شمارهٔ ۱۲۸ - در مدح یمین الدوله سلطان محمود بن ناصر الدین گوید
خداوند ما شاه کشورسِتان
که نامی بدوگشت زاولستان
سر شهریاران ایران زمین
که ایران بدو گشت تازه جوان
یکی خانه کردهست فرخاردیس
که بفروزد از دیدن او روان
جهانی و چون خانههای بهشت
زمینی و همسایهٔ آسمان
ز خوبی چو کردار دانشپژوه
ز خوشی چو گفتار شیرینزبان
همه زرّ کانی و سیم سپید
ز سر تا به بن، وز میان تا کران
نه صد یک از آن سیم در هیچ کوه
نه ده یک از آن زرّ در هیچ کان
نبشته درو آفرینهای شاه
ز گفتار این و ز گفتار آن
بسیجیده چون کار هر نیکخو
پسندیده چون مهر هر مهربان
چه گویی سکندر چنین جای کرد
چه گویی چنین داشت نوشیروان
به فرخترین روز بنشست شاه
درین خانه خرم دلستان
بدان تا درین خانه نو کند
دل لشکر خویش را شادمان
سپه را بود میزبان و بود
هزار آفرین بر چنین میزبان
یکی را بهایی به تن در کشد
یکی را نوندی کشد زیر ران
بهایی، بر آن رنگهای شگفت
نوندی، بر آن بر ستامی گران
کسی را که باشد پرستش فزون
کنون کوه زرین کشد زیر ران
به یزدان که کس در پرستیدنش
نکردهست هرگز به مویی زیان
همه پادشاهان همی زو زنند
بشاهی و آزادگی داستان
ز شاهان چون او کس نپرورد چرخ
شنیدستم این من ز شهنامهخوان
ستوده بنام و ستوده بخوی
ستوده به جان و ستوده به خوان
جهان را به شمشیر هندی گرفت
به شمشیر باید گرفتن جهان
شهان دگر باز مانده بدو
بدادند چون سکزیان سیستان
ندادند و بستد بجنگی که خاک
ز خون شد درآن جنگ چون ارغوان
به تیغ او چنان کرد و ایشان چنین
چه گویی چنین به بود یا چنان
هم از کودکی بود خسرومَنش
خردمند و کوشنده و کاردان
به بد روز همداستانی نکرد
که بازوش با زور بود و توان
بزرگی و نیکی نیابد هگرز
کسی کو به بد بود همداستان
همه پادشاهان که بودند، زر
به خاک اندرون داشتندی نهان
نبودی به روز و به شب ماه و سال
جز اندیشه بر گنجشان قهرمان
خداوند ما را ز کس بیم نیست
مگر ز آفریننده پاک جان
بدین دل گرفتست گستاخوار
به زر و به سیم اندرون خان و مان
ز بس توده زر که در کاخ او
بهر کنج گنجی بود شایگان
کسی که به جنگ آید آنجا ز جنگ
چنان باز گردد که سرگشته خان
هر آن دودمان کان نه زین کشورست
برآید همی دود از آن دودمان
همی تا به هر جای در هر دلی
گرامی و شیرین بود سوزیان
همی تا ز بهر فزونی بود
همیشه تکاپوی بازارگان
به شادی زیاد و جز او کس مباد
جهان را جهاندار تا جاودان
بداندیش او گشته در روز جنگ
چو در کینهٔ اردشیر اردوان
بماناد تا مانده باشد زمین
بزرگی و شاهی درین خاندان
شمارهٔ ۱۲۷ - در مدح خواجه ابوسهل عبدالله بن احمد بن لکشن دبیر گوید: بر بناگوش تو ای پاکتر از در یتیمشمارهٔ ۱۲۹ - در مدح یمین الدولة و امین الملة محمود بن ناصرالدین: بزرگی و شرف و قدر و جاه و بخت جوان
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خداوند ما شاه کشورسِتان
که نامی بدوگشت زاولستان
هوش مصنوعی: خداوند ما پادشاه سرزمین شماست که نام او از سرزمین آوائل برآمده است.
سر شهریاران ایران زمین
که ایران بدو گشت تازه جوان
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که او، که فرمانروای بزرگ و برجستهای است، باعث جوانی و حیات دوباره ایران شده است. به عبارت دیگر، وجود و حکمرانی او بر آینده و سرنوشت ایران تأثیر مثبت و شگرفی دارد.
یکی خانه کردهست فرخاردیس
که بفروزد از دیدن او روان
هوش مصنوعی: یک نفر در جایی زندگی میکند که نامش فرخاردیس است و میخواهد از دیدن او جانش را بفروشد.
