شمارهٔ ۱۲۹ - در مدح یمین الدولة و امین الملة محمود بن ناصرالدین
بزرگی و شرف و قدر و جاه و بخت جوان
نیابد ایچکسی جز بمدحت سلطان
یمین دولت ابوالقاسم آفتاب ملکوک
امین ملت محمود پادشاه جهان
خدایگانی کاندر جهان بدین و بداد
شناخته ست چو بوبکر و عمر و عثمان
حدیث او همه از ایزد و پیمبر بود
به جد و هزل و بدو نیک و آشکار و نهان
همه بزرگان حال از منجمان پرسند
خدایگان زمانه ز مصحف، قرآن
ازین بودکه به هر جایگه که روی نهد
همی رود ز پی او عنایت یزدان
پیمبران را زان پیش معجزات نبود
که شاه دارد و این سخت روشنست و عیان
بر آب جیحون پل بستن و گذاره شدن
بزرگ معجزه ای باشد و قوی برهان
گروهی از حکما در حدیث اسکندر
بشک شدند و بسی رفتشان سخن بزبان
که او ز جمله پیغمبران ایزد بود
خدای داند کاین درست بود یا بهتان
سکندر آنگه کز چین همی فرود آمد
بماند برلب جیحون سه ماه تابستان
بدان نیت که برآن رود پل تواند بست
همی نشست و در آن کاربست جان و روان
هزارحیله فزون کرد و آب دست نداد
در آن حدیث فرو ماند عاجز و حیران
ملک بوقتی کز آب رود جیحون بود
چو آسمان که مر او را پدید نیست کران
بر آب جیحون در هفته ای یکی پل بست
چنانکه گفتی کز دیر باز بودچنان
زهی مظفر پیروز بخت روز افزون
زهی موحد پاکیزه دین یزدان دان
بدین پاک و دل نیک و اعتقاد درست
خدای داد ترا بر همه جهان فرمان
ز روم تا در قنوج هیچ شاه نماند
که طاعت تو پذیرفته نیست چون ایمان
که یارد آمد پیش تو از ملوک بجنگ
که یارد آورد اندر تو ای ملک عصیان
خدایگانا حال تو زان گذشت که تو
سپه کشی زفلان جایگه بسوی فلان
کسی ندانم کو را توان آن باشد
که با تو یارد بستن به کار زار میان
گمان مبر که ترا هیچ شاه پیش آید
اگر بگردی گیتی همه کران به کران
زپادشاهان کس را دل مصاف تو نیست
که هیبت تو بزرگست و لشکر توگران
گریختن ز تو ای شه ملوک را ظفرست
وگرچه پیشرو آن ظفر بود خذلان
علی تگین را کز پیش تو ملک بگریخت
هزار عزل همان بود و صد هزار همان
وگردل از زن و فرزند نازنین برداشت
بدان دو کار نبود از خرد برو تاوان
چه بود گر زن و فرزند راز پس کرده ست
ببرد جان و ازین هردو بیش باشد جان
چرا که ازدل و از عادت تو آگه بود
که از تو شان نرسد هیچ رنج و هیچ زیان
دگر که گر پسرش را بگیری و ببری
عزیز باشد و ایمن بر تو چون مهمان
ز خرگه کهن وخورد خام و پوشش بد
فتد به رومی و خورد خوش ونگارستان
علی تگین را آنجا پدید آمده گیر
اگر بداند کو را بود بر تو امان
به هر شمار قدر خان از و فزونتر بود
در این سخن نه همانا که کس بود بگمان
بجاه و منزلت و قدر تا جهان بوده ست
ندیده خان چو قدر خان زمین ترکستان
ز چین و ما چین تا روم و روس و تاسقلاب
همه ولایت خان ست و زیر طاعت خان
سلیح بیشست او را ز برگهای درخت
سپه فزونست او را ز قطره باران
چواز تو یافت امان همچو بندگان مطیع
بطاعت آمد همچون فلان و چون بهمان
تو نیز با او آن کردی از کرم که نکرد
بجای هیچکسی هیچ شه بهیچ زمان
دلیر کردی او را بخدمت و بسخن
عزیز کردی اورا بمجلس و میدان
به خواب دیده نبود او که با تو یارد زد
چو حاجبان تو و بندگان تو چوگان
بزرگیی چه بود بیش ازین قدرخان را
