گنجور

شمارهٔ ۱۴۹ - در مدح امیرابویعقوب یوسف برادر سلطان محمود گوید

همه گره گره است آن دو زلف چین بر چین
گره به غالیه و چین به مشک ناب عجین
شکسته زلف تو تازه بنفشه طبریست
رخ و دو عارض تو تازه لاله و نسرین
تو لاله دیدی و شمشاد پوش و سنبل تاج
بنفشه دیدی عنبر سرشت و مشک آگین
بنفشه زلفا گرد بنفشه زار مگرد
مگرد لاله رخا گرد لاله رنگین
ترا بسنده بود لاله تو، لاله مجوی
بنفشه تو ترا بس بود، بنفشه مچین
مرا دهانک تنگ تو تنگدل دارد
میان لاغر تو، لاغر و نزار و حزین
ترا چه خوانم ماه زمین وسرو سرای
مرا تو بنده سرو سرای و ماه زمین
بلند قد سروست و روی خوب تو ماه
نه سرو باغ چنان ونه ماه چرخ چنین
که دید ماه برو کرده غالیه حلقه
که دید سرو بر او بسته آفتاب آذین
مرا به عشق ملامت مکن که عشق مرا
ز روی خوب تو گشت ای بهشت روی آیین
وگربخواهی تا گردی ای صنوبر قد
به عشق خویش گرفتار چون من مسکین
در آفتاب رو و در نگر بسایه خویش
در آینه نگر و روی خوب خویش ببین
بتیر نرگس تو با دل من آن کرده ست
که تیر شاه جهان با مخالفان لعین
امیر و بارخدای ملوک ابو یعقوب
معین دین هدی، یوسف بن ناصر دین
برادر ملکی کز نهیب او غمیند
به روم قیصر روم و به چین سپهبد چین
مکین دولت و در مرتبت گرفته مکان
ملک نژاده و اندر مکان ملک مکین
چنو جواد ندیده ست روز بزم زمان
چنو سوار ندیده ست روز رزم زمین
کسی که بر سر او بگذرد هزار قران
نبیند آن ملک راد را همال و قرین
اجل میان سنان و خدنگ او گشته ست
ازین رونده بدان و از آن دونده بدین
کشد مخالف را و کشد معادی را
خدنگ او ز کمان و کمند او ز کمین
نهیب هیبت او صید زنده بستاند
زیشک پیل دمان و ز چنگ شیر عرین
ز گنگ دیز بفرمان شاه بستاند
هزار پیل دمان هر یکی چو حصن حصین
بدست خویش قضا را بسوی خویش کشد
هر آنکه جوید از آن شاه کینه جویان کین
کند به تیر پراکنده چون بنات النعش
بهم شده سپهی را بگونه پروین
فرو برد بگه حمله روستم کردار
بزخم گرز گران گردن سوار به زین
به نوک تیر فرو افکند ز کرگ سرون
به ضرب تیغ فرود آورد ز پیل سرین
ز فخر نامش نقش نگین پذیرد آب
گر آزمایش را برنهد بر آب نگین
بر آرزوی کف راد او ز کان گهر
گهر بر آید بی کوه کاف و بی میتین
خجسته بخت بر او آفرین کند شب و روز
کند فریشته بر آفرین او آمین
کدام کس که نه او را بطبع گشت رهی
کدام دل که نه اورا بمهر گشت رهین
ایا سپهر ادب را دل تو چشمه روز
ایا بهشت سخا را کف تو ماء معین
به روی سایل از آنگونه شادمانه شوی
که روز حشر بهشتی به روی حور العین
چنان خوش آید بر گوش تو سؤال کجا
بگوش مردم دل مرده بانگ رود حزین
ترا به روز عطا دادن و بروز وغا
سخا کند تعلیم و هنر کند تلقین
در سرای ترا خسروان نماز برند
چنانکه دهقان در پیش آذر برزین
فکندگان سنان ترا بروز نبرد
ز کشتگان بود ای شاه بستر و بالین
عزیز گشت هر آنکس که شد بر تو عزیز
گزیده گشت هر آنکس که شد بر تو گزین
همیشه تا که بهاران و روزگار بهار
فرو نهد ز بر کوه سر بهامون هین
همیشه تا نقطی برزنند بر سر زی
همیشه تا سه نقط بر نهند بر سر شین
فلک مطیع تو بادا و بخت نیک سکال
خدای ناصرتو باد و روزگار معین

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همه گره گره است آن دو زلف چین بر چین
گره به غالیه و چین به مشک ناب عجین
هوش مصنوعی: تمامی گیسوان او به شکل گره‌هایی در هم تنیده است، که گره‌ها با موهای ابریشمی و با رایحه‌ی خوش عطر آمیخته شده‌اند.
