شمارهٔ ۱۶۰ - در مدح خواجه ابوالفتح فرزند وزیرگوید
سیه زلف آن سرو سیمین من
همه تاب و پیچست و بند و شکن
نگار مرا سرو آزاد خوان
کنار من آن سرو بن را چمن
بلندی و سبزی بود سرو را
بلندست و سبزست معشوق من
دل و تن فدا کردم آن ماه را
نه دل ماند با من کنون و نه تن
ز تن کردم آن بی میان را میان
ز دل کردم آن بی دهن را دهن
مرا جز پرستیدنش کارنیست
بلی بت پرستیست کار شمن
بنازم از و همچو فضل و ادب
به فززند دستور شاه زمن
ابوالفتح کازادگان جهان
شد ستند بر جود او مفتنن
رهایی بدو یابد اندر جهان
ز دست محن مردم ممتحن
چنان کو بجوید هوای ولی
برهمن نجوید هوای وثن
هر آن کس که بر کین او دست سود
به دستش دهد دست محنت رسن
بسوزد ز دور آتش خشم او
بر اندام اعدای او پیرهن
ایا خوانده صلح تو و جنگ تو
کتاب امان و کتاب فتن
اگر بر یمن خشم تو بگذرد
نتابد سهیل یمن از یمن
وگر بر عدن خلق تو بگذرد
ازو جنت عدن گردد عدن
کسی کز رضای تو بیرون شود
زمانه بدوزد مر او را کفن
اگر کرگدن پیشت آید به جنگ
بپردازی او را ز شغل بدن
سواری بلند اسب را ره کند
سنان تو در الیه کرگدن
ندانم که با دست یا آتشست
به زیر تو آن باره پیلتن
ازو رفتن نرم و از گور تک
ز پرنده پرواز و زو تاختن
گر از ژرف دریا بخواهی گذشت
از او بگذرد زین بر او برفکن
ایا دیده فضل و دست هنر
ایا بازوی دین و پشت سنن
به حری ز تو گستریده ست نام
به هر جایگاه و به هر انجمن
ز عدل و ز انصاف تو در جهان
نیندیشد از شیر شرزه شدن
هر آن کز تو ای خواجه دور اوفتاد
براو کارگر گشت تیغ محن
رهی تا ز درگاه تو دور شد
بمانده ست از دولت خویشتن
همی تا سپیده دم اندر بهار
نوا برکشد زند خوان از فنن
به شادی بناز و به دولت برآر
سر برج دولت به برج پرن
به فضل تو گویندگان متفق
به شکر تو آزادگان مرتهن
شمارهٔ ۱۵۹ - در مدح شمس الکفات احمد بن الحسن میمندی: گفتم گلست یا سمنست آن رخ و ذقنشمارهٔ ۱۶۱ - در مدح خواجه ابوسهل دبیر وزیرامیر یوسف: اندر آمد به باغ باد خزان
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سیه زلف آن سرو سیمین من
همه تاب و پیچست و بند و شکن
هوش مصنوعی: موهای سیاه و بلند محبوب من مانند یک درخت سرو با زیبایی خاصی تاب و پیچ دارند و پر از نرمی و انعطاف هستند.
نگار مرا سرو آزاد خوان
کنار من آن سرو بن را چمن
هوش مصنوعی: عشق من را مانند درختی بلند و زیبا میخواند، و در کنار من، آن درخت زیبا و خوشبو را در باغ توصیف میکند.
بلندی و سبزی بود سرو را
بلندست و سبزست معشوق من
هوش مصنوعی: بلندی و زیبایی معشوق من مانند سرو است که سر به آسمان کشیده و همیشه سبز و زیباست.
دل و تن فدا کردم آن ماه را
نه دل ماند با من کنون و نه تن
هوش مصنوعی: من جان و دل خود را فدای آن ماه کردم، اما اکنون نه دلی برای من مانده و نه جانی.
ز تن کردم آن بی میان را میان
ز دل کردم آن بی دهن را دهن
هوش مصنوعی: من آنچه را که در دل ندارم از قلبم دور کردم و آنچه را که بی سخن است، از زبانم دور نمودم.
مرا جز پرستیدنش کارنیست
بلی بت پرستیست کار شمن
هوش مصنوعی: من جز پرستیدن او کار دیگری ندارم، و بله، عبادت او همانند پرستش بت است.
بنازم از و همچو فضل و ادب
به فززند دستور شاه زمن
هوش مصنوعی: به خاطر فضیلت و ادب او، باید به او افتخار کنم و از او به خاطر این ویژگیها قدردانی کنم.
ابوالفتح کازادگان جهان
شد ستند بر جود او مفتنن
هوش مصنوعی: ابوالفتح کازادگان، به عنوان یک شخصیت برجسته، در نگاه عموم به واسطه بخشندگی و نیکیاش شناخته شده است و همه او را ستایش میکنند.
رهایی بدو یابد اندر جهان
ز دست محن مردم ممتحن
هوش مصنوعی: کسی که در زندگی با چالشها و امتحانات روبرو میشود، در نهایت از رنجها و سختیها رهایی پیدا میکند.