جهانی و چون خانههای بهشت
زمینی و همسایهٔ آسمان
هوش مصنوعی: این دنیا مانند خانههایی از بهشت است که بر روی زمین قرار دارند و در همسایگی آسمان هستند.
ز خوبی چو کردار دانشپژوه
ز خوشی چو گفتار شیرینزبان
هوش مصنوعی: از زیبایی به خوبی عمل و از خوشحالی به لطافت سخن اشاره دارد.
همه زرّ کانی و سیم سپید
ز سر تا به بن، وز میان تا کران
هوش مصنوعی: تمامی طلا و نقره از سر تا بن، و از وسط تا لبه.
نه صد یک از آن سیم در هیچ کوه
نه ده یک از آن زرّ در هیچ کان
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نه مقدار کمی از نقره در هیچ کوهی وجود دارد و نه مقدار کمی از طلا در هیچ معدن. به عبارت دیگر، این اشاره به کمبود و عدم دسترسی به این فلزات با ارزش در طبیعت دارد.
نبشته درو آفرینهای شاه
ز گفتار این و ز گفتار آن
هوش مصنوعی: در این نوشته ستایشها و تحسینهای پادشاه به خاطر گفتارهای این فرد و آن فرد ذکر شده است.
بسیجیده چون کار هر نیکخو
پسندیده چون مهر هر مهربان
هوش مصنوعی: کسی که کارهای نیک را انجام میدهد، همیشه مورد پسند و تأیید قرار میگیرد، همانطور که محبت و مهربانی هر انسان خوبی را جلب میکند.
چه گویی سکندر چنین جای کرد
چه گویی چنین داشت نوشیروان
هوش مصنوعی: چه بگویی دربارهٔ سکندر که چنین مکان بلندی را به تصرف درآورد؟ چه بگویی دربارهٔ نوشیروان که چنین ویژگیهایی را داشت؟
به فرخترین روز بنشست شاه
درین خانه خرم دلستان
هوش مصنوعی: در شادترین روز، پادشاه در این خانه خوشحال و سعادتمند نشسته است.
بدان تا درین خانه نو کند
دل لشکر خویش را شادمان
هوش مصنوعی: بدان که تا زمانی که در این خانه دل لشکر خود را شاد و خوشحال نکردهای، نباید انتظار خوشحالی داشته باشی.
سپه را بود میزبان و بود
هزار آفرین بر چنین میزبان
هوش مصنوعی: سپه صاحب یک میزبان است و به خاطر او هزاران ستایش بر چنین میزبان نثار میشود.
یکی را بهایی به تن در کشد
یکی را نوندی کشد زیر ران
هوش مصنوعی: برخی افراد بهایی را با رنج و زحمت بر دوش میکشند و برخی دیگر به راحتی و آسانی به اهداف خود میرسند.
بهایی، بر آن رنگهای شگفت
نوندی، بر آن بر ستامی گران
هوش مصنوعی: بهایی که برای آن رنگهای حیرتانگیز میپردازید، بر آن زیباییهای بینظیر، سنگین و بزرگ است.
کسی را که باشد پرستش فزون
کنون کوه زرین کشد زیر ران
هوش مصنوعی: هر کسی که بیش از حد به پرستش مشغول است، باید توجه داشته باشد که به زودی با چالشها و مسئولیتهای سنگینی مواجه خواهد شد.
به یزدان که کس در پرستیدنش
نکردهست هرگز به مویی زیان
هوش مصنوعی: به خداوندی که هیچکس در پرستش او کمکاری نکرده است، حتی اندکی آسیب نخواهد رسید.
همه پادشاهان همی زو زنند
بشاهی و آزادگی داستان
هوش مصنوعی: تمامی پادشاهان از او الهام میگیرند و داستانهایی از سلطنت و آزادگی را بیان میکنند.
ز شاهان چون او کس نپرورد چرخ
شنیدستم این من ز شهنامهخوان
هوش مصنوعی: هیچ کس مانند او از میان پادشاهان پرورده نشده است، این را من از خواندن شهنامه شنیدهام.
ستوده بنام و ستوده بخوی
ستوده به جان و ستوده به خوان
هوش مصنوعی: به نام نیکو ستوده است، به خود و شخصیت نیکو، به جان و روح خوب و به سفره و نعمتهایش نیز ستایش شده است.
جهان را به شمشیر هندی گرفت
به شمشیر باید گرفتن جهان
هوش مصنوعی: دنیای خود را با قدرت و ارادهاش تسخیر کرد؛ برای تسلط بر دنیا، باید با قاطعیت و توانمندی عمل کرد.
شهان دگر باز مانده بدو
بدادند چون سکزیان سیستان
هوش مصنوعی: پادشاهان دیگر به او اقتدار و قدرت دادند، مانند سگهای سیستان که به صاحب خود وفادارند.