که با تو همچو ندیمان تو نشست به خوان
بر آسمان سرخان برشد ای ملک ز شرف
چو اسب خان اجل خواست حاجب از ایوان
بدان کرامت کانجا بجای او کردی
سزد که شکر تو گوید به صد هزار زبان
خدای داند و تو کآنچه هم بدو دادی
زپیل و فرش و زر و سیم و جامه الوان
به قدر صد یک از آن مال تا هزاران سال
نه در بزاید در بحر و نه زر اندرکان
اگر نهاد سر خدمت تو روی نهاد
ز هدیه های تو بسیار گنج آبادان
ولیکن ار چه فراوان عطا بدو دادی
پدید نامد در هیچ گنج تو نقصان
بگنجت اندر نقصان کجا پدید آید
که باشد او را همسایه کوه زر رویان
کسی که خدمت تو کردو طاعت تو گزید
چنین نمایی با او چنین کنی احسان
بر این نهاد نبوده ست حال و سنت کس
جهانیان همه زین آگهند پیر و جوان
خلاف کردن تو خلق را مبارک نیست
بر این هزار دلیلیست و صد هزار نشان
زوال ملک ز پیمان شکستن تو بود
کسی مباد کو با تو بشکند پیمان
درخت هم به بهار ار خلاف تو طلبد
صبا برو هم از آنسان گذر کند که خزان
ور از خلاف تو پولاد سخت یاد کند
بر او خدای کند خاک نرم را سوهان
شگفتم آید از آن کو ترا خلاف کند
همه خلاف بود کار مردم نادان
چه گوید و چه گمانی برد که خار درشت
چه کرد خواهد با آتش زبانه زنان
زیان بستان بیش از زیان ابر بود
چه خشم گیرد با ابر بیهده بستان
کسی که دید که تو با مخالفان چه کنی
چرا دهد بخلاف تو بر گزافه عنان
ترا خدای بر اعدای تو مظفر کرد
چنانکه کرد به سیصد هزار فتح ضمان
همیشه تابسر خطبه ها بود تحمید
همیشه تا زبر نامه ها بود عنوان
همیشه تا بود اندر زمین ما اسلام
همیشه تا بود اندر میان ما فرقان
جهان تو دارو جهانبان تو باش و فتح تو کن
ظفر تو یاب و ولایت تو گیر و کام تو ران
مخالفانرا یک یک ببند و چاه افکن
موافقان را نونوبتخت وتاج رسان
چنانکه رسم تو و خوی تست و عادت تست
بهر مه اندر شهری ز دشمنی بستان
شمارهٔ ۱۲۸ - در مدح یمین الدوله سلطان محمود بن ناصر الدین گوید: خداوند ما شاه کشورسِتانشمارهٔ ۱۳۰ - درمدح یمین الدوله ابوالقاسم محمود بن ناصر الدین گوید: بنفشه زلف من آن آفتاب ترکستان
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بزرگی و شرف و قدر و جاه و بخت جوان
نیابد ایچکسی جز بمدحت سلطان
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به بزرگی، شرافت، مقام، و بخت جوانی دست یابد، مگر بهخاطر ستایش و قدرشناسی از سلطان.
یمین دولت ابوالقاسم آفتاب ملکوک
امین ملت محمود پادشاه جهان
هوش مصنوعی: این بیت به ستایش و توصیف شخصیتی برجسته و با اهمیت در تاریخ اشاره دارد، که به عنوان یک رهبر و پادشاه شناخته میشود. او را به عنوان منبع قدرت و نور معرفت میداند که ملت را تحت حمایت خود درآورده و نشانی از بزرگی و عظمت در حکومتش دارد.
خدایگانی کاندر جهان بدین و بداد
شناخته ست چو بوبکر و عمر و عثمان
هوش مصنوعی: خداوندی که در این دنیا به شناخت او پرداخته شده است، همانند ابوبکر، عمر و عثمان شناخته شده است.
حدیث او همه از ایزد و پیمبر بود
به جد و هزل و بدو نیک و آشکار و نهان
هوش مصنوعی: گفتههای او تمامی از خدا و پیامبر است، چه در زبان جدی و چه در زبان شوخی، و در او خیر و نیکی وجود دارد که هم پنهان است و هم آشکار.
