شمارهٔ ۱۴۷ - نیز در مدح امیر ابو یعقوب یوسف بن ناصر الدین
آن کمر باز کن بتا ز میان
زین غم و وسوسه مرا برهان
من در آن اندهم که رنج رسید
بر میان تواز کشیدن آن
با میانی کزو اثر نه پدید
چون توانی کشید بار گران
هست بر نیست چون توانی بست
کمر تست هست و نیست میان
نه میان داری ای پسر نه دهن
من نبینم همی ازین دو نشان
گر تو گویی روا بود بکنم
از تن ودل ترا میان و دهان
نی حدیث دل از میان بگذار
نبود خود بدل مرا فرمان
دل به مهر امیر دادستم
کس نگوید که داده بازستان
دل چه باشد کجا امیر بود
من براه امیر بدهم جان
عضد دولت و مؤید دین
میر یوسف برادر سلطان
آنکه، همچون به شاه شرق، بدوست
از همه خسروان امید جهان
گفتگویست در میان سپاه
زوگه و بیگه، آشکار و نهان
همه همواره یکزبان شده اند
کو خداوند دولتیست جوان
کار او بس بزرگ خواهدگشت
وین پدیدآیدش زمانه بزمان
اختران را عنایتست بدو
همه بر سعد او کنند قران
بخت با ملک میر پیمان بست
برمگرداد بخت ازین پیمان
تا همه کارها بکام کند
بنماید تمام هر چه توان
خشندی شاه جست باید و بس
تا شود کار چون نگارستان
آنچه سلطان کند به نیم نظر
نکند دولت، این درست بدان
ای امیر بزرگوار کریم
ای سر فضل و مایه احسان
آلت خسروی و پیشروی
همه داده ست مر ترا یزدان
به زبان و به دل زبر دستی
مرد چون بنگری دلست و زبان
گر به مردی مراد یا بدکس
تو رسیدی به ملک نوشروان
ور ز تیغست ملک را منشور
جز به منشور ملک را مستان
تیغ تو تیزتر ز تیغ ملوک
تو تواناتر از همه ملکان
ملک شاهان بهای تست ملک
کار ویران کنی تو آبادان
کارها کن چنانکه کرد همی
بیژن گیو و رستم دستان
تو از آن هر دوان دلیرتری
خویشتن را به آرزو برسان
از خداوند خسروان در خواه
تافرستد ترا به ترکستان
که دل و همت تو بس نکند
به سپاهان و ساری و گرگان
دخل گرگان ترا وفا نکند
باهمه دخل بصره و عمان
شادمان زی و کامران و عزیز
وز بد دهر بی گزند و زیان
عید قربان خجسته بادت و باد
دشمنان تو پیش تو قربان
شمارهٔ ۱۴۶ - در مدح عضدالدوله یوسف بن ناصر الدین: جشن فریدون خجسته باد و همایونشمارهٔ ۱۴۸ - در مدح عضد الدوله امیر ابو یعقوب یوسف سپهسالار گوید: دی چو دیوانه بر آشفت و به زه کرد کمان
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن کمر باز کن بتا ز میان
زین غم و وسوسه مرا برهان
هوش مصنوعی: ای معشوق من، با زیباییهای خود، مرا از دنیای پر از غم و تردید آزاد کن و نجات ده.
من در آن اندهم که رنج رسید
بر میان تواز کشیدن آن
هوش مصنوعی: من در این فکر هستم که چطور میتوانم رنجی را که به تو رسید، تحمل کنم.
با میانی کزو اثر نه پدید
چون توانی کشید بار گران
هوش مصنوعی: چگونه میتوانی بار سنگین را بر دوش کشی در حالی که کسی که بر تو تأثیر دارد، در میان نیست؟
هست بر نیست چون توانی بست
کمر تست هست و نیست میان
هوش مصنوعی: اگر بتوانی بر عدم تکیه کنی، باید بدان که میان وجود و عدم، تو همان دلیل و اصل هستی.
نه میان داری ای پسر نه دهن
من نبینم همی ازین دو نشان
هوش مصنوعی: ای پسر، نه تو رمزی داری و نه من نشانهای میبینم؛ از این دو مورد هیچ نشانی پیدا نیست.
گر تو گویی روا بود بکنم
از تن ودل ترا میان و دهان
هوش مصنوعی: اگر تو بگویی که این کار درست است، من با دل و جان این کار را برای تو انجام میدهم، حتی اگر به خاطرش رو در رو و از نزدیک با تو در میان بگذارم.
نی حدیث دل از میان بگذار
نبود خود بدل مرا فرمان
هوش مصنوعی: دل خود را از حرف و حدیث ها خالی کن و بگذار که فرمان قلبم را بشنوی.
دل به مهر امیر دادستم
کس نگوید که داده بازستان
هوش مصنوعی: دل خود را به محبت امیر سپردم و کسی حق ندارد بگوید که آن را پس بگیر.
دل چه باشد کجا امیر بود
من براه امیر بدهم جان
هوش مصنوعی: دل چه ارزش و اهمیتی دارد وقتی که امیران بر آن حاکم باشند؛ من برای سرسپردگی به امیر، جان خود را نیز فدای او میکنم.
عضد دولت و مؤید دین
میر یوسف برادر سلطان
هوش مصنوعی: میر یوسف که حامی دولت و پشتیبان دین است، برادر سلطان محسوب میشود.
