گنجور

شمارهٔ ۱۶۲ - در مدح خواجه ابوالحسن حجاج، علی بن فضل بن احمد گوید

بت من آن به دو رخ چون شکفته لاله ستان
چو دید روی مرا روی خویش کرد نهان
هر آینه که بهار اندرون شود به حجاب
در آن زمان که برون آید از حجاب خزان
چو روی خویش بپوشید روز من بشکست
نبود جای شگفت و شگفتم آمد از آن
هر آینه که چو خورشید ناپدید شود
سیاه و تیره شود گرچه روشنست جهان
مرا بدید و به مژگان فرو کشید ابرو
ز بیم در تن من زلزله گرفت روان
هرآینه که بترسد کسی چو دشمن او
برابر دل او تیر برنهد به کمان
سه بوسه زو بخریدم دلی بدو دادم
نداد بوسه و بر من گرفت روی گران
هرآینه چو زیان کرد بر خریده نو
ز من بپوشد کایدون ستوده نیست زیان
مرا ببیند معشوق من بخندد خوش
چو او بخندد بر من فتد خروش و فغان
هر آینه که چو دل خستگان بنالد رعد
چو برق باز کند پیش او به خنده دهان
به زلف با دل من چند گاه بازی کرد
دلم بخست و جراحت گرفت و ماند نشان
هر آینه که نشان گیرد از جراحت گوی
چوبی محابا هر سو همی خورد چوگان
دلم بخست و لیکن کنون همی ترسد
ز خشم خواجه فاضل ستوده سلطان
هر آینه که بترسد ز خشم خواجه که او
به زلف گنج مدیحش همی کند پنهان
ابوالحسن علی فضل احمد آنکه چوکف
به که نماید همواره کوه گردد کان
هر آینه که ز دیدار آفتاب شود
به کوه سنگ عقیق و به دشت گل عقیان
نهاد خوب وره مردمی ازو گیرند
ستودگان و بزرگان تازی و دهقان
هر آینه که ز خورشید ماه گیرد نور
چنانکه میوه زمه رنگ و گونه الوان
اگر چه کامل و کافی کسیست، چون براو
فرو نشست پدید آید اندر و نقصان
هر آینه چوستاره به آفتاب رسید
چنان نماید کاندر میانه اقران
چهار حد بساط از فروغ طلعت او
ز نور طور تولی شناختن نتوان
هر آینه که همی روشنی به چشم آید
کجا فروخته شمعی بود زبانه زنان
بدو نهادند از رکنهای عالم روی
گزیدگان زمین و ستودگان جهان
صفی که خواجه بدورونهاد روز نبرد
تهی شود ز سوار و پیاده هم بزمان
هر آینه شود از رنگ مرغزار تهی
چو روی کرد سوی مرغزار شیر ژیان
سخنوران و ستایشگران گیتی را
همی نگردد جزبر مدیح خواجه زبان
هر آینه نستاید زمین شوره کسی
که پر شکوفه وگل باغ بیند وبستان
سخن چو تن بود اندر ستایش همه کس
چو در ستایش او راه یافت گشت چو جان
هر آینه که سخن در ستایش مردم
چنان نیاید کاندر ستایش رحمان
فزونتر از همه کس دارد آلت هستی
ز بخشش کف او مدحگوی مدحت خوان
همیشه باد و بدو شاد باد خلق که او
به جود روزی خلق از خدای کرده ضمان
هر آینه چو دعا در صلاح خلق بود
اجابتش را امید باشد از یزدان
خجسته باد بر او مهرگان ودست مباد
زمانه را و جهان را بر او و بر سلطان
هر آینه نبود دست خاک را بر باد
چنانکه آتش سوزنده رابر آب روان

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بت من آن به دو رخ چون شکفته لاله ستان
چو دید روی مرا روی خویش کرد نهان
هوش مصنوعی: محبوب من مانند لاله‌ای است که در دو طرفش شکفته شده است. زمانی که چهره من را دید، چهره‌ی خود را از من پنهان کرد.
هر آینه که بهار اندرون شود به حجاب
در آن زمان که برون آید از حجاب خزان
هوش مصنوعی: هرگاه بهار به درون بیاید، به دلیل حجاب و پوشش خود، نمی‌تواند به راحتی خارج شود. اما وقتی که بهار از حجاب زمستان (خزان) رها می‌شود، به شکلی زیبا و آزاد در دنیای بیرون ظاهر می‌شود.
چو روی خویش بپوشید روز من بشکست
نبود جای شگفت و شگفتم آمد از آن
هوش مصنوعی: وقتی چهره‌ام را پوشاندم، روزم نابود شد و هیچ چیز عجیب نبود، اما این وضعیت برایم حیرت‌انگیز بود.