همه بزرگان حال از منجمان پرسند
خدایگان زمانه ز مصحف، قرآن
هوش مصنوعی: همهی شخصیتهای بزرگ و صاحبنظر، از منجمان و ستارهشناسان دربارهی خداوند زمانه سؤال میکنند، از کتابی که قرآن نامیده میشود.
ازین بودکه به هر جایگه که روی نهد
همی رود ز پی او عنایت یزدان
هوش مصنوعی: از این جاست که هر جا بروی، همواره لطف و توجه خداوند همراه تو خواهد بود.
پیمبران را زان پیش معجزات نبود
که شاه دارد و این سخت روشنست و عیان
هوش مصنوعی: پیش از آنکه پیامبران معجزاتی داشته باشند، نشان دهندهی مقام والای خداوند است که کاملاً آشکار و روشن است.
بر آب جیحون پل بستن و گذاره شدن
بزرگ معجزه ای باشد و قوی برهان
هوش مصنوعی: پل بستن بر روی آب جیحون و عبور از آن، خود نشان دهنده یک معجزه بزرگ و دلیلی قوی برای اثبات تواناییها و قدرتهاست.
گروهی از حکما در حدیث اسکندر
بشک شدند و بسی رفتشان سخن بزبان
هوش مصنوعی: گروهی از دانشمندان درباره داستان اسکندر دچار تردید شدند و این موضوع بسیار بر زبانشان جاری گشت.
که او ز جمله پیغمبران ایزد بود
خدای داند کاین درست بود یا بهتان
هوش مصنوعی: او از میان تمام پیامبران، خداوند است و نمیداند که آیا این موضوع حقیقت دارد یا اتهام است.
سکندر آنگه کز چین همی فرود آمد
بماند برلب جیحون سه ماه تابستان
هوش مصنوعی: سکندر وقتی از چین پایین آمد، سه ماه تابستان را در کنار رود جیحون گذراند.
بدان نیت که برآن رود پل تواند بست
همی نشست و در آن کاربست جان و روان
هوش مصنوعی: بدان که اگر شخصی با هدفی مشخص حرکت کند، میتواند بر موانع غلبه کند و در آن مسیر با تمام وجود تلاش کند.
هزارحیله فزون کرد و آب دست نداد
در آن حدیث فرو ماند عاجز و حیران
هوش مصنوعی: او با هزار تدبیر و فریب تلاش کرد اما نتوانست در آن موضوع به نتیجهای برسد و در نهایت گیج و سردرگم ماند.
ملک بوقتی کز آب رود جیحون بود
چو آسمان که مر او را پدید نیست کران
هوش مصنوعی: ملک، زمانی که از آب رود جیحون سرچشمه میگیرد، همچون آسمان است که انتهای آن دیده نمیشود.
بر آب جیحون در هفته ای یکی پل بست
چنانکه گفتی کز دیر باز بودچنان
هوش مصنوعی: در هر هفته یک پل بر روی آب جیحون ساخته شد، به گونهای که انگار از زمانهای دور باقیمانده بود.
زهی مظفر پیروز بخت روز افزون
زهی موحد پاکیزه دین یزدان دان
هوش مصنوعی: بسیار خوب است که پیروزی و موفقیت روزافزون نصیب کسی شود و او انسانی با ایمان و پاکدل باشد که به دین خدای یکتا پایبند است.
بدین پاک و دل نیک و اعتقاد درست
خدای داد ترا بر همه جهان فرمان
هوش مصنوعی: به خاطر دل پاک و نیت نیک و ایمان درست، خداوند به تو بر همه دنیا حکومت داده است.
ز روم تا در قنوج هیچ شاه نماند
که طاعت تو پذیرفته نیست چون ایمان
هوش مصنوعی: از روم تا قنوج هیچ سلطانی نمانده که اطاعتش مورد قبول باشد، زیرا همانطور که ایمان در دل نمیگنجد، اطاعت تو نیز پذیرفته نیست.
که یارد آمد پیش تو از ملوک بجنگ
که یارد آورد اندر تو ای ملک عصیان
هوش مصنوعی: کسی که مقامات بزرگ را به چالش میکشاند و به سراغ تو میآید، در واقع همان کسی است که در تو قدرت و عصیانی نهفته است.
خدایگانا حال تو زان گذشت که تو
سپه کشی زفلان جایگه بسوی فلان
هوش مصنوعی: خدای بزرگ، حال تو به گونهای است که تو فرماندهی یک سپاه را از مکانی به نقطهای دیگر بر عهده داری.