چنان کو بجوید هوای ولی
برهمن نجوید هوای وثن
هوش مصنوعی: هر کس که به دنبال حقیقت و آموزههای الهی باشد، نمیتواند به وسوسههای دنیوی و خرافات روی آورد.
هر آن کس که بر کین او دست سود
به دستش دهد دست محنت رسن
هوش مصنوعی: هر کسی که برای انتقام دیگران اقدام کند، خود به زحمت و عذاب گرفتار خواهد شد.
بسوزد ز دور آتش خشم او
بر اندام اعدای او پیرهن
هوش مصنوعی: خشم او مانند آتشی است که از دور میسوزاند و این آتش به دشمنانش آسیب میزند و بر تن آنها اثر میگذارد.
ایا خوانده صلح تو و جنگ تو
کتاب امان و کتاب فتن
هوش مصنوعی: آیا کتاب صلح و کتاب جنگ تو را مطالعه کردهای؟ این دو کتاب نشاندهندهی آرامش و آشفتگی هستند.
اگر بر یمن خشم تو بگذرد
نتابد سهیل یمن از یمن
هوش مصنوعی: اگر خشم تو بر یمن بگذرد، سهیل یمن نمیتواند از یمن دور شود.
وگر بر عدن خلق تو بگذرد
ازو جنت عدن گردد عدن
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و وجود تو از بهشت عدن هم بگذرد، عدن خود به بهشت تبدیل میشود.
کسی کز رضای تو بیرون شود
زمانه بدوزد مر او را کفن
هوش مصنوعی: هر کس که از رضایت تو دور شود، دنیا او را در تنگنا قرار خواهد داد و رنج و عذاب به او خواهد رساند.
اگر کرگدن پیشت آید به جنگ
بپردازی او را ز شغل بدن
هوش مصنوعی: اگر کرگدن مقابل شما بیاید، باید به مبارزه با او بپردازید و او را با تواناییهای بدنیتان شکست دهید.
سواری بلند اسب را ره کند
سنان تو در الیه کرگدن
هوش مصنوعی: سوارکار بلندقد بر اسب خود، با نیزهاش به سوی کرگدن حمله میکند.
ندانم که با دست یا آتشست
به زیر تو آن باره پیلتن
هوش مصنوعی: نمیدانم که آن چیز زیر تو به وسیله دست یا آتش ساخته شده است، اما به هر حال قدرت و دلاوری را نشان میدهد.
ازو رفتن نرم و از گور تک
ز پرنده پرواز و زو تاختن
هوش مصنوعی: این عبارت به حرکت آرام و بیصدا اشاره دارد، گویی که از نوعی استراحت یا توقف خارج شدهاید. مانند پرندهای که از گور خود خارج میشود و به پرواز درمیآید، شما نیز به گونهای از محدوده خود خارج شده و به سمت آزادی و حرکت پیش میروید. این تصویر، ترکیبی از آرامش و شور و شوق برای آغاز دوباره زندگی را به نمایش میگذارد.
گر از ژرف دریا بخواهی گذشت
از او بگذرد زین بر او برفکن
هوش مصنوعی: اگر بخواهی از عمق دریا عبور کنی، باید از آن فراتر بروی و بر آن غلبه کنی.
ایا دیده فضل و دست هنر
ایا بازوی دین و پشت سنن
هوش مصنوعی: آیا دیدهای که چه فضیلتی دارد و دست هنری که به کار میآید، آیا بازوی دین را میشناسی و پشت سنتها را میدانی؟
به حری ز تو گستریده ست نام
به هر جایگاه و به هر انجمن
هوش مصنوعی: نام تو بهطور گسترده در همه جا و در هر جمعیتی منتشر شده است.
ز عدل و ز انصاف تو در جهان
نیندیشد از شیر شرزه شدن
هوش مصنوعی: از عدالت و انصاف تو در دنیا هیچکس فکر نکرده است که به مانند شیر خشمگین شود.
هر آن کز تو ای خواجه دور اوفتاد
براو کارگر گشت تیغ محن
هوش مصنوعی: هر زمان که تو ای آقا از من دور شوی، مشکلات و سختیها بر من چیره میشوند.
رهی تا ز درگاه تو دور شد
بمانده ست از دولت خویشتن
هوش مصنوعی: کسی که از درگاه تو دور شده، دیگر از خوشبختی و نعمتی که داشت بیبهره مانده است.
همی تا سپیده دم اندر بهار
نوا برکشد زند خوان از فنن
هوش مصنوعی: تا سپیده دم در بهار، نغمهای زیبا سر میدهد و سفرهای از نعمت برمیگسترد.
به شادی بناز و به دولت برآر
سر برج دولت به برج پرن
هوش مصنوعی: به خوشحالی افتخار کن و در برابر خوشبختی خود، با سر بلند بایست؛ خوشبختیات را مانند دژی مستحکم و محکم نگهدار.
به فضل تو گویندگان متفق
به شکر تو آزادگان مرتهن
هوش مصنوعی: بر اثر نیکی و لطف تو، شاعران و سخنوران در یک lòng به ستایش تو مشغولند و آزادگان تحت تأثیر تو به بندگی و اطاعت روی آوردهاند.