گنجور

شمارهٔ ۱۰۹ - در مدح یمین الدوله سلطان محمود غزنوی گوید

تا گرفتم صنما وصل تو فرخنده به فال
جز به شادی نسپردم شب و روز ومه و سال
چه بود فالی فرخنده تر از دیدن دوست
چه بود روزی پیروزتر از روز وصال
بینی آن زلف سیاه از بر آن روی چو ماه
که بهر دیدنی از مهرش وجد آرم و حال
جعد تو جیم نه و صورت او صورت جیم
زلف تو دال نه وصورت او صورت دال
هم ز جیم سر زلف توخروش عشاق
همه ز دال سر زلف تو فغان ابدال
بوسه ای از لب تو خواهم و شعر از لب تو
که شکر بوسه نگاری و غزلگوی غزال
من غزلگوی توام تاتو غزلخوان منی
ای غزلگوی غزلخوان غزلخواه ببال
مر ترا بس نبودآنچه صفات تو کنم
واصف تست مدیح ملک خوب خصال
میر محمود ملک زاده محمود سیر
شاه محمود ملک فره محمود فعال
آنکه بر ملت و بر دولت امینست و یمین
آنکه با نصرت و با فتح قرینست و همال
آن کجا تیغش از کرگ فرود آرد یشک
آن کجا گرزش بر پیل فرو کوبد یال
ای جهاندار بلند اختر پاکیزه گهر
ای مخالف شکر روزمزن دشمن مال
شیر ارغنده اگر پیش تو آید به نبرد
پیل آشفته اگر گرد تو گرددبه جدال
پیل پی خسته صمصام تو بیند اندام
شیر پیرایه اسبان تو بیند چنگال
گر عدوی تو ز رویست چو روی تو بدید
از نهیب تو شود نرم چو مالیده دوال
کیست آن کس که سر از طاعت تو باز کشد
که نه چون ایلک آیدسته و چون چیپال
هر کجا رزمگه تو بود از دشمن تو
میل تامیل بود دشت ز خون مالامال
ایزد از جمله شاهان زمانه بتو کرد
قرمطی کشتن و برداشتن رسم محال
لاجرم همچو سلیمان پیمبر بتو داد
هر دو عالم به نکو سیرت و نیکو اعمال
اینجهان مملکت راندن کامست و هوا
وآنجهان جنت و دیدار خدای متعال
تا بدین گیتی نام ملک و ملک بود
از سرای تو نخواهد گشت این ملک زوال
ملکا تاملکان از تو همی یاد کنند
خویشتن را نشناسند همی ملک و جلال
کیست اندر همه عالم چو تو دیگر ملکی
مملکت بخش و فلک جنبش و خورشید مثال
اندر آن وقت که رستم به هنر نام گرفت
جنگ، بازی بدو مردان جهان سست سکال
گر بدین وقت که تو رزم کنی، زنده شود
تیر ترکان ترا بوسه دهد رستم زال
آزمایش را گر تیر تو بر پیل زنی
ز دگر سوی چو جویند بیابند نصال
مرغزاری که بود صید گه تو شب و روز
از تن شیر همی سیر کند بچه شکال
باز کز دست تو پرد نشگفت ار بهوا
به دو چنگال ز سیمرغ بیاهنجد بال
گرچه نپذیرد نقش آب، چو بنو شت کسی
نقش نام تو پدید آید از آب زلال
هر که نزدیک تو مدح آرد آزرده شود
از پی بردن آن زر که باشد به جوال
چون خداوند سخا در کف رادتو بدید
گفت با بخشش تو بس نبود بیت المال
کوه غزنین ز پی آنکه ببخشی به مراد
زر روینده پدید آورد از سنگ جبال
چشم بیدل به سوی دیدن دلبر نکند
میل زانسان که کنی گوش به آواز سؤال
امرا را نبود نام نکو جز به سه چیز
جز از این نیست جز آن کاین همه را در همه حال
دین پاکیزه و مردانگی و طبع جواد
وین سه چیز از تو رسیده ست به غایات کمال
تا چو کافور شود روی هوا وقت خزان
تا چو پیروزه شود روی زمین وقت شمال
تا بود کام دل و نهمت مهجوران وصل
تا بود زینت رخساره معشوقان خال
پادشا بادی با رامش و آرامش دل
آشنا بادی با دولت و اقبال و جلال

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا گرفتم صنما وصل تو فرخنده به فال
جز به شادی نسپردم شب و روز ومه و سال
هوش مصنوعی: زمانی که به وصال تو رسیدم، خوشحالی و شادمانی را برای خودم خوش‌بینی و نشانه‌ای قرار دادم و این احساس خوشحالی را شب و روز، ماه و سال ادامه دادم.