شکسته زلف تو تازه بنفشه طبریست
رخ و دو عارض تو تازه لاله و نسرین
هوش مصنوعی: موهای شکسته و آشفته‌ات مانند گل‌های بنفشه به تازگی است. چهره‌ات و دو طرف صورتت مانند گل‌های لاله و نسرین درخشندگی و تازگی دارند.
تو لاله دیدی و شمشاد پوش و سنبل تاج
بنفشه دیدی عنبر سرشت و مشک آگین
هوش مصنوعی: تو زیبایی‌های طبیعت را به صورت گل‌ها و گیاهان می‌بینی، گلی همچون لاله، شمشاد و سنبل، که هر کدام زیبایی خاصی دارند. همچنین، تو به عطر و دل‌انگیزی عنبر و مشک اشاره می‌کنی که نشان از نعمت‌های پر ارزش و خوشبو دارد.
بنفشه زلفا گرد بنفشه زار مگرد
مگرد لاله رخا گرد لاله رنگین
هوش مصنوعی: بنفشه، موهای خود را دور بنفشه‌زار نچرخان، و دور رخ لاله نیز نچرخان، که رنگ لاله زیباست.
ترا بسنده بود لاله تو، لاله مجوی
بنفشه تو ترا بس بود، بنفشه مچین
هوش مصنوعی: تو نیاز به لاله نداری، همین لاله‌ای که داری برایت کافی است. همچنین نیاز به بنفشه هم نیست، همین بنفشه‌ای که داری برایت بسنده است.
مرا دهانک تنگ تو تنگدل دارد
میان لاغر تو، لاغر و نزار و حزین
هوش مصنوعی: دهان کوچک من، دلش تنگ تو است و در میان اندام لاغر و نحیف تو، احساسی غمگین و رنجور وجود دارد.
ترا چه خوانم ماه زمین وسرو سرای
مرا تو بنده سرو سرای و ماه زمین
هوش مصنوعی: تو را چگونه خطاب کنم؟ تو همچون ماهی بر روی زمین و درخت سرو خانه‌ام هستی. تو واقعاً بنده آن درخت سرو و این ماه روی زمین هستی.
بلند قد سروست و روی خوب تو ماه
نه سرو باغ چنان ونه ماه چرخ چنین
هوش مصنوعی: قد تو مانند سرو بلند است و زیبایی‌ات مانند ماه است، اما نه آن سرو باغ مانند توست و نه آن ماهی که در آسمان می‌تابد به خوشگلی توست.
که دید ماه برو کرده غالیه حلقه
که دید سرو بر او بسته آفتاب آذین
هوش مصنوعی: آن کس که ماه را در حلقه‌ای از زینت و زیبایی می‌بیند، همانند سروی است که در آفتاب درخشان و آراسته شده است.
مرا به عشق ملامت مکن که عشق مرا
ز روی خوب تو گشت ای بهشت روی آیین
هوش مصنوعی: مرا به خاطر عشق سرزنش نکن، زیرا عشق من به خاطر زیبایی تو به وجود آمده است، ای زیبا مانند بهشت.
وگربخواهی تا گردی ای صنوبر قد
به عشق خویش گرفتار چون من مسکین
هوش مصنوعی: اگر بخواهی شما هم مانند من اسیر عشق شوی، قد و قامتت را به زیبایی صنوبر به نمایش بگذار.
در آفتاب رو و در نگر بسایه خویش
در آینه نگر و روی خوب خویش ببین
هوش مصنوعی: زیر نور آفتاب بایست و به سایه‌ات نگاه کن، سپس در آینه به چهره‌ی زیبایت نظر کن.
بتیر نرگس تو با دل من آن کرده ست
که تیر شاه جهان با مخالفان لعین
هوش مصنوعی: چشم‌های نرگس تو با دل من کاری کرده‌اند که تیر شاه جهان با دشمنانش نمی‌تواند انجام دهد.
امیر و بارخدای ملوک ابو یعقوب
معین دین هدی، یوسف بن ناصر دین
هوش مصنوعی: امیر و فرمانروای بزرگ، ابویعقوب معین‌الدین هدی، یوسف بن ناصرالدین.
