شمارهٔ ۱۲۲ - در مدح سلطان ابو سعید مسعود بن محمود غزنوی
جشن سده و سال نو و ماه محرم
فرخنده کناد ایزد بر خسرو عالم
شاهنشه گیتی ملک عالم مسعود
کاین نام بدین معنی او راست مسلم
از دیدن او چشم جهان گردد روشن
وز گفتن نامش دل و جان گردد خرم
از دیدن او سیر نگردد دل نظار
زانست که نظار همی نگسلد از هم
کس نیست به گیتی که برو شیفته دل نیست
دلها به خوی نیک ربودهست نهز اِستم
گویی که به یکباره دل خلق ربودهست
از تازی و از دهقان، وز ترک و ز دیلم
شاهی که بدین سکه او بر گه شاهی
خود نیست چنو از گه او تا گه آدم
بگذشت به قدر و شرف از جم و فریدون
این بود همه نهمت سلطان معظم
ای خسرو غازی پدر شاه کجایی
تا تخت پسر بینی بر جایگه جم
گرد آمده بر درگه او از پی خدمت
صد شاه چو کیخسرو، صد شیر چو رستم
از عدل و ز انصاف جهان را همه هموار
چون باغ ارم کرده و چون بیت محرم
بی رنج به تدبیر همی دارد گیتی
چونانکه جهان را جم میداشت به خاتم
نام تو بدو زنده و در خانه تو سور
در خانه بدخواه تو صد شیون و ماتم
فرمان تو و طاعت و رای تو نگه داشت
بیرون نشد از طاعت و رای تو به یک دم
هر کس که ترا خدمت کردهست برِ او
چون جان گرانمایه عزیزست و مکرم
آنرا که برآوردهٔ تو بود برآورد
وز جمله یاران دگر کرد مقدم
آنان که جوانند پسر خواند و برادر
پیران و بزرگان سپه را پدر و عم
آن ملک و ولایت که ز تو یافت همه داد
وان ملک و ولایت که بگیرد بدهد هم
با این هنر و مردی و با این دل و بازو
او را به جهان ملک و ولایت نبود کم
همواره روان تو ازو باشد خوشنود
وین مملکت راست نگیرد به کفش خم
بر دولت و اقبال بناز ای شه گیتی
از این کرم ایزد کت کرد مکرم
آن کس که چو مسعود خلف دارد و وارث
زیبد که مر او را به دو گیتی نبود غم
از برکت او دولت تو گشت پدیدار
از پای سماعیل پدید آمد زمزم
در چهره او روز بهی بود پدیدار
در ابر گرانبار پدیدار بوَد نم
کس را به جهان چون پسر تو پسری نیست
آهو بچه کی باشد چون بچه ضیغم
شیران و بر از شیران چون تیغ برآهیخت
باشند به چشمش همه با گور رمارم
شیری که شهنشاه بدان شیر نهد روی
از بیم شود موی برو افعی و ارقم
هر دل که شد از هیبت او تافته و ریش
آن دل نه به دارو به هم آید نه به مرهم
هم بکشد و هم زنده کند خشمش و جودش
آن موسی عمران بود، این عیسی مریم
ای بار خدای ملکان همه گیتی
ای از ملکان پیش چو از سال محرم
جشن سده در مجلس آراسته تو
با شادی چون زیر همی سازد با بم
جشن سده را رسم نگهداشتی ای شاه
آتش به تخش بردی از خانه چارم
چون آتش سوزنده بیفروزد و آتش
آن یک رخ ساقی و دگر جام دمادم
می خور که ترا زیبد می خوردن و شادی
می خوردن تو مدحت و آن دگران ذم
روی تو و رخسار بد اندیش چو گل باد
آن تو ز می، وانِ بد اندیش تو از دم
دست تو به سهیکی و به زلفی که ازو دست
چون مخزنهٔ مشک فروشان شود از شم
شمارهٔ ۱۲۱ - در مدح عضدالدوله امیر یوسف سپاهسالار گوید: ای ز سیمینه فکنده در بلورینه مدامشمارهٔ ۱۲۳ - در مدح خواجه احمد بن حسن میمندی گوید: بنفشه زلف من آن سرو قد سیم اندام
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جشن سده و سال نو و ماه محرم
فرخنده کناد ایزد بر خسرو عالم
هوش مصنوعی: خداوند، جشن سده، سال نو و ماه محرم را برای پادشاه جهان خوشیمن کرده است.
شاهنشه گیتی ملک عالم مسعود
کاین نام بدین معنی او راست مسلم
هوش مصنوعی: پادشاه بزرگ جهان که سلطنتش بر عالم گسترده است، مسعود نام دارد و این نام به این معنا برای او ثابت و معتبر است.
از دیدن او چشم جهان گردد روشن
وز گفتن نامش دل و جان گردد خرم
هوش مصنوعی: وقتی او را ببینی، دنیا برایت روشن میشود و با یاد نامش، دل و جانت شاد میگردد.
