گنجور

شمارهٔ ۱۳۵ - در مدح سلطان محمود غزنوی

جاودان شاد باد شاه جهان
دولت او قوی و بخت جوان
تندرستیش باد و روزبهی
کامکاری و قدرت و امکان
همچو دلها بدو فروخته باد
صدر ایوان و مجلس و میدان
از شهان خدمتست و زو خلعت
از جهان طاعتست و زو فرمان
ایزد او را بقای عمر دهاد
تا نگردد جهان ما ویران
شکر او گویدی جهان شب و روز
گر چو ما باشدی گشاده زبان
بر همه مردمان روی زمین
مهر او واجبست چون ایمان
کافرست آنکه او به پنج نماز
جان او را نخواهد از یزدان
جانهای جهانیان بسته‌ست
در بقا و سلامت سلطان
این جهان را جمال و قدرت ازوست
زان چنین ساخته‌ست و آبادان
گر تو او را دعا کنی چه سپاس
درد خود را همی کنی درمان
اندر آن روزهای ناپدرام
کو ز می مهر کرده بود دهان
حال گفتی چگونه بود بگوی
نی مگوی این سخن به جای بمان
حال امروز گوی و رامش خلق
که ملک سوی می شتافت به خوان
اینت خوشی و اینت آسانی
روز صدقه‌ست و بخشش و قربان
هر که امروز نیست شاد، خدای
بر دلش بار غم کناد گران
کس نداندکه ما چه یافته‌ایم
گو ندانند، فرخی تو بدان
راز دلها خدای داند و بس
من کی آگه شوم ز راز نهان
از دل خویش باری آگاهم
وز دل خویش نیستم به گمان
گر من امروز شادمانه نیم
شسته بادی به دست من قرآن
کاشکی چاره دانمی کردن
تا بدو بخشمی جوانی و جان
گر جوانی و جان بنتوان داد
دل بدو داده‌ام جز این چه توان
زان دعاها که کرده‌ام شب و روز
بر تن و جان شهریار جهان
گر یکی مستجاب کرد خدای
عمر او را پدید نیست کران
جاودانه به جای خواهد بود
همچنین شهر گیر و قلعه ستان
گه کُشد خصم و گه کشد سه‌یکی
گه کُند صید و گه زند چوگان
ما پراکنده پیش او برویم
چه بود خوشتر و نکوتر از آن
یا رب اندر بقای او بفزای
آنچه از عمر ما کنی نقصان
هر که را او گزید تو بگزین
هر که را او ز پیش راند بران
نیست گردان به دستش آنکس را
کو برون شد ز عهد و از پیمان
شاد گردان موافقانش را
تیره کن بر مخالفانش جهان
هر زمانی بر او زیادت باد
فر این کاخ و زیب این ایوان
نامه‌ای را کز این سرای رود
نام محمود باد بر عنوان
من ندانم که چیست کام دلش
یارب او را به کام دل برسان

