گنجور

شمارهٔ ۱۰۰ - در مدح خواجه ابوسهل دبیر گوید

کوس فرو کوفت ماه روزه بیکبار
روزه نهان کرد لشکر از پس دیوار
بر بط خاموش بوده گشت سخنگوی
محتسب سرد سیر گشت ز گفتار
باده ز پنهان نهاد روی بمجلس
خیز و بکار آی و کار مجلس بگزار
خانه ز بیگانگان خام تهی کن
باده رنگین بیار و بر بط بردار
مست کن امروز مرمرا و میندیش
تاکی هشیار چند باشم هشیار
حاکم شرعی که می نگیرم هرگز
زاهد عصرم که روزه دارم هموار
زاهدی و حاکمی بمن نرسیده ست
ور برسد کار پیش گیرم ناچار
روز و شب خویش را کنم به دو قسمت
هر دو بیکجای راست دارم چون تار
نرمک نرمک همی کشم همه شب می
روز به صد رنج ودرد دارم دستار
آیم و چون کخ به گوشه ای بنشینم
پوست بیک بار بر کشم ز ستغفار
راست چو شب گاو گون شودبگریزم
گویم تا در نگه کنند به مسمار
آروزی خویش را بخوانم و گویم
شب همه بگذشت خیز وداروی خواب آر
چون سرم از مستی و ز خواب گران گشت
در کشم او را به جامه شب و افشار
فرخی آخر نفایه گفتی و دانی
این چه سخن بودپیش خواجه بیکبار
خواجه سید وکیل سلطان بوسهل
آنکه بدو سهل گشت کار بر احرار
بارخدای بزرگوار که او بود
فضل و ادب را بطوع و طبع خریدار
اهل ادب را به خانه برد و وطن داد
علم و ادب را فزودقیمت و مقدار
خواسته خویش پیش خلق فدا کرد
خصلت نیکوی خویش کرد پدیدار
برهمه گیتی در سرای گشاده ست
پیش همه خلق باز رفته بکردار
خلق ز هر سو نهاده روی سوی او
راه ز انبوه گشته چون ره بازار
هر که در آید همی ستاند بی منع
هرکه بخواهد همی درآید بی بار
گرچه فراوان دهد دلش بنگیرد
مانده نگردد ز مال دادن بسیار
امروز آیی مطیع تر بود از دی
امسال آیی گشاده تر بود از پار
بار نهد بر دل از همه کس و هرگز
بر دل دشمن به ذره یی ننهد بار
اینت کریمی بزرگوار که تا بود
هیچکسی زو دژم نبود ودل آزار
خستن دل را بخاصه مرد جوانرا
ایزد داند که هول باشد و دشوار
آری هر کس که نام جوید بی شک
با دل و با نفس کرد باید پیکار
لاجرم از هر کسی که پرسی گوید
خواجه بهر نیک در خورست و سزاوار
روزش همواره نیک باد و بهرنیک
دسترسش باد تا همی بودش کار

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کوس فرو کوفت ماه روزه بیکبار
روزه نهان کرد لشکر از پس دیوار
هوش مصنوعی: ماه با صدای بلند اعلام کرد که روز جدیدی آغاز شده است و در یک لحظه، سپاه دشمن در پس دیوارها پنهان شدند.
بر بط خاموش بوده گشت سخنگوی
محتسب سرد سیر گشت ز گفتار
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به کسانی اشاره می‌کند که به خاطر بی‌عدالتی یا فشارهای اجتماعی، زبان‌شان بسته شده و نمی‌توانند حرفی بزنند. این سکوت و خاموشی باعث می‌شود که صدای ضمیر و روح آن‌ها از بین برود و از حقایق و سخنان خود دور شوند. در واقع، به نوعی سردرگمی و افسردگی اشاره دارد که انسان‌ها به خاطر عدم توانایی در بیان احساسات و افکارشان تجربه می‌کنند.
باده ز پنهان نهاد روی بمجلس
خیز و بکار آی و کار مجلس بگزار
هوش مصنوعی: نوشیدنی را از پنهان بیرون بیاور و به مجلس بیا، و به کارهای آن مجلس مشغول شو.
خانه ز بیگانگان خام تهی کن
باده رنگین بیار و بر بط بردار
هوش مصنوعی: خانه‌ات را از حضور بیگانگان خالی کن، و باده‌ای رنگین بیاور و با خود بیاور.
مست کن امروز مرمرا و میندیش
تاکی هشیار چند باشم هشیار
هوش مصنوعی: امروز مرا مست کن و به این فکر نکن که تا کی باید هشیار بمانم، هشیار بودن را فراموش کن.
حاکم شرعی که می نگیرم هرگز
زاهد عصرم که روزه دارم هموار
هوش مصنوعی: من هرگز حاکم شرعی را نمی‌پذیرم، زیرا زاهدی در دوران خود هستم و همواره روزه‌دارم.
زاهدی و حاکمی بمن نرسیده ست
ور برسد کار پیش گیرم ناچار
هوش مصنوعی: اگرچه زاهدی و حاکمی به من نرسیده‌اند، اما اگر هم برسند، ناگزیر کار را به دست خواهم گرفت.
روز و شب خویش را کنم به دو قسمت
هر دو بیکجای راست دارم چون تار
هوش مصنوعی: من روز و شب را به دو قسمت تقسیم می‌کنم؛ هر کدام را در یک نقطه‌ی راست نگه می‌دارم، مانند تار.
نرمک نرمک همی کشم همه شب می
روز به صد رنج ودرد دارم دستار
هوش مصنوعی: به آرامی و به تدریج، من همه شب را می‌گذرانم. روزها با سختی و زحمت، رنج و درد را تحمل می‌کنم.
آیم و چون کخ به گوشه ای بنشینم
پوست بیک بار بر کشم ز ستغفار
هوش مصنوعی: من به جایی می‌آیم و چون کخ، به گوشه‌ای می‌نشینم و یکبار برای همیشه، پوست از خود می‌کنم و از گناهانم توبه می‌زنم.
راست چو شب گاو گون شودبگریزم
گویم تا در نگه کنند به مسمار
هوش مصنوعی: وقتی شب مانند گاو تیره و تار می‌شود، من فرار می‌کنم و می‌گویم تا آن‌ها مرا در نگاه دارند با میخ.
آروزی خویش را بخوانم و گویم
شب همه بگذشت خیز وداروی خواب آر
هوش مصنوعی: آرزوهایم را با خود می‌گویم و به خودمی‌گویم که شب به پایان رسیده است، بلند شو و دارویی برای خواب بیاور.
چون سرم از مستی و ز