از دیدن او سیر نگردد دل نظار
زانست که نظار همی نگسلد از هم
هوش مصنوعی: دل از دیدن او خسته نمیشود، چون تماشای او هیچگاه کسلکننده نیست و انسان را از نگاه کردن به او وادار نمیکند که جدا شود.
کس نیست به گیتی که برو شیفته دل نیست
دلها به خوی نیک ربودهست نهز اِستم
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچکس نیست که دلش به کسی دیگر وابسته نباشد. هر دل به خاطر خوبیهای ذات شخصی دیگر، اسیر و مجذوب او شده است و نه به خاطر زاد و ولد.
گویی که به یکباره دل خلق ربودهست
از تازی و از دهقان، وز ترک و ز دیلم
هوش مصنوعی: گویا به یکباره دلهای مردم از تازیها، دهقانها، ترکها و دلاکان ربوده شده است.
شاهی که بدین سکه او بر گه شاهی
خود نیست چنو از گه او تا گه آدم
هوش مصنوعی: سلطانی که تنها با این سکه خود را شاه میداند، از زمان او تا زمان آدم چیزی نیست.
بگذشت به قدر و شرف از جم و فریدون
این بود همه نهمت سلطان معظم
هوش مصنوعی: از آنچه که جم و فریدون به عظمت و فضیلت خود داشتند، گذشتند و این همه زحمتی که کشیده شده، به خاطر سلطنت بزرگ و شایسته است.
ای خسرو غازی پدر شاه کجایی
تا تخت پسر بینی بر جایگه جم
هوش مصنوعی: ای خسرو غازی، پدر شاه، کجایی تا ببینی که پسر در جایی که جمشید نشسته، تخت مینشاند.
گرد آمده بر درگه او از پی خدمت
صد شاه چو کیخسرو، صد شیر چو رستم
هوش مصنوعی: جمعی گرد هم آمدهاند در درگاه، آماده برای خدمت به صد شاه مانند کیخسرو و صد شیر مانند رستم.
از عدل و ز انصاف جهان را همه هموار
چون باغ ارم کرده و چون بیت محرم
هوش مصنوعی: به خاطر عدل و انصاف، جهان به زیبایی و راستی شبیه باغی زیبا و دلنشین شده است، همچنان که خانهای امن و بینقص برای مهمانان خاص.
بی رنج به تدبیر همی دارد گیتی
چونانکه جهان را جم میداشت به خاتم
هوش مصنوعی: جهان به راحتی و با تدبیر اداره میشود، همانطور که جم با انگشتری که در دست داشت، دنیا را کنترل میکرد.
نام تو بدو زنده و در خانه تو سور
در خانه بدخواه تو صد شیون و ماتم
هوش مصنوعی: وقتی نام تو در بین مردم زنده است، در خانهات دشمنان تو به سر میبرند و در آنجا صدای ناله و عزاداری به گوش میرسد.
فرمان تو و طاعت و رای تو نگه داشت
بیرون نشد از طاعت و رای تو به یک دم
هوش مصنوعی: فرمان تو را اطاعت کردم و هیچگاه از آن بیرون نرفتهام.
هر کس که ترا خدمت کردهست برِ او
چون جان گرانمایه عزیزست و مکرم
هوش مصنوعی: هر کسی که به تو خدمت کرده است، باید برای او مانند جان ارزشمند و گرامی باشی و او را محترم بشماری.
آنرا که برآوردهٔ تو بود برآورد
وز جمله یاران دگر کرد مقدم
هوش مصنوعی: کسی که خواستهها و نیازهای تو را برآورده کرده است، از میان همه یارانت در درجهی اول قرار میگیرد.
آنان که جوانند پسر خواند و برادر
پیران و بزرگان سپه را پدر و عم
هوش مصنوعی: افرادی که جوانتر هستند، پسران و برادران افراد سالخورده و بزرگتر را همچون پدر و عم خود میخوانند.
آن ملک و ولایت که ز تو یافت همه داد
وان ملک و ولایت که بگیرد بدهد هم
هوش مصنوعی: آن سرزمین و منطقهای که به خاطر تو به دست آمده و تحت فرمان تو است، به تمام افرادش حقوق و امکانات داده میشود. و آن سرزمین و منطقهای که بخواهند تصاحب کنند، در مقابل آن چیزی نمیدهند.
با این هنر و مردی و با این دل و بازو
او را به جهان ملک و ولایت نبود کم
هوش مصنوعی: او با چنین هنر و مردانگی و با این دل و توانایی، در جهان به اندازۀ ملک و حکومت کم ندارد.
همواره روان تو ازو باشد خوشنود
وین مملکت راست نگیرد به کفش خم
هوش مصنوعی: همیشه روح تو از او راضی و خرسند باشد و این سرزمین را نمیتوان با پای خمگوش شده در دست گرفت.
