور تا بتوانم با دو انگشت بگیرم و بر روی آن بوسهای بزنم.
لب مگر دان ز لب من که بدین لب صدبار
بوسه دادستم بر دست ندیم سلطان
هوش مصنوعی: لب تو را میشناسم که به خاطر آن بارها و بارها بوسهام را به دست ندادم، ای سلطان.
خواجه سید بوبکر حصیری که بدوست
چشم سلطان جهاندارو دل خلق جهان
هوش مصنوعی: خواجه سید بوبکر حصیری، کسی است که به او نگاه سلطان جهان و قلب مردم عالم تعلق دارد.
شافعی مذهب پاکیزه که روزی صد بار
شافعی را شود از مذهب او شاد روان
هوش مصنوعی: شافعی مذهب، مذهبی پاک و نیکو است که روزی صد بار باعث خوشحالی و شادی دل شافعی میشود.
مذهب شافعی از خواجه بیفزود شرف
حجت شافعی از خواجه قوی گشت بیان
هوش مصنوعی: مذهب شافعی به واسطهی شخصیت بزرگوار و قدرتمندش، اعتبار و مقام بیشتری کسب کرد و استدلالها و بیانش نیز قویتر شد.
سخن چون شکر او ز پی حجت خویش
بنویسند بزرگان و امامان زمان
هوش مصنوعی: سخن مانند شکر است، زیرا بزرگان و امامان زمان برای اثبات کلام خود آن را بیان میکنند.
هر حدیثی که کند خواجه مسلمانان را
حجتی باشد همچون که بود خواجه قران
هوش مصنوعی: هر گفتاری که از طرف بزرگمردان اسلام به میان آید، باید به عنوان دلیلی محکم و قابل اعتماد تلقی شود، همانطور که قرآن نیز چنین ویژگیای دارد.
گمرهان را به ره آرد به سخن گفتن خوب
آفرین باد برآن لفظ و بر آن خوب روان
هوش مصنوعی: سخنان زیبا و دلنشین میتوانند افرادی را که گمراه شدهاند، به راه راست هدایت کنند. بنابراین، باید به این کلمات زیبا و روان ارادت ورزید و بر آنها درود فرستاد.
سود خلقست بر شاه سخن گفتن او
اینت سودی که نیامیزد با هیچ زیان
هوش مصنوعی: سخن گفتن شاه به نفع مردم است و این منفعتی است که هیچ گونه ضرری در پی ندارد.
همه آن گوید کازاده ای از غم برهد
کار دشوار شود بر دل سلطان آسان
هوش مصنوعی: هر کسی که از غم و اندوه رهایی یابد، قادر است کارهای دشوار را برای دیگران آسان کند.
گاه گویدکه فلان را به فلان شغل فرست
گاه گویدکه فلان را ز فلان غم برهان
هوش مصنوعی: گاهی میگوید که فلانی را برای کاری بفرست، و گاهی میگوید که فلانی را از غمی نجات بده.
هر زمان ممتحنی را برهاند زغمی
هرزمان کشتنیی را دهد از کشتن امان
هوش مصنوعی: هر بار که کسی در سختی و امتحانی قرار بگیرد، نجاتش میدهد و هر بار که کسی در خطر مرگ باشد، فرصتی برای زندگی به او میبخشد.
به حدیثی که شبی کردهمی پیش ملک
عالمی را برهانید ز بند احزان
هوش مصنوعی: در شبی، با سخنی که به یک پادشاه بزرگ گفتم، او را از زنجیرهای غم و اندوه آزاد کردم.
شاه گیتی به سخن گفتن او دارد گوش
و او همی بارد چون در سخنها ز دهان
هوش مصنوعی: پادشاه جهان به صحبتهای او توجه میکند و او نیز ادامه میدهد به گفتن، مانند بارانی که از آسمان میریزد.
کیست امروز برسلطان کافیتر ازو
که سزاوارتر از خواجه به چندین احسان
هوش مصنوعی: امروز چه کسی میتواند بهتر از او در برابر سلطان باشد و سزاوارتر از خواجهای که با این همه نیکیها و احسانها به او کمک کرده است؟
گر ادب خواهی هست و ور هنر خواهی هست
ادبش را نه قیاس و هنرش را نه کران
هوش مصنوعی: اگر به دنبال ادب هستی، آن را پیدا خواهی کرد و اگر هنر میخواهی، باز هم آن را خواهید یافت. اما بدان که ادب را نمیتوان با معیارهای سنجید و هنر را نیز نمیتوان به مرز و محدودهای محدود کرد.