هر آینه که چو خورشید ناپدید شود
سیاه و تیره شود گرچه روشنست جهان
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید غروب کند، دنیا در تاریکی و سیاهی فرو می‌رود، هرچند که خود جهان همچنان روشنایی دارد.
مرا بدید و به مژگان فرو کشید ابرو
ز بیم در تن من زلزله گرفت روان
هوش مصنوعی: او مرا با نگاهی نافذ و دلکش نگریست و با حرکتی خاص ابروانش را به هم نزدیک کرد، که این کار باعث شد در وجود من احساس عجیبی ایجاد شود و گویی زلزله‌ای در جانم رخ داد.
هرآینه که بترسد کسی چو دشمن او
برابر دل او تیر برنهد به کمان
هوش مصنوعی: هرگاه کسی از دشمن خود بترسد، مانند این است که او تیر را در کمان نشانه‌خواهی می‌کند.
سه بوسه زو بخریدم دلی بدو دادم
نداد بوسه و بر من گرفت روی گران
هوش مصنوعی: من سه بوسه از او خریدم و قلبم را به او دادم، اما او نه بوسه‌ای به من داد و نه بر روی زیبا و سخت‌گیرش را به من نشان داد.
هرآینه چو زیان کرد بر خریده نو
ز من بپوشد کایدون ستوده نیست زیان
هوش مصنوعی: اگر کسی بر خلاف انتظار، چیزی جدید و زیبا را خریداری کند و به آن آسیب برساند، به معنای این است که آن چیز به او نمی‌آید و او لیاقت آن را ندارد.
مرا ببیند معشوق من بخندد خوش
چو او بخندد بر من فتد خروش و فغان
هوش مصنوعی: اگر معشوق من مرا ببیند و بخندد، خوشحال می‌شوم؛ چون وقتی او بخندد، من هم پر از شوق و هیجان می‌شوم.
هر آینه که چو دل خستگان بنالد رعد
چو برق باز کند پیش او به خنده دهان
هوش مصنوعی: هر بار که دل‌های خسته ناله می‌کنند، رعد و برق به مانند لبخند باز می‌شود و در پیش آن‌ها نمایان می‌گردد.
به زلف با دل من چند گاه بازی کرد
دلم بخست و جراحت گرفت و ماند نشان
هوش مصنوعی: با موهایش مدتی با دل من بازی کرد، دل من خسته شد و زخم برداشت و آن زخم بر جای ماند.
هر آینه که نشان گیرد از جراحت گوی
چوبی محابا هر سو همی خورد چوگان
هوش مصنوعی: هر وقت که اثر زخم بر روی گوی چوبی مشاهده شود، نشان می‌دهد که توپ بی‌محابا از هر طرف به ضربه‌ها واکنش نشان می‌دهد.
دلم بخست و لیکن کنون همی ترسد
ز خشم خواجه فاضل ستوده سلطان
هوش مصنوعی: دل من شکست، اما اکنون از خشم شخص محترم و ستوده‌ای که مورد تایید سلطان است، می‌ترسد.
هر آینه که بترسد ز خشم خواجه که او
به زلف گنج مدیحش همی کند پنهان
هوش مصنوعی: اگر کسی از خشم بزرگ‌مردی بترسد، او به خاطر زیبایی و جذابیتش که در بافت موهایش پنهان است، خود را در خفا محافظت می‌کند.
ابوالحسن علی فضل احمد آنکه چوکف
به که نماید همواره کوه گردد کان
هوش مصنوعی: ابوالحسن علی فضل احمد، کسی است که اگر در موقعیت مناسبی قرار گیرد، به اندازه یک کوه استقامت و عظمت خواهد داشت.
هر آینه که ز دیدار آفتاب شود
به کوه سنگ عقیق و به دشت گل عقیان
هوش مصنوعی: هرگاه که نور خورشید به کوه‌های سنگی بتابد، عقیق‌هایی درخشان و گل‌هایی زیبا در دشت‌ها به وجود می‌آید.
نهاد خوب وره مردمی ازو گیرند
ستودگان و بزرگان تازی و دهقان
هوش مصنوعی: آنچه از نهاد خوب افراد به دست می‌آید، مورد ستایش بزرگترها و مردم عادی قرار می‌گیرد.
هر آینه که ز خورشید ماه گیرد نور
چنانکه میوه زمه رنگ و گونه الوان
هوش مصنوعی: هر زمان که ماه از آفتاب نور بگیرد، مانند میوه‌ای می‌شود که رنگ‌ها و زیبایی‌های مختلفی دارد.