بر دولت و اقبال بناز ای شه گیتی
از این کرم ایزد کت کرد مکرم
هوش مصنوعی: ای پادشاه جهان، به شکرانهی نعمتهای زندگی خود مغرور باش و بر این لطف و کرم خداوندی که تو را مورد احترام قرار داده، افتخار کن.
آن کس که چو مسعود خلف دارد و وارث
زیبد که مر او را به دو گیتی نبود غم
هوش مصنوعی: کسی که مانند مسعود دارای جانشین و وارث است، بهتر از من است؛ زیرا برای من و او در این دنیا هیچ دغدغهای وجود ندارد.
از برکت او دولت تو گشت پدیدار
از پای سماعیل پدید آمد زمزم
هوش مصنوعی: برکت او باعث شد که موفقیت و خوشبختی تو آشکار شود؛ مانند اینکه زمزم از پای اسماعیل، یعنی منبع خیری، به وجود آمد.
در چهره او روز بهی بود پدیدار
در ابر گرانبار پدیدار بوَد نم
هوش مصنوعی: در چهره او روشنایی روز خود را نشان میدهد و در ابرهای سنگین، نم و رطوبت نمایان است.
کس را به جهان چون پسر تو پسری نیست
آهو بچه کی باشد چون بچه ضیغم
هوش مصنوعی: هیچ کس در دنیا مثل تو پسری ندارد. بچه آهو چگونه میتواند با بچه شیر مقایسه شود؟
شیران و بر از شیران چون تیغ برآهیخت
باشند به چشمش همه با گور رمارم
هوش مصنوعی: شیران و افرادی که از آنان برترند، مانند شمشیرهایی که به سمت دشمن نشانه رفتهاند، به نظر او همه در مقابل مرگ و سرنوشت خود ناتوان هستند.
شیری که شهنشاه بدان شیر نهد روی
از بیم شود موی برو افعی و ارقم
هوش مصنوعی: اگر شیری که پادشاه است، به سمتی برود و باعث وحشت دیگران شود، آنها همه مو بر تنشان سیخ میشود و مانند افعی و مار زخمزننده میشوند.
هر دل که شد از هیبت او تافته و ریش
آن دل نه به دارو به هم آید نه به مرهم
هوش مصنوعی: هر دلی که تحت تأثیر عظمت او قرار گیرد، دیگر نه با دارو و نه با مرهم قابل درمان نیست و درد آن دل به هیچ چیزی تسکین نمییابد.
هم بکشد و هم زنده کند خشمش و جودش
آن موسی عمران بود، این عیسی مریم
هوش مصنوعی: او هم میتواند مردم را به کشتن بیاورد و هم آنها را زنده کند. این ویژگیها به خشم و بخشش او مربوط میشود. اینگونه است که موسی، فرزند عمران، و عیسی، فرزند مریم، از آن الهام گرفتهاند.
ای بار خدای ملکان همه گیتی
ای از ملکان پیش چو از سال محرم
هوش مصنوعی: ای خدایی که بر تمامی پادشاهان و حاکمان جهان حاکم هستی، تو از همه سلطانها برتری داری، همچنان که محرم در میان ماهها برتر است.
جشن سده در مجلس آراسته تو
با شادی چون زیر همی سازد با بم
هوش مصنوعی: جشن سده در مجلس تو به زیبایی و شادی برگزار میشود، همچنان که نتهای مختلف موسیقی در کنار هم، هماهنگی و زیبایی خاصی را خلق میکنند.
جشن سده را رسم نگهداشتی ای شاه
آتش به تخش بردی از خانه چارم
هوش مصنوعی: ای شاه، تو جشن سده را برگزار کردی و آتش را از خانه چهارم خود به بیرون بردی.
چون آتش سوزنده بیفروزد و آتش
آن یک رخ ساقی و دگر جام دمادم
هوش مصنوعی: وقتی آتش شعلهور شود و بسوزاند، یک سمت آن چهرهی ساقی است و سمت دیگرش جام پر از شراب.
می خور که ترا زیبد می خوردن و شادی
می خوردن تو مدحت و آن دگران ذم
هوش مصنوعی: نوشیدن شراب و شاد بودن برای تو زیباست، از مدح و ستایش دیگران بگذر و به انتقادات اهمیت نده.
روی تو و رخسار بد اندیش چو گل باد
آن تو ز می، وانِ بد اندیش تو از دم
هوش مصنوعی: چهره زیبایت مانند گل است و افرادی که افکار ناپسندی دارند، به مانند نسیمی که بر روی زمین میوزند، نمیتوانند به جذابیت تو لطمهای بزنند.
دست تو به سهیکی و به زلفی که ازو دست
چون مخزنهٔ مشک فروشان شود از شم
هوش مصنوعی: دست تو به گونهای است که به زلفی شبیه است و وقتی مثل مشکفروشان به کمرش مرتب میشود، زیبایی خاصی پیدا میکند.