برادر ملکی کز نهیب او غمیند
به روم قیصر روم و به چین سپهبد چین
هوش مصنوعی: برادر من، مخلوقی است که از قدرت او ترسی در دل‌ها وجود دارد؛ به گونه‌ای که در روم، قیصر روم و در چین، سپهبد چین به او احترام می‌گذارند و از او هراس دارند.
مکین دولت و در مرتبت گرفته مکان
ملک نژاده و اندر مکان ملک مکین
هوش مصنوعی: مکین در مرتبه بلند و مقام مقدس خود قرار داشته و به خوبی در جایگاه سلطنتی خود مستقر است، چون او از نسل نیکوکاران و شایستگان است و در همان جایگاه سلطنتی با وقار زندگی می‌کند.
چنو جواد ندیده ست روز بزم زمان
چنو سوار ندیده ست روز رزم زمین
هوش مصنوعی: زمانی مانند روزهایی که در میهمانی‌ها جواد (اسب) نمی‌بینند، زمین نیز در روزهای نبرد سوارکارانی را نمی‌بیند. به عبارتی، در روزگار خوش‌گذران یا آرامش، چیزی که در انتظار است و قابل مشاهده نیست، تجربه‌ای نو و تازه است.
کسی که بر سر او بگذرد هزار قران
نبیند آن ملک راد را همال و قرین
هوش مصنوعی: کسی که از کنار او بگذرد، هرگز هزار قران نخواهد دید، حتی آن فرشتۀ نیکو را که همدم و همراه اوست.
اجل میان سنان و خدنگ او گشته ست
ازین رونده بدان و از آن دونده بدین
هوش مصنوعی: مرگ در میان تیرها و نیزه‌های او قرار گرفته است؛ از طرفی، این شکارچی به آن سمت و از طرف دیگر، آن شکارچی به این سمت در حال حرکت است.
کشد مخالف را و کشد معادی را
خدنگ او ز کمان و کمند او ز کمین
هوش مصنوعی: او با تیر و کمان خود آن کس را که با او دشمن است به زمین می‌زند و همچنین ملاحظه می‌کند که چه‌طور به سوی معشوق خود می‌رود و او را به دام می‌اندازد.
نهیب هیبت او صید زنده بستاند
زیشک پیل دمان و ز چنگ شیر عرین
هوش مصنوعی: صدای رعدآسا و ترسناک او، حتی حیوانات قوی و بزرگ را هم می‌ترساند و می‌گیرد. او قدرتی دارد که بر شیرهای جنگل هم تسلط پیدا می‌کند.
ز گنگ دیز بفرمان شاه بستاند
هزار پیل دمان هر یکی چو حصن حصین
هوش مصنوعی: از دشت گنگ، به فرمان شاه، هزار فیل به سرعت خواهند آمد؛ هر یک از آن‌ها مانند دژی محکم و استوار است.
بدست خویش قضا را بسوی خویش کشد
هر آنکه جوید از آن شاه کینه جویان کین
هوش مصنوعی: هر کسی که به کینه و انتقام فکر کند، قادر است سرنوشت خود را به سمت خواسته‌هایش بیاورد.
کند به تیر پراکنده چون بنات النعش
بهم شده سپهی را بگونه پروین
هوش مصنوعی: مانند ستاره‌های گروه پروین، سپاهی که به تیرهای پراکنده تقسیم شده، به هم پیوسته‌اند.
فرو برد بگه حمله روستم کردار
بزخم گرز گران گردن سوار به زین
هوش مصنوعی: در این بیت، تصویر یک نبرد و توانمندی یک جنگجو به تصویر کشیده شده است. شخصی با قدرت و جسارت، از سلاحش که به مانند یک گرز سنگین است، استفاده می‌کند و به مقابله با دشمنان می‌پردازد. همچنین، اشاره به سوارکاری و تسلط به زین نشان‌دهنده مهارت و آمادگی جنگجو برای رویارویی با چالش‌هاست.
به نوک تیر فرو افکند ز کرگ سرون
به ضرب تیغ فرود آورد ز پیل سرین
هوش مصنوعی: او تیر را به نوک خود فرود آورد و با ضربه تیغ، سر فیل را به زمین زد.
ز فخر نامش نقش نگین پذیرد آب
گر آزمایش را برنهد بر آب نگین
هوش مصنوعی: اگر آب به آزمایش بیفتد و نگینی بر آن قرار گیرد، آن آب به خاطر نام و اعتبار آن نگین، از فخر و زیبایی خود می‌گیرد. به بیان دیگر، اعتبار و زیبایی برخی چیزها به نام و کیفیت آنها بستگی دارد.
