شمارهٔ ۱۱۴ - در مدح امیرابواحمد محمد بن سلطان محمود
مجلس بساز ای بهار پدرام
واندر فکن می به یکمنی جام
همرنگ رخسار خویش گردان
جام بلورینه از می خام
زان می که یاقوت سرخ گردد
در خانه، از عکس او در و بام
زان می که در شب ز عکس خامش
هر دم بر آید ستاره بام
یک روز گیتی گذاشت باید
بی می نباید گذاشت ایام
از می چو کوه پاره شود دل
از می چو پولاد گردد اندام
شادی فزاید می اندر ارواح
قوت نماید می اندر اجسام
می را کنون آمده ست نوبت
می را کنون آمده ست هنگام
کز صید باز آمده ست خسرو
با شادکامی وز صید باکام
خسرو محمد که عالم پیر
از عدل او تازه گشت و پدرام
گویند بهرام همچو شیران
مشغول بودی به صید مادام
بر گوش آهو بدوختی پای
چو پیش تیرش گذاشتی گام
با ممکن است این سخن برابر
لفظیست این در میانه عام
نخجیر والان این ملک را
شاگرد باشد فزون ز بهرام
با گور و آهو که شه گرفته ست
باشد شمار نبات سوتام
ده روز با اوبه صید بودم
هر روز ار بامداد تاشام
یک ساعت ا زبس شکار کردن
در خیمه او را ندیدم آرام
در دشتها او توده بر آورد
از گور و نخجیر و از دد ودام
آنجا شکاری بکرد از آغاز
وینجا شکاری دیگر به فرجام
ایزد مر او را یکی پسر داد
با طلعت خوب و با صورت تام
بر تخته عمر او نوشته
چندانکه او را هوابود عام
«ارجو» که مردی شود مبارز
کز پیل نندیشد و ز ضرغام
با پیل پیلی کند به میدان
با شیر شیری کند به آجام
اندر سخاوت به جای خورشید
وندر شجاعت به جای بهرام
تدبیر او روی مملکت شوی
شمشیر او خون دشمن آشام
در جنگ جستن چو طوس نوذر
در دیو کشتن چو رستم سام
بر دوستداران دولت خویش
گیتی نگه داشته به صمصام
پیش پدر با امیر نامی
جوید به روز مبارزت نام
تیغش کند برزمانه پیشی
تیرش برد سوی خصم پیغام
ای شهریار ملوک عالم
ای بازوی دین و پشت اسلام
نشگفت باشد که چون تو باشد
فرزند تو نامدار و فهام
تا لاله روید ز تخم لاله
بادام خیزد ز شاخ بادام
تا چون بخندد بهار خرم
از لاله بینی بر کوه اعلام
تو کامران باش و دشمن تو
سرگشته و مستمند و بدکام
گیتی ترا یار گردون ترا یار
گیتی ترا رام روز تو پدرام
از ساحت توبر گشته اندوه
پیوسته ز ایزد به تو بر اکرام
شمارهٔ ۱۱۳ - در مدح یمین الدوله سلطان محمود بن ناصر الدین سبکتگین: بگذرانیدی سپاه از رود هایی کز قیاسشمارهٔ ۱۱۵ - در مدح سلطان محمد بن محمود غزنوی: دوش تا اول سپیده بام
اطلاعات
وزن: مفعول مفعول فاعلاتن
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مجلس بساز ای بهار پدرام
واندر فکن می به یکمنی جام
هوش مصنوعی: ای بهار زیبا، مجلس خوشی بر پا کن و یک جام می را در یک دست بگیر و به جمع ما بیاور.
همرنگ رخسار خویش گردان
جام بلورینه از می خام
هوش مصنوعی: با رنگ چهره خود هماهنگ باش و جام بلورین را از شراب پر کن.
زان می که یاقوت سرخ گردد
در خانه، از عکس او در و بام
هوش مصنوعی: از میای که به خاطر آن یاقوت سرخ به رنگ سرخ درمیآید، و تصویری که بر در و دیوار منعکس میشود.
زان می که در شب ز عکس خامش
هر دم بر آید ستاره بام
هوش مصنوعی: از آن نوشیدنی که در شب، از تصویر خاموشش هر لحظه ستارهای برمیخیزد.