کسی ندانم کو را توان آن باشد
که با تو یارد بستن به کار زار میان
هوش مصنوعی: کسی را نمیشناسم که بتواند در میدان جنگ با تو همپیکار شود.
گمان مبر که ترا هیچ شاه پیش آید
اگر بگردی گیتی همه کران به کران
هوش مصنوعی: نگران نباش که هیچ پادشاهی به سراغت خواهد آمد، حتی اگر تمام دنیا را از گرد و غبار بگردانی.
زپادشاهان کس را دل مصاف تو نیست
که هیبت تو بزرگست و لشکر توگران
هوش مصنوعی: هیچکس از میان پادشاهان جرأت مقابله با تو را ندارد، زیرا شکوه و عظمت تو بسیار بزرگ است و نیروی تو نیز بسیار سنگین و قدرتمند است.
گریختن ز تو ای شه ملوک را ظفرست
وگرچه پیشرو آن ظفر بود خذلان
هوش مصنوعی: فرار کردن از تو، ای پادشاه، پیروزی است، حتی اگر در ابتدا به نظر برسد که آن پیروزی شکست است.
علی تگین را کز پیش تو ملک بگریخت
هزار عزل همان بود و صد هزار همان
هوش مصنوعی: علی تگین که از پیش تو فرار کرد، در حقیقت همان قدر از مقام خود را از دست داد که هزار بار دیگر هم عزل میشد.
وگردل از زن و فرزند نازنین برداشت
بدان دو کار نبود از خرد برو تاوان
هوش مصنوعی: دل خود را از وابستگی به زن و فرزند خالی کن، زیرا این دو موضوع، از خرد و عقل دورند و تو باید به تأثیرات آن فکر کنی.
چه بود گر زن و فرزند راز پس کرده ست
ببرد جان و ازین هردو بیش باشد جان
هوش مصنوعی: اگر زن و فرزند راز و نیاز را پنهان کرده باشند، چه فرقی میکند، زیرا جان انسان ارزش بیشتری دارد.
چرا که ازدل و از عادت تو آگه بود
که از تو شان نرسد هیچ رنج و هیچ زیان
هوش مصنوعی: چرا که من از دل و عادت تو آگاه بودم، چون میدانستم از تو هیچ رنج و زیانی نمیرسد.
دگر که گر پسرش را بگیری و ببری
عزیز باشد و ایمن بر تو چون مهمان
هوش مصنوعی: اگر فردی پسر تو را بگیرد و به جایی ببرد، او را عزیز و ارزشمند میدانی و نسبت به او احساس امنیت میکنی، مانند یک مهمان.
ز خرگه کهن وخورد خام و پوشش بد
فتد به رومی و خورد خوش ونگارستان
هوش مصنوعی: از آشیانه قدیمی برخاست و چیزی ناپسند خورده و بد پوشیده به رومی افتاد و چیزی خوشمزه و زیبا در باغ گل چشید.
علی تگین را آنجا پدید آمده گیر
اگر بداند کو را بود بر تو امان
هوش مصنوعی: علی تگین در آنجا ظاهر شده است، اگر او بداند که چه کسی به تو پناه میدهد.
به هر شمار قدر خان از و فزونتر بود
در این سخن نه همانا که کس بود بگمان
هوش مصنوعی: هر اندازه که ارزش خان و کدخدا بیشتر باشد، در این موضوع به وضوح مشخص است که هیچکس این را باور ندارد.
بجاه و منزلت و قدر تا جهان بوده ست
ندیده خان چو قدر خان زمین ترکستان
هوش مصنوعی: تا زمانی که جهان پابرجاست، به کسی به اندازهی خان ترکستان (که احترام و منزلت بالایی دارد) نرسیده است.
ز چین و ما چین تا روم و روس و تاسقلاب
همه ولایت خان ست و زیر طاعت خان
هوش مصنوعی: از چین و ماچین تا روم و روس و تاسقلاب، همه جا زیر سلطه و فرمانرانی خان است.
سلیح بیشست او را ز برگهای درخت
سپه فزونست او را ز قطره باران
هوش مصنوعی: او سلاحی دارد که از برگهای درختان بیشتر است و به نسبت قطرههای باران هم بیشتر است.