چه بود فالی فرخنده تر از دیدن دوست
چه بود روزی پیروزتر از روز وصال
هوش مصنوعی: هیچ چیزی خوش‌تر از دیدن دوست نیست و هیچ روزی همچنین خوشبخت‌تر از روزی که با هم ملاقات کنیم وجود ندارد.
بینی آن زلف سیاه از بر آن روی چو ماه
که بهر دیدنی از مهرش وجد آرم و حال
هوش مصنوعی: وقتی زلف سیاه او را می‌بینم بر رویش که مانند ماه می‌درخشد، برای دیدن او از شدت عشق و محبت، به وجد و حال می‌آیم.
جعد تو جیم نه و صورت او صورت جیم
زلف تو دال نه وصورت او صورت دال
هوش مصنوعی: شما با موهای مجعد و زیبا و چهره‌ای خاص، شبیه به حرف "ج" هستید، در حالی که چهره‌تان به گونه‌ای است که می‌توان آن را به "د" تشبیه کرد. این بیان کننده زیبایی و جذابیت شماست.
هم ز جیم سر زلف توخروش عشاق
همه ز دال سر زلف تو فغان ابدال
هوش مصنوعی: سر زلف تو باعث شوری در دل عاشقان است و همه از آن به ناله و فریاد می‌پردازند.
بوسه ای از لب تو خواهم و شعر از لب تو
که شکر بوسه نگاری و غزلگوی غزال
هوش مصنوعی: می‌خواهم بوسه‌ای از لب‌های تو بگیرم و شعری از تو بشنوم، چرا که لب‌های تو همچون شکرند و تو شاعری زیبا و دل‌فریب.
من غزلگوی توام تاتو غزلخوان منی
ای غزلگوی غزلخوان غزلخواه ببال
هوش مصنوعی: من شاعر تو هستم و تو هم شاعر من هستی. ای شاعری که به غزل علاقه داری، بر افراز و بلندی بگیر.
مر ترا بس نبودآنچه صفات تو کنم
واصف تست مدیح ملک خوب خصال
هوش مصنوعی: تو آنقدر صفات نیکو داری که نمی‌توانم تمام ویژگی‌های خوب تو را در ستایش بدهم. تو خود سرآمد خوبی‌ها هستی.
میر محمود ملک زاده محمود سیر
شاه محمود ملک فره محمود فعال
هوش مصنوعی: میر محمود، فرزند ملک محمود، از نسل شاه محمود است که با ویژگی‌های خاص و کارهای برجسته‌اش شناخته می‌شود.
آنکه بر ملت و بر دولت امینست و یمین
آنکه با نصرت و با فتح قرینست و همال
هوش مصنوعی: شخصی که به ملت و حکومت اعتماد دارد و سوگند او، کسی است که در کنار پیروزی و حمایت قرار دارد و همواره در این راستا می‌کوشد.
آن کجا تیغش از کرگ فرود آرد یشک
آن کجا گرزش بر پیل فرو کوبد یال
هوش مصنوعی: در جایی که شمشیر او از بن میوه‌های درختان پایین می‌آید و در جایی که ضربه‌اش بر روی فیل می‌افتد و یال آن را می‌کوبد.
ای جهاندار بلند اختر پاکیزه گهر
ای مخالف شکر روزمزن دشمن مال
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ و صاحب قدرت، که ستاره‌ای روشن و با فضیلت هستی، ای کسی که بر ضد من مانند شکر به روز می‌خوری، و دشمنی برای مال و ثروت من به شمار می‌روی.