یک روز گیتی گذاشت باید
بی می نباید گذاشت ایام
هوش مصنوعی: یک روز دنیا به ما یادآوری میکند که در زندگی، باید از لذتها استفاده کرد و نباید فرصتهای خوب را از دست بدهیم.
از می چو کوه پاره شود دل
از می چو پولاد گردد اندام
هوش مصنوعی: وقتی از شراب جدا شوی، دلت به اندازهٔ کوه سخت میشود و مانند پولاد، استحکام پیدا میکند.
شادی فزاید می اندر ارواح
قوت نماید می اندر اجسام
هوش مصنوعی: شادی بیشتری به روحها افزوده میشود و به بدنها قدرت بیشتری میبخشد.
می را کنون آمده ست نوبت
می را کنون آمده ست هنگام
هوش مصنوعی: الان وقت نوشیدن شراب است، زمان آن فرارسیده که از می لذت ببریم.
کز صید باز آمده ست خسرو
با شادکامی وز صید باکام
هوش مصنوعی: خسرو با خوشحالی از شکار بازگشته است و از این بابت احساس رضایت و شادی میکند.
خسرو محمد که عالم پیر
از عدل او تازه گشت و پدرام
هوش مصنوعی: خسرو محمد، که از عدالت او، دنیا و پیران آن دوباره جوان و سرزنده شدند.
گویند بهرام همچو شیران
مشغول بودی به صید مادام
هوش مصنوعی: میگویند بهرام همچون شیران، همیشه در شکار سرگرم بود.
بر گوش آهو بدوختی پای
چو پیش تیرش گذاشتی گام
هوش مصنوعی: تو به آهو پای بر دوش گذاشتی و آن را به تیر خود نزدیک کردی.
با ممکن است این سخن برابر
لفظیست این در میانه عام
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که ممکن است این سخن از نظر شکل و لفظ به نوعی شبیه باشد، اما در واقع در میان مردم عادی به گونهای دیگر درک شود.
نخجیر والان این ملک را
شاگرد باشد فزون ز بهرام
هوش مصنوعی: حکایت از این دارد که شکارچی در این سرزمین به اندازهای ماهر و توانمند است که حتی از بهرام، که نماد قدرت و شهرت در شکار بوده، هم برتر است.
با گور و آهو که شه گرفته ست
باشد شمار نبات سوتام
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر کشیده میشود که با وجود گور و آهو که شکار شدهاند، باید به شمارش گیاهان سوتام پرداخته شود. این جمله به نوعی اشاره دارد به از دست رفتن زندگی و طبیعت و نیاز به توجه به آنچه که از بین رفته است.
ده روز با اوبه صید بودم
هر روز ار بامداد تاشام
هوش مصنوعی: به مدت ده روز در کنار او بودم و هر روز از صبح تا شب با هم مشغول تلاش و شکار بودیم.
یک ساعت ا زبس شکار کردن
در خیمه او را ندیدم آرام
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که به خاطر شکار کردن، او را در خیمه ندیدم و آرامش را تجربه نکردم.
در دشتها او توده بر آورد
از گور و نخجیر و از دد ودام
هوش مصنوعی: در دشتها، او گروهی از موجودات زنده و جانوران را از زمین و جاهای پنهان بیرون آورد.
آنجا شکاری بکرد از آغاز
وینجا شکاری دیگر به فرجام
هوش مصنوعی: در آنجا شکارچی از ابتدا شروع به کار کرد و اینجا شکارچی دیگری در پایان کار خود قرار دارد.
ایزد مر او را یکی پسر داد
با طلعت خوب و با صورت تام
هوش مصنوعی: خداوند به او پسری عطا کرد که دارای چهره زیبا و ظاهری کامل بود.
بر تخته عمر او نوشته
چندانکه او را هوابود عام
هوش مصنوعی: در طول زندگی هر فرد، مواردی نوشته شده است که بستگی به آنچه در زندگیاش تجربه کرده و خواستههایش دارد.
«ارجو» که مردی شود مبارز
کز پیل نندیشد و ز ضرغام
هوش مصنوعی: در اینجا نویسنده از آرزوی خود برای پیدا کردن مردی صحبت میکند که شجاع و دلیر باشد. او به این اشاره دارد که این مرد نباید از قدرت و تواناییهای بزرگتر از خودش بترسد، همانند دلیری که در برابر شیر (ضرغام) قرار میگیرد و به جنگ با بزرگیها میپردازد.