چواز تو یافت امان همچو بندگان مطیع
بطاعت آمد همچون فلان و چون بهمان
هوش مصنوعی: چون از تو به امنیت رسید، مانند بندگان مطیع در اطاعت، به سوی تو آمدند، همانطور که فلان و بهمان.
تو نیز با او آن کردی از کرم که نکرد
بجای هیچکسی هیچ شه بهیچ زمان
هوش مصنوعی: تو هم با او کاری کردی که از بزرگی خود هیچ پادشاهی هیچگاه برای هیچکس نکرده است.
دلیر کردی او را بخدمت و بسخن
عزیز کردی اورا بمجلس و میدان
هوش مصنوعی: تو او را با جرئت و جرات به خدمت گماردی و با سخن ارزشمندش او را در جمع و میدان مطرح کردی.
به خواب دیده نبود او که با تو یارد زد
چو حاجبان تو و بندگان تو چوگان
هوش مصنوعی: در خواب هم نمیدید که او با تو مانند یاران و خدمتکاران تو بازی کند.
بزرگیی چه بود بیش ازین قدرخان را
که با تو همچو ندیمان تو نشست به خوان
هوش مصنوعی: بزرگی و مقام چه چیزی میتواند بالاتر از اینکه کسی چون تو، با دوستانش در کنار سفره نشسته باشد؟
بر آسمان سرخان برشد ای ملک ز شرف
چو اسب خان اجل خواست حاجب از ایوان
هوش مصنوعی: بر فراز آسمان، ستارهای درخشان و افتخارآفرین ظاهر شد. ای ملک، چون اسبی که برای ورود به میدان آماده شده است، اجل از درگاه به عنوان نگهبان خواستار ورود شد.
بدان کرامت کانجا بجای او کردی
سزد که شکر تو گوید به صد هزار زبان
هوش مصنوعی: بدان کہ تو در آنجا به خاطر او کار نیکو و با کرامت انجام دادی، سزاوار است که شکر تو با صدها زبان بیان شود.
خدای داند و تو کآنچه هم بدو دادی
زپیل و فرش و زر و سیم و جامه الوان
هوش مصنوعی: خداوند میداند که تو چه چیزهایی به او دادهای، از جمله پشم و فرش و طلا و نقره و لباسهای رنگارنگ.
به قدر صد یک از آن مال تا هزاران سال
نه در بزاید در بحر و نه زر اندرکان
هوش مصنوعی: به اندازهی یک صدُم از آن ثروت، تا هزاران سال هیچ چیزی در دریا تولید نمیکند و نه طلا در دل زمین.
اگر نهاد سر خدمت تو روی نهاد
ز هدیه های تو بسیار گنج آبادان
هوش مصنوعی: اگر سرم را به خدمت تو بگذارم، به دلیل هدیههای فراوان تو، گنجینهای از نعمتها در این سرزمین فراهم خواهد شد.
ولیکن ار چه فراوان عطا بدو دادی
پدید نامد در هیچ گنج تو نقصان
هوش مصنوعی: اما هر چند که به او بخشش و نعمتهای زیادی دادهای، هیچ کمبودی در خزینهی تو نمایان نشده است.
بگنجت اندر نقصان کجا پدید آید
که باشد او را همسایه کوه زر رویان
هوش مصنوعی: اگر گنج تو کم و کاستی داشته باشد، چگونه میتواند در جایی پدیدار شود که همسایه کسانی باشد که مانند کوه زر درخشان و ارزشمندند؟
کسی که خدمت تو کردو طاعت تو گزید
چنین نمایی با او چنین کنی احسان
هوش مصنوعی: کسی که به تو خدمت کرده و به اطاعت از تو روی آورده، چنین با او رفتار کنی و به او احسان نمایی.
بر این نهاد نبوده ست حال و سنت کس
جهانیان همه زین آگهند پیر و جوان
هوش مصنوعی: بر این ساختار، نه حالتی وجود داشته و نه سنتی. تمام مردم، اعم از پیر و جوان، از این موضوع مطلع هستند.
خلاف کردن تو خلق را مبارک نیست
بر این هزار دلیلیست و صد هزار نشان
هوش مصنوعی: عمل نادرست تو نسبت به مردم خوب نیست و دلایل و نشانههای زیادی برای این موضوع وجود دارد.