آنکه، همچون به شاه شرق، بدوست
از همه خسروان امید جهان
هوش مصنوعی: کسی که به مانند شاه شرق، مورد محبت و احترام همه خسروان است و همه جهان به او امیدوارند.
گفتگویست در میان سپاه
زوگه و بیگه، آشکار و نهان
هوش مصنوعی: صحبتهایی در میان سپاهیان در مورد نیکی و بدی وجود دارد که هم علنی و هم پنهان است.
همه همواره یکزبان شده اند
کو خداوند دولتیست جوان
هوش مصنوعی: همه افراد همیشه همدست و یکدل شدهاند، زیرا خداوند جوانی است که قدرت و سلطنتی دارد.
کار او بس بزرگ خواهدگشت
وین پدیدآیدش زمانه بزمان
هوش مصنوعی: کار او به زودی بزرگ و مهم خواهد شد و زمانه آن را به نمایش خواهد گذاشت.
اختران را عنایتست بدو
همه بر سعد او کنند قران
هوش مصنوعی: ستارهها با لطف و رحمت خود به او توجه دارند و همه به خاطر خوشبختیاش به هم پیوستهاند.
بخت با ملک میر پیمان بست
برمگرداد بخت ازین پیمان
هوش مصنوعی: سرنوشت به ملک میر وفاداری کرد، اما این وفاداری تغییر خواهد کرد و سرنوشت از این عهد بازخواهد گشت.
تا همه کارها بکام کند
بنماید تمام هر چه توان
هوش مصنوعی: تا زمانی که همه کارها به دلخواه انجام شود، تمام تواناییها و قابلیتها را به نمایش خواهد گذاشت.
خشندی شاه جست باید و بس
تا شود کار چون نگارستان
هوش مصنوعی: باید تنها به شادی و خوشحالی پرداخته شود تا کارها به زیبایی و زینت برسد.
آنچه سلطان کند به نیم نظر
نکند دولت، این درست بدان
هوش مصنوعی: هر کاری که پادشاه انجام دهد، حتی با نگاهی کوتاه، به اندازهای قدرت و تاثیر دارد که دیگران نمیتوانند آن را نادیده بگیرند.
ای امیر بزرگوار کریم
ای سر فضل و مایه احسان
هوش مصنوعی: ای امیر بزرگوار و با سخاوت، تو سرچشمه علم و خیر و خوبی هستی.
آلت خسروی و پیشروی
همه داده ست مر ترا یزدان
هوش مصنوعی: خداوند همگی امکانات و ویژگیهای برتر را به تو عطا کرده است.
به زبان و به دل زبر دستی
مرد چون بنگری دلست و زبان
هوش مصنوعی: اگر به مهارت و تواناییهای یک مرد توجه کنی، متوجه میشوی که دل و زبان او با همدلی و بصیرت کامل در ارتباطاند.
گر به مردی مراد یا بدکس
تو رسیدی به ملک نوشروان
هوش مصنوعی: اگر روزی به هدفی بزرگ و موفقیتهای عالی رسیدی، مانند مردان بزرگ و شایسته، همچون نوشروان، پادشاه نامدار و عادل باش.
ور ز تیغست ملک را منشور
جز به منشور ملک را مستان
هوش مصنوعی: اگر سلطنت به وسیلهی قدرت و سلاح باشد، هیچ چیز جز قوانین سلطنت نمیتواند آن را حفظ کند؛ و همچنین، فقط افرادی که در عشق و شیدایی غرقاند، قادر به درک و حفظ این قوانین خواهند بود.
تیغ تو تیزتر ز تیغ ملوک
تو تواناتر از همه ملکان
هوش مصنوعی: تیغ تو از تیغ پادشاهان تندتر و قدرتمندتر از همه سلطنتهاست.
ملک شاهان بهای تست ملک
کار ویران کنی تو آبادان
هوش مصنوعی: پادشاهان به خاطر تو ارزش دارند، تو کسی هستی که میتوانی این سرزمین خراب را آباد کنی.
کارها کن چنانکه کرد همی
بیژن گیو و رستم دستان
هوش مصنوعی: کارهایت را به گونهای انجام بده که مانند بیژن، گیو و رستم دستان باشد؛ یعنی با شجاعت، دقت و قدرت عمل کنی.
تو از آن هر دوان دلیرتری
خویشتن را به آرزو برسان
هوش مصنوعی: تو از همه دلیرتر هستی و میتوانی به آرزوهایت دست یابی.
از خداوند خسروان در خواه
تافرستد ترا به ترکستان
هوش مصنوعی: از خداوند بزرگترین پادشاهان بخواه که تو را به سرزمین ترکستان بفرستد.
که دل و همت تو بس نکند
به سپاهان و ساری و گرگان
هوش مصنوعی: دل و ارادهات به اندازهای نیست که بتوانی به مکانهایی مانند سپاهان، ساری و گرگان دست یابی کنی.
دخل گرگان ترا وفا نکند
باهمه دخل بصره و عمان
هوش مصنوعی: اگر درآمد و سود تو به خوبی از گرگان تامین نشود، حتی با تمام درآمدهایی که از بصره و عمان به دست میآوری، باز هم بیفایده خواهد بود.
شادمان زی و کامران و عزیز
وز بد دهر بی گزند و زیان
هوش مصنوعی: شاد باش و خوشبخت و عزیز زندگی کن و از بدیهای روزگار مصون و بیزیان بمان.
عید قربان خجسته بادت و باد
دشمنان تو پیش تو قربان
هوش مصنوعی: عید قربان برایت مبارک باشد و باد دشمنانت دور از تو باشد.