اگر چه کامل و کافی کسیست، چون براو
فرو نشست پدید آید اندر و نقصان
هوش مصنوعی: هرچند که فردی کامل و بی‌نقص به نظر می‌رسد، اما زمانی که تحت فشار یا در معرض چالش‌ها قرار می‌گیرد، نشانه‌های کمبود و نقص در او نمایان می‌شود.
هر آینه چوستاره به آفتاب رسید
چنان نماید کاندر میانه اقران
هوش مصنوعی: وقتی ستاره به خورشید نزدیک می‌شود، به گونه‌ای درخشان و زیبا به نظر می‌رسد که گویی در میان دیگران خاص و ممتاز است.
چهار حد بساط از فروغ طلعت او
ز نور طور تولی شناختن نتوان
هوش مصنوعی: درخشش چهره‌اش به قدری بزرگ و خیره‌کننده است که هیچ کس نمی‌تواند مرزهای آن را درک کند.
هر آینه که همی روشنی به چشم آید
کجا فروخته شمعی بود زبانه زنان
هوش مصنوعی: هر زمان که نور و روشنایی به چشم می‌رسد، نشان از آن است که شمعی با شعله‌های درخشان وجود دارد و به فروش رفته است.
بدو نهادند از رکنهای عالم روی
گزیدگان زمین و ستودگان جهان
هوش مصنوعی: از ارکان و اصول هستی، افرادی را برگزیدند که در زمین جایگاه ویژه‌ای دارند و در جهان نیز مورد ستایش قرار گرفته‌اند.
صفی که خواجه بدورونهاد روز نبرد
تهی شود ز سوار و پیاده هم بزمان
هوش مصنوعی: زمانی که فرمانده (خواجه) در میدان نبرد صف و سازماندهی را بر هم بزند، آن روز دیگر خبری از سواران و پیاده‌نظام مؤثر نخواهد بود.
هر آینه شود از رنگ مرغزار تهی
چو روی کرد سوی مرغزار شیر ژیان
هوش مصنوعی: هر زمان که شیر ژیان رو به مرغزار کند، آنجا از رنگ و جلوه‌ی زیبای خود خالی خواهد شد.
سخنوران و ستایشگران گیتی را
همی نگردد جزبر مدیح خواجه زبان
هوش مصنوعی: سخن‌رانان و کسانی که به ستایش دیگران می‌پردازند، تنها به مدح و ستایش شخصیت‌های بزرگ توجه دارند و جز این موضوع به چیزی دیگری نمی‌نگرند.
هر آینه نستاید زمین شوره کسی
که پر شکوفه وگل باغ بیند وبستان
هوش مصنوعی: کسی که زیبایی و طراوت گل‌ها و باغ را می‌بیند، نمی‌تواند به سرزمین خشک و بی‌ثمر خود افتخار کند یا از آن ستایش کند.
سخن چو تن بود اندر ستایش همه کس
چو در ستایش او راه یافت گشت چو جان
هوش مصنوعی: زمانی که سخن به عنوان یک پیکره به ستایش کسی می‌پردازد، مانند این است که همه افراد نیز وقتی به ستایش او می‌پردازند، جان و روحی تازه می‌گیرند.
هر آینه که سخن در ستایش مردم
چنان نیاید کاندر ستایش رحمان
هوش مصنوعی: هر زمان که بخواهیم از مردم ستایش کنیم، اگر سخنمان به اندازه ستایش خداوند نباشد، به بی‌ارزشی می‌افتد.
فزونتر از همه کس دارد آلت هستی
ز بخشش کف او مدحگوی مدحت خوان
هوش مصنوعی: او از همه بیشتر دارای قدرت وجود است و بخاطر بخشش و generosity‌اش، مدح و تحسینش بر همه لازم است.
همیشه باد و بدو شاد باد خلق که او
به جود روزی خلق از خدای کرده ضمان
هوش مصنوعی: همیشه باد در حال خوشی و خوشبختی برای انسان‌ها، زیرا او به دلیل بخشندگی و فراوانی‌اش، روزی را برای خلق از خدای بزرگ تامین کرده است.
هر آینه چو دعا در صلاح خلق بود
اجابتش را امید باشد از یزدان
هوش مصنوعی: اگر دعا برای خیر و صلاح مردم باشد، از خداوند امید پاسخ آن می‌رود.
خجسته باد بر او مهرگان ودست مباد
زمانه را و جهان را بر او و بر سلطان
هوش مصنوعی: خوشا به حال او در جشن مهرگان و ای کاش که زمان و دنیا در اختیار او و پادشاه باشد.
هر آینه نبود دست خاک را بر باد
چنانکه آتش سوزنده رابر آب روان
هوش مصنوعی: هرگز نمی‌توان دست خاک را به باد سپرد، مانند اینکه آتش سوزان را بر روی آب جاری بگذاری.