شیر ارغنده اگر پیش تو آید به نبرد
پیل آشفته اگر گرد تو گرددبه جدال
هوش مصنوعی: اگر شیر ارغنده (شیر سرخ) به نبرد با تو بیاید، و یا اگر فیل (پیل) ناآرام نزد تو جمع شود، تو باید آماده جدال باشی.
پیل پی خسته صمصام تو بیند اندام
شیر پیرایه اسبان تو بیند چنگال
هوش مصنوعی: فیل خسته چنگال‌های شیر را در اندامش مشاهده می‌کند و زین‌های اسب‌ها را نیز می‌بیند.
گر عدوی تو ز رویست چو روی تو بدید
از نهیب تو شود نرم چو مالیده دوال
هوش مصنوعی: اگر دشمن تو از روی تو ببیند، با شدت تو همچون پرز نرم خواهد شد و تاب و توانش را از دست خواهد داد.
کیست آن کس که سر از طاعت تو باز کشد
که نه چون ایلک آیدسته و چون چیپال
هوش مصنوعی: کیست آن شخص که از فرمانبری تو سر باز بزند؟ او مانند گوزنی نخواهد بود که به سادگی می‌تواند از دسترس فرار کند.
هر کجا رزمگه تو بود از دشمن تو
میل تامیل بود دشت ز خون مالامال
هوش مصنوعی: هرجا که میدان جنگ تو قرار دارد، دشمن تو نیز تمام تلاشش را برای محاصره و مبارزه می‌کند و به خاطر این جنگ، دشت پر از خون و زخم شده است.
ایزد از جمله شاهان زمانه بتو کرد
قرمطی کشتن و برداشتن رسم محال
هوش مصنوعی: خداوند تو را از جمله پادشاهان زمان قرار داد تا سرنوشت قرمطی را رقم بزنی و روش‌های ناممکن را کنار بگذاری.
لاجرم همچو سلیمان پیمبر بتو داد
هر دو عالم به نکو سیرت و نیکو اعمال
هوش مصنوعی: بنابراین، مانند سلیمان پیامبر، به تو داده شده است هر دو دنیا به خاطر خلق و خوی نیک و اعمال خوبت.
اینجهان مملکت راندن کامست و هوا
وآنجهان جنت و دیدار خدای متعال
هوش مصنوعی: این دنیا دنیای تمایلات و خواسته‌هاست و در آنجا بهشت و ملاقات با خداوند بزرگ وجود دارد.
تا بدین گیتی نام ملک و ملک بود
از سرای تو نخواهد گشت این ملک زوال
هوش مصنوعی: تا زمانی که نام و مقام تو در این دنیا وجود دارد، این سرزمین هرگز نابود نخواهد شد.
ملکا تاملکان از تو همی یاد کنند
خویشتن را نشناسند همی ملک و جلال
هوش مصنوعی: پادشاهان و حاکمان همواره در فکر و یاد تو هستند، اما خود را نمی‌شناسند و از عظمت و مقام واقعی خود بی‌خبرند.
کیست اندر همه عالم چو تو دیگر ملکی
مملکت بخش و فلک جنبش و خورشید مثال
هوش مصنوعی: در اینجا به وجود یک شخصیت بسیار برجسته و منحصر به فرد اشاره می‌شود که در کل جهان مانند او کسی نیست. او همانند پادشاهی است که سرزمین‌ها را بخش می‌کند و به گونه‌ای دیگر از خورشید، که نماد روشنایی و حرکت است، مثال زده شده است. این توصیف نشان‌دهنده‌ی عظمت و قدرتمندی این فرد است.
اندر آن وقت که رستم به هنر نام گرفت
جنگ، بازی بدو مردان جهان سست سکال
هوش مصنوعی: در آن زمان که رستم به خاطر مهارت‌هایش در جنگ مشهور شد، دیگر مردان جهان در برابر او ضعیف و ناتوان به نظر می‌آمدند.
گر بدین وقت که تو رزم کنی، زنده شود
تیر ترکان ترا بوسه دهد رستم زال
هوش مصنوعی: اگر در این لحظه که تو به جنگ می‌پردازی، تیرهای دشمن جان بگیرد، رستم زال تو را مخاطب قرار داده و به تو احترام می‌گذارد.