بر آرزوی کف راد او ز کان گهر
گهر بر آید بی کوه کاف و بی میتین
هوش مصنوعی: اگر آرزو و امید به جوانی و زیبایی خود را در دل داشته باشی، می‌توانی به داشتن چیزهای با ارزش و گرانبها دست یابی، بدون اینکه به سختی و زحمت زیادی نیاز داشته باشی.
خجسته بخت بر او آفرین کند شب و روز
کند فریشته بر آفرین او آمین
هوش مصنوعی: خوشبختی به او تبریک می‌گوید و هر شب و روز دعا می‌کند. فرشتگان هم بر او درود می‌فرستند و دعا می‌کنند.
کدام کس که نه او را بطبع گشت رهی
کدام دل که نه اورا بمهر گشت رهین
هوش مصنوعی: کدام شخصی است که بدون میل و علاقه به او، راهی را پیموده باشد؟ و کدام قلبی است که بدون عشق و محبت به او، شیفته‌اش نشده باشد؟
ایا سپهر ادب را دل تو چشمه روز
ایا بهشت سخا را کف تو ماء معین
هوش مصنوعی: آیا دل تو مانند چشمه‌ای است که روشنایی روز را می‌پراکند و آیا دستان تو همچون بهشتی است که آب گوارا را جاری می‌کند؟
به روی سایل از آنگونه شادمانه شوی
که روز حشر بهشتی به روی حور العین
هوش مصنوعی: به طوری با دیگران شادی و خوشحالی را به نمایش بگذار که در روز قیامت در بهشت، برای دیدن حورهای چشم‌نواز شاد خواهی بود.
چنان خوش آید بر گوش تو سؤال کجا
بگوش مردم دل مرده بانگ رود حزین
هوش مصنوعی: سؤالی که تو می‌پرسی، آن‌قدر لذت‌بخش است که انگار بر گوش تو خوش می‌نشیند، در حالی که مردم بی‌احساس از صدای غمگین رود خبر ندارند.
ترا به روز عطا دادن و بروز وغا
سخا کند تعلیم و هنر کند تلقین
هوش مصنوعی: تو را در روزی که به تو نعمت و برکت می‌بخشد، علم و هنر را به تو می‌آموزند و هدایت می‌کنند.
در سرای ترا خسروان نماز برند
چنانکه دهقان در پیش آذر برزین
هوش مصنوعی: در خانه‌ی تو مثل پادشاهان نماز می‌خوانند، همان‌طور که کشاورز در مقابل آتش بزرگ عبادت می‌کند.
فکندگان سنان ترا بروز نبرد
ز کشتگان بود ای شاه بستر و بالین
هوش مصنوعی: نیز در میدان جنگ، شمشیرزنان تو از کشته‌شدگان هستند، ای شاه، که در بستر و بالین خود به استراحت نشسته‌ای.
عزیز گشت هر آنکس که شد بر تو عزیز
گزیده گشت هر آنکس که شد بر تو گزین
هوش مصنوعی: هر کسی که برای تو عزیز و ارزشمند شود، خود نیز محبوب و محترم خواهد شد. هر کسی که مورد انتخاب و توجه تو قرار بگیرد، در میان دیگران برجسته و ویژه خواهد شد.
همیشه تا که بهاران و روزگار بهار
فرو نهد ز بر کوه سر بهامون هین
هوش مصنوعی: همیشه تا زمانی که بهار و روزگار بهار فرا برسد، بر بلندای کوهستان، برف را به آرامی پایین می‌آورد.
همیشه تا نقطی برزنند بر سر زی
همیشه تا سه نقط بر نهند بر سر شین
هوش مصنوعی: در این جمله به قرار گرفتن نقاط و علامت‌ها بر روی حروف اشاره شده است. تا وقتی که حرف "زی" وجود دارد، همیشه یک نقطه بالای آن قرار می‌گیرد و برای حرف "شین" هم سه نقطه به کار می‌رود. این موضوع به نوعی به قواعد نوشتاری و نشانه‌گذاری حروف اشاره می‌کند.
فلک مطیع تو بادا و بخت نیک سکال
خدای ناصرتو باد و روزگار معین
هوش مصنوعی: آسمان تحت فرمان تو باشد و بختت خوش و خدا یاور تو باشد و روزگارت مشخص و خوب.

حاشیه ها

1402/08/28 16:10
جهن یزداد

بنوک تیر فرو افکند  ز کرگ سرون
بزخم تیغ فرو اورد ز پیل سرین