زوال ملک ز پیمان شکستن تو بود
کسی مباد کو با تو بشکند پیمان
هوش مصنوعی: از دست رفتن قدرت و حکومت به خاطر شکستن قرارداد و عهد تو بود. هیچ کسی نباید پیمانش را با تو بشکند.
درخت هم به بهار ار خلاف تو طلبد
صبا برو هم از آنسان گذر کند که خزان
هوش مصنوعی: درختان نیز در بهار به یاد تو هستند، اما نسیم نیز به سرعت از کنار آنها عبور میکند، همانطور که خزانی بیروح از کنار میگذرد.
ور از خلاف تو پولاد سخت یاد کند
بر او خدای کند خاک نرم را سوهان
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد از ویژگیهای سختی تو یاد کند، خداوند میتواند این خاک نرم را مانند سوهان کند.
شگفتم آید از آن کو ترا خلاف کند
همه خلاف بود کار مردم نادان
هوش مصنوعی: عجیب است که شخصی که به تو زیان میزند، نادانی است که خودش در همه کارها اشتباه میکند.
چه گوید و چه گمانی برد که خار درشت
چه کرد خواهد با آتش زبانه زنان
هوش مصنوعی: در این بیت، از کسی پرسیده میشود که چرا فکر میکند یک گیاه خاردار که در حال رشد و قوی شدن است، با شعلههای آتش چه میتواند بکند. این از نشانههایی است که نشان میدهد گاهی در برابر چالشهای بزرگ، قدرتهای غیرمنتظرهای از موجودات کوچک و کمظاهری نمایان میشود.
زیان بستان بیش از زیان ابر بود
چه خشم گیرد با ابر بیهده بستان
هوش مصنوعی: زیان گرفتن از بستان بیشتر از زیان گرفتن از ابر است، چرا که خشمگین شدن از ابر بیدلیل و نابجا است.
کسی که دید که تو با مخالفان چه کنی
چرا دهد بخلاف تو بر گزافه عنان
هوش مصنوعی: کسی که شاهد رفتار تو با دشمنانت است، چرا باید بیدلیل بر ضد تو صحبت کند یا حرکتی انجام دهد؟
ترا خدای بر اعدای تو مظفر کرد
چنانکه کرد به سیصد هزار فتح ضمان
هوش مصنوعی: خداوند تو را بر دشمنانت پیروز ساخت، همانطور که به سیصد هزار نفر پیروزی عطا کرد.
همیشه تابسر خطبه ها بود تحمید
همیشه تا زبر نامه ها بود عنوان
هوش مصنوعی: همیشه در آغاز سخنرانیها ذکر حمد و سپاس وجود داشت و این قسمت همیشه در بین متون نوشتاری به عنوان یک موضوع مهم مطرح میشد.
همیشه تا بود اندر زمین ما اسلام
همیشه تا بود اندر میان ما فرقان
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که از زمانی که اسلام در زمین ما وجود دارد، همیشه برای ما راهنمایی و تمایز بین حق و باطل فراهم کرده است. اسلام به ما کمک کرده تا حقایق را بشناسیم و در میان اختلافات، راه درست را پیدا کنیم.
جهان تو دارو جهانبان تو باش و فتح تو کن
ظفر تو یاب و ولایت تو گیر و کام تو ران
هوش مصنوعی: در این جهان، تو به مانند دارو عمل کن و بر دیگران تسلط داشته باش. با تلاش و کوشش به موفقیت دست یاب و به حاکمیت خود ادامه بده. به دستاوردهای خود توجه کن و خواستههایت را به دست آور.
مخالفانرا یک یک ببند و چاه افکن
موافقان را نونوبتخت وتاج رسان
هوش مصنوعی: همه مخالفان را جدا جدا مهار کن و برای حامیان، گام به گام رفاه و مقام بیاور.
چنانکه رسم تو و خوی تست و عادت تست
بهر مه اندر شهری ز دشمنی بستان
هوش مصنوعی: همانطور که عادت و رفتار تو بر این است، در هر شهری که باشی، مهربانی و دوستی را از دشمنی بگیر.
حاشیه ها
1402/12/07 22:03
جهن یزداد
کسی ندانم کو را توان آن باشد
که با تو یارد بستن به کار زار میان
گمان مبر که ترا هیچ شاه پیش آید
اگر بگردی گیتی همه کران به کران