آزمایش را گر تیر تو بر پیل زنی
ز دگر سوی چو جویند بیابند نصال
هوش مصنوعی: اگر در آزمون و امتحان با قدرت و اراده‌ات بر مشکلات غلبه کنی، دیگران هم در تلاش‌هایشان به موفقیت خواهند رسید و نتیجه‌ی کار را خواهند دید.
مرغزاری که بود صید گه تو شب و روز
از تن شیر همی سیر کند بچه شکال
هوش مصنوعی: در دشت و مرغزار، جایی که شکار تو هر شب و روز در آن وجود دارد، به طرز چشگیری از وجود شیر هم می‌تواند بچه‌هایش را سیر کند.
باز کز دست تو پرد نشگفت ار بهوا
به دو چنگال ز سیمرغ بیاهنجد بال
هوش مصنوعی: اگر در دامان قدرت تو پروانه‌ای پرواز کند، با دو بال خود از سیمرغ آهنی نیز فراتر خواهد رفت.
گرچه نپذیرد نقش آب، چو بنو شت کسی
نقش نام تو پدید آید از آب زلال
هوش مصنوعی: اگرچه آب نمی‌تواند تصویری را به خود بگیرد، اما وقتی کسی نام تو را می‌نویسد، آن تصویر در آب زلال نمایان می‌شود.
هر که نزدیک تو مدح آرد آزرده شود
از پی بردن آن زر که باشد به جوال
هوش مصنوعی: کسی که نزد تو از خوبی‌ها و صفات تو صحبت می‌کند، از این‌که حقیقت آنچه می‌گوید را بفهمد و درک کند، دلگیر می‌شود، زیرا ارزش واقعی آن چیز مثل زرینی در کیسه‌ای پنهان است.
چون خداوند سخا در کف رادتو بدید
گفت با بخشش تو بس نبود بیت المال
هوش مصنوعی: وقتی خداوند generosity و بخشش تو را مشاهده کرد، گفت که با بخشش‌های تو، بیت‌المال پاسخگوی نیازها نیست.
کوه غزنین ز پی آنکه ببخشی به مراد
زر روینده پدید آورد از سنگ جبال
هوش مصنوعی: کوه غزنین به خاطر اینکه تو را خشنود کند، با تلاش و کوشش از سنگ‌ها چیزی ارزشمند و درخشان پدید آورده است.
چشم بیدل به سوی دیدن دلبر نکند
میل زانسان که کنی گوش به آواز سؤال
هوش مصنوعی: چشم دل‌باخته به تماشای محبوب توجهی ندارد، چرا که انسان باید به صدای سوال گوش دهد.
امرا را نبود نام نکو جز به سه چیز
جز از این نیست جز آن کاین همه را در همه حال
هوش مصنوعی: امرا و بزرگان فقط به سه چیز مشهور و نامدار هستند، و جز این چیزها، در هیچ حالتی نمی‌توان به آنها اشاره کرد.
دین پاکیزه و مردانگی و طبع جواد
وین سه چیز از تو رسیده ست به غایات کمال
هوش مصنوعی: کتاب‌های دین، صداقت و نیکی و همچنین روحیه مهربانی از تو به کمال رسیده‌اند.
تا چو کافور شود روی هوا وقت خزان
تا چو پیروزه شود روی زمین وقت شمال
هوش مصنوعی: در زمان خزان، هنگامی که هوا به زیبایی و روشنی کافور می‌ماند و در فصل بهار، زمانی که زمین به رنگ زرد مایل به سبز در می‌آید و شاداب می‌شود.
تا بود کام دل و نهمت مهجوران وصل
تا بود زینت رخساره معشوقان خال
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل آرزوها برآورده شود و تلاش دل‌باختگان به نتیجه برسد، زیبایی صورت معشوقان با نقش‌های جادویی و خال‌ها ویژه و دل‌انگیز خواهد بود.
پادشا بادی با رامش و آرامش دل
آشنا بادی با دولت و اقبال و جلال
هوش مصنوعی: پادشاهی باید با شادمانی و آرامش در دل خود، آشنا باشد و همچنین باید با نعمت، خوش شانسی و بزرگ‌منشی همراه باشد.