ندادند و بستد بجنگی که خاک
ز خون شد درآن جنگ چون ارغوان
هوش مصنوعی: در این نبرد، هیچ کس چیزی به کسی نداد و همه چیز را در جنگ از دست دادند، به طوری که زمین به رنگ خون درآمد و مانند گل ارغوانی شد.
به تیغ او چنان کرد و ایشان چنین
چه گویی چنین به بود یا چنان
هوش مصنوعی: او با شمشیرش این کار را کرد و آنها این گونه رفتار کردند. چه میتوان گفت؟ آیا این کار درست بود یا آن کار؟
هم از کودکی بود خسرومَنش
خردمند و کوشنده و کاردان
هوش مصنوعی: از زمان کودکی، او همواره فردی باهوش، تلاشگر و با تدبیر بود.
به بد روز همداستانی نکرد
که بازوش با زور بود و توان
هوش مصنوعی: او در روزهای سخت و دشوار، دوستی نکرد، چرا که قدرت و نیروی او به تنهایی کافی بود.
بزرگی و نیکی نیابد هگرز
کسی کو به بد بود همداستان
هوش مصنوعی: کسی که با بدیها همساز و همرأی باشد، هرگز نمیتواند به بزرگی و نیکی دست پیدا کند.
همه پادشاهان که بودند، زر
به خاک اندرون داشتندی نهان
هوش مصنوعی: تمام پادشاهانی که وجود داشتند، ثروت و زرهای خود را در زیر خاک پنهان کرده بودند.
نبودی به روز و به شب ماه و سال
جز اندیشه بر گنجشان قهرمان
هوش مصنوعی: در زندگی، نه در روز و شب و نه در طول سال، چیزی جز فکر کردن به ثروت و داراییهایشان برای قهرمانان وجود ندارد.
خداوند ما را ز کس بیم نیست
مگر ز آفریننده پاک جان
هوش مصنوعی: ما از هیچ کس نمیترسیم، جز از خالق پاکی که جانها را آفریده است.
بدین دل گرفتست گستاخوار
به زر و به سیم اندرون خان و مان
هوش مصنوعی: دلش bravado و بیپروا شده و با زر و سیم، در خانه و کاشانهاش به زندگی ادامه میدهد.
ز بس توده زر که در کاخ او
بهر کنج گنجی بود شایگان
هوش مصنوعی: به علت فراوانی طلا و ثروت در کاخ او، گوشهای از آن به افرادی شایسته اختصاص یافته است.
کسی که به جنگ آید آنجا ز جنگ
چنان باز گردد که سرگشته خان
هوش مصنوعی: اگر کسی به میدان جنگ بیفتد، به گونهای برمیگردد که حالت سردرگمی و بلاتکلیفی به او دست داده است.
هر آن دودمان کان نه زین کشورست
برآید همی دود از آن دودمان
هوش مصنوعی: هر خانوادهای که از این سرزمین برنخیزد، دود و آتش از آن خانواده برمیخیزد.
همی تا به هر جای در هر دلی
گرامی و شیرین بود سوزیان
هوش مصنوعی: در هر جا و در دل هر فردی، محبت و عشق تو همیشه عزیز و دلنشین است.
همی تا ز بهر فزونی بود
همیشه تکاپوی بازارگان
هوش مصنوعی: همیشه به خاطر افزایش سود و موفقیت، تجار و بازرگانان تلاش و جنب و جوش دارند.
به شادی زیاد و جز او کس مباد
جهان را جهاندار تا جاودان
هوش مصنوعی: به خوشیهای فراوان دست یاب و هیچ کس دیگر را نسبت به این خوشیها در نظر نگیر، زیرا سرپرست این دنیا تا همیشه برقرار خواهد بود.
بداندیش او گشته در روز جنگ
چو در کینهٔ اردشیر اردوان
هوش مصنوعی: در روز جنگ، او که بداندیش است، به مانند اردوان در کینه و دشمنی با اردشیر شده است.
بماناد تا مانده باشد زمین
بزرگی و شاهی درین خاندان
هوش مصنوعی: بمان تا مدت زیادی این زمین و قدرت در این خانواده باقی بماند.
حاشیه ها
1402/08/02 06:11
جهن یزداد
این سروده اش یک واژه عربی هم ندارد
1403/03/06 18:06
عباس پارساطلب
منظور فرّخی از شهنامه خوانی که در بیت 19 یاد می کند، کسی نیست که شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی را می خوانده است، بلکه منظورش کسی است که شاهنامه ای منثور یا منظوم درباره تاریخ پادشاهان گذشته را روایت می کرده است. (نک. عباس اقبال، مقاله «کاراسی شاهنامه خوان»، مجلّه یادگار، سال 1325، ص 21).