با پیل پیلی کند به میدان
با شیر شیری کند به آجام
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، اگر کسی با قدرت و شجاعت به مقابله برود، مانند فیل در مقابل فیل میایستد و اگر با دلیری به جنگ بپردازد، مانند شیر در برابر شیر عمل میکند.
اندر سخاوت به جای خورشید
وندر شجاعت به جای بهرام
هوش مصنوعی: در بار generosity به اندازه خورشید و در حوزه شجاعت به مانند بهرام.
تدبیر او روی مملکت شوی
شمشیر او خون دشمن آشام
هوش مصنوعی: تدبیر او در اداره کشور مانند شمشیری است که خون دشمنان را میریزد.
در جنگ جستن چو طوس نوذر
در دیو کشتن چو رستم سام
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، مانند طوس نوذر با شور و شوق میجنگید و در کشتن دشمنان، مانند رستم سام با قدرت و شجاعت عمل میکرد.
بر دوستداران دولت خویش
گیتی نگه داشته به صمصام
هوش مصنوعی: خداوند با قدرت خود، سرنوشت دنیا را در دست دارد و آن را برای دوستداران خود نگه میدارد.
پیش پدر با امیر نامی
جوید به روز مبارزت نام
هوش مصنوعی: در حضور پدر، امیر نامی را بخواند تا در روز مبارزهات نامی به دست آوری.
تیغش کند برزمانه پیشی
تیرش برد سوی خصم پیغام
هوش مصنوعی: تیغ او در زمانه تیزی دارد و تیرش پیامی را به سمت دشمن میفرستد.
ای شهریار ملوک عالم
ای بازوی دین و پشت اسلام
هوش مصنوعی: ای پادشاه حاکمان جهان، ای یاور دین و پشتیبان اسلام.
نشگفت باشد که چون تو باشد
فرزند تو نامدار و فهام
هوش مصنوعی: شگفتانگیز نیست که فرزند تو، با توجه به ویژگیهای خود، مشهور و دانا باشد.
تا لاله روید ز تخم لاله
بادام خیزد ز شاخ بادام
هوش مصنوعی: تا زمانی که گل لاله از بذر خود رویش کند، بادام نیز از شاخهاش در میآید.
تا چون بخندد بهار خرم
از لاله بینی بر کوه اعلام
هوش مصنوعی: زمانی که بهار با شادی و سرزندگی خود به پیش بیاید، زیبایی لالهها را بر فراز کوهها خواهی دید.
تو کامران باش و دشمن تو
سرگشته و مستمند و بدکام
هوش مصنوعی: تو فردی موفق و خوشبخت باش و دشمن تو در سردرگمی، نیازمندی و بدبختی به سر برد.
گیتی ترا یار گردون ترا یار
گیتی ترا رام روز تو پدرام
هوش مصنوعی: دنیا برای تو همدم است و آسمان نیز برای تو دوستی است. آرامش تو در این روز به مانند پدر مهربانی است.
از ساحت توبر گشته اندوه
پیوسته ز ایزد به تو بر اکرام
هوش مصنوعی: اندوه و غم از طرف خداوند به خاطر بزرگواری و کرامت تو دور شده است.
حاشیه ها
1404/02/05 09:05
برمک
فرخی از سخنورانیست که سروده اش بیشتر از دگران به بیخته پارسی است
مانند این که هیچ واژ بیگانه ندارد
همرنگ رخسار خویش گردان
جام بلورینه از می خام
از می چو کوه پاره شود دل
از می چو پولاد گردد اندام
در گوش آهو بدوختی پای
چو پیش تیرش گذاشتی گام
در دشتها او توده برآورد
از گور و نخجیر و از دد و دام
آنجا شکاری بکرد از آغاز
وینجا شکاری دیگر به فرجام
در جنگ جستن چو طوس نوذر
در دیو کشتن چو رستم سام
تا لاله روید ز تخم لاله
بادام خیزد ز شاخ بادام
تو کامران باش و دشمن تو
سرگشته و مستمند و بدکام
گیتی ترا یار گردون ترا یار
گیتی ترا رام روز تو پدرام