لاجرم سلطان امروز بدو شاد ترست
هم بدین حال نو آیین و بدین بخت جوان
هوش مصنوعی: در نتیجه، امروز پادشاه از او خوشحالتر است، چرا که او در این وضعیت جدید و با این شانس جوان قرار دارد.
هر زمان مرتبتی نو دهد او را بر خویش
هر دو روزی به مرادی دهد او را فرمان
هوش مصنوعی: هر بار او را به مقام و مرتبهای تازه میرساند و هر دو روز به او فرمانی میدهد که به هدفش نزدیکتر شود.
از میان ندما چشم بدو دارد و بس
چه به ایوان چه به مجلس چه به میدان چه به خوان
هوش مصنوعی: این جمله بیان میکند که شخص مورد نظر در هر مکانی، از میان جمع و تماشاچیان، تنها به او نگاه میکند و توجهش فقط به او معطوف است. چه در محیطهای عمومی مانند ایوان، مجالس، میادین یا هنگام صرف غذا، فقط او را میبیند و به دیگران توجهی ندارد.
پیل داد او را تا از پی او مهد کشد
چون یکی داد دگر بدهد بی هیچ گمان
هوش مصنوعی: او را به جلو هدایت کرد تا از پی او چیزی بگیرد، مانند این که وقتی یکی چیزی میدهد، دیگری هم باید بدون هیچ شکی چیزی بدهد.
درخور پیل کنون رایت و منشور بود
مرتبت رابه جهان برتر از این چیست مکان
هوش مصنوعی: در حال حاضر، پرچم و فرمان او مانند فیل است، زیرا مقام و جایگاه او در جهان از آنچه که هست، بسیار بالاتر و افضل است.
خواجه را شغل جهان میر همی فرماید
سپه آراستن و جنگ قدر خان و فلان
هوش مصنوعی: خواجه در مقام خود مشغول به کار جهان است و به او دستور میدهند که لشکرکشی کند و آماده جنگ باشد، با ذکر نام خانها و دیگر شخصیتهای مهم.
هر کجا رفت چنان رفت که سلطان فرمود
چه برخان بزرگ و چه بر دشمن خان
هوش مصنوعی: هر جا که رفت، به طریقی رفت که پادشاه دستور داده بود؛ چه در برابر بزرگان و چه در مقابل دشمن.
نه همانا که همیشه ملکی خواهد کرد
آنچه او کرد ز مردی به در ترکستان
هوش مصنوعی: این بیت میگوید که کارهایی که او انجام داد و از آزمایشهای سختی که گذراند، همیشه به او میرسد و او را به مقامات بالایی خواهد رساند. به این معنا که تلاش و کردار او در زندگیاش تاثیرگذار خواهد بود و ثمر خواهد داد.
نگذرد چندی کاندر همه آفاق جهان
نگذارد همی از دشمن شه نام ونشان
هوش مصنوعی: چندین روز نمیگذرد که در سرتاسر جهان، دشمن نمیتواند نام و نشانی از شاه را محو کند.
نه خطا گفتم شه را به چنین حصلت و خوی
نبود دشمن اندر همه آفاق جهان
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر اشاره میکند که نمیتوان او را در مورد ویژگیهای پادشاهش به اشتباه متهم کرد، زیرا آنچه که گفته، حقیقت دارد و هیچ دشمنی نمیتواند در هیچ گوشهای از جهان، بر روی این حقیقت تاثیر بگذارد.
جاودان شاد زیاد وبه همه کام رساد
پشت و یاریگر او باد همیشه یزدان
هوش مصنوعی: همیشه شاد و خوشبخت باشید و امیدوارم که همیشه به خواستههایتان برسید. یاری خداوند همواره پشت و پناه شما باشد.
برخورد از تن و از جان و ز فرزند عزیز
مکناد ایزد ازو خالی یک لحظه مکان
هوش مصنوعی: از جسم و جان و فرزند عزیز خود دوری نکن، زیرا خداوند هیچگاه لحظهای از آن خالی نیست.
ازبتانی که از ایشان دل او شاد شود
خانه پر کبک خرامنده و پر سرو روان
هوش مصنوعی: از افرادی که دلشان شاد میشود، میتوان خانهای را تصور کرد که پر از پرندگان زیبا و درختان بلند و سرسبز است.
عید او فرخ و فرخنده و او شاد به عید
دشمنانش غمی و بیکس و محتاج به نان
هوش مصنوعی: روز عید او خوش و مبارک است و او از این عید شاد است، اما دشمنانش در این روز غمگین و بیخبر از شادمانی او، در وضعیتی سخت و محتاج به نان هستند.