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جاودان شاد باد شاه جهان
دولت او قوی و بخت جوان
هوش مصنوعی: همیشه شاد و خوشبخت باشد پادشاه جهانیان. قدرت و بخت او همواره جوان و نیرومند است.
تندرستیش باد و روزبهی
کامکاری و قدرت و امکان
هوش مصنوعی: برای تو آرزوی سلامتی و روزهای خوب دارم، همچنین موفقیت و توانمندی در کارهایت.
همچو دلها بدو فروخته باد
صدر ایوان و مجلس و میدان
هوش مصنوعی: دل‌ها همچون باد در حال جابجایی و تغییر هستند، به طوری که فضایی شگفت‌انگیز و پرانرژی در ایوان، مجلس و میدان ایجاد می‌کنند.
از شهان خدمتست و زو خلعت
از جهان طاعتست و زو فرمان
هوش مصنوعی: خدمت از جانب پادشاهان است و از آنها به آرزوها و نعمت‌های جهان دست می‌یابیم، همچنین اطاعت از آنها موجب دریافت فرمان‌ها و دستوراتی می‌شود.
ایزد او را بقای عمر دهاد
تا نگردد جهان ما ویران
هوش مصنوعی: خداوند به او عمر طولانی عطا کند تا جهان ما خراب نشود.
شکر او گویدی جهان شب و روز
گر چو ما باشدی گشاده زبان
هوش مصنوعی: اگر تو نیز مانند ما زبانت را به ستایش او باز می‌کردی، در هر شب و روز، شکرگزاری از او را معمول می‌دانستی.
بر همه مردمان روی زمین
مهر او واجبست چون ایمان
هوش مصنوعی: عشق و محبت خدا بر تمام انسان‌ها لازم و ضروری است، همان‌طور که ایمان به او ضروری است.
کافرست آنکه او به پنج نماز
جان او را نخواهد از یزدان
هوش مصنوعی: کسی که به پنج نماز اهمیت نمی‌دهد و ارتباطی با خداوند ندارد، در حقیقت بی‌ایمان است.
جانهای جهانیان بسته‌ست
در بقا و سلامت سلطان
هوش مصنوعی: جان‌های انسان‌ها در بقای خود و در سلامت، به وجود و حیات سلطان وابسته است.
این جهان را جمال و قدرت ازوست
زان چنین ساخته‌ست و آبادان
هوش مصنوعی: این دنیا زیبایی و قدرتش از اوست و به همین دلیل به این شکل ساخته و آباد شده است.
گر تو او را دعا کنی چه سپاس
درد خود را همی کنی درمان
هوش مصنوعی: اگر برای او دعا کنی، در واقع به نوعی از درد و مشکل خود را هم درمان کرده‌ای.
اندر آن روزهای ناپدرام
کو ز می مهر کرده بود دهان
هوش مصنوعی: در روزهایی که پدرم در کنارمان نبود، گوشه‌ای از دهانم را از شراب عشق پر کرده بودم.
حال گفتی چگونه بود بگوی
نی مگوی این سخن به جای بمان
هوش مصنوعی: حال که سوال می‌کنی چگونه بود، بگذار بگویم و نگویم، این حرف باید در دل باقی بماند.
حال امروز گوی و رامش خلق
که ملک سوی می شتافت به خوان
هوش مصنوعی: امروز حال و هوای مردم و سرگرمی آن‌ها مانند یک جشن است، در حالی که پادشاه به سوی می‌خانه می‌شتابد تا در می‌نوشی شرکت کند.
اینت خوشی و اینت آسانی
روز صدقه‌ست و بخشش و قربان
هوش مصنوعی: این روزها روزی است برای شادی و راحتی، زمانی که به نیکی و بخشش و فداکاری اهمیت داده می‌شود.
هر که امروز نیست شاد، خدای
بر دلش بار غم کناد گران
هوش مصنوعی: هر کسی که امروز خوشحال نیست، خداوند بر دل او بار غم سنگینی نهد.
کس نداندکه ما چه یافته‌ایم
گو ندانند، فرخی تو بدان
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌داند که ما به چه چیزهایی دست یافته‌ایم، اگر دیگران ندانند، فرخی تو این را بفهم.
راز دلها خدای داند و بس
من کی آگه شوم ز راز نهان
هوش مصنوعی: فقط خدا از اسرار دل‌ها آگاه است و من چطور می‌توانم از رازهای نهفته باخبر شوم؟
از دل خویش باری آگاهم
وز دل خویش نیستم به گمان
هوش مصنوعی: من از دل خودم باخبرم، ولی از آنچه در دل دارم، مطمئن نیستم.
گر من امروز شادمانه نیم
شسته بادی به دست من قرآن
هوش مصنوعی: اگر امروز خوشحال و سرزنده باشم، می‌توانم با دستی که بادی به آن می‌وزد، قرآن را در دست بگیرم.
کاشکی چاره دانمی کردن
تا بدو بخشمی جوانی و جان
هوش مصنوعی: ای کاش می‌توانستم راه حلی پیدا کنم تا جوانی و زندگی‌ام را به او هدیه دهم.
گر جوانی و جان بنتوان داد
دل بدو داده‌ام جز این چه توان
هوش مصنوعی: اگر جوانی و زندگی را هم بتوانم فدای تو کنم، دل و جانم را به تو داده‌ام. جز این چه چیزی از دست من برمی‌آید؟
زان دعاها که کرده‌ام شب و روز
بر تن و جان شهریار جهان
هوش مصنوعی: از دعاهایی که شب و روز برای پادشاه جهان کرده‌ام، بر تن و جان او.
گر یکی مستجاب کرد خدای
عمر او را پدید نیست کران
هوش مصنوعی: اگر کسی دعایش نزد خداوند مورد پذیرش قرار گیرد، عمر او پایان‌ناپذیر به نظر می‌رسد.
جاودانه به جای خواهد بود
همچنین شهر گیر و قلعه ستان
هوش مصنوعی: همچنین که شهرها و قلعه‌ها پابرجا و همیشه در یاد خواهند ماند.
گه کُشد خصم و گه کشد سه‌یکی
گه کُند صید و گه زند چوگان
هوش مصنوعی: گاهی دشمن حمله می‌کند و گاهی هم ما را می‌زند، گاهی شکار می‌کند و گاهی بازی می‌کند.
ما پراکنده پیش او برویم
چه بود خوشتر و نکوتر از آن
هوش مصنوعی: ما به صورت پراکنده و جدا از هم به پیش او می‌رویم، اما چه چیز می‌تواند از این حالت زیباتر و بهتر باشد؟
یا رب اندر بقای او بفزای
آنچه از عمر ما کنی نقصان
هوش مصنوعی: ای خدا، هر چه از عمر ما کاسته‌ای، در زندگی او فزونی بخش.
هر که را او گزید تو بگزین
هر که را او ز پیش راند بران
هوش مصنوعی: هر کسی که او انتخاب کرد را تو هم انتخاب کن، و هر کسی را که او از خود دور کرد، تو نیز از خود دور کن.
نیست گردان به دستش آنکس را
کو برون شد ز عهد و از پیمان
هوش مصنوعی: کسی که از عهد و پیمان خود خارج شده، دیگر نمی‌تواند به دست گردان خود اعتماد کند.
شاد گردان موافقانش را
تیره کن بر مخالفانش جهان
هوش مصنوعی: موافقانش را شاد و خوشحال کن و مخالفانش را به سختی و تیرگی بیفکن.
هر زمانی بر او زیادت باد
فر این کاخ و زیب این ایوان
هوش مصنوعی: هر لحظه بر او افزوده شود، این کاخ و زیبایی این ایوان نیز بیشتر و بیشتر خواهد شد.
نامه‌ای را کز این سرای رود
نام محمود باد بر عنوان
هوش مصنوعی: نامه‌ای که از این خانه می‌آید، با نام محمود بر روی آن نوشته شده است.
من ندانم که چیست کام دلش
یارب او را به کام دل برسان
هوش مصنوعی: من نمی‌دانم آرزوی دلش چیست، ای کاش او را به آنچه که می‌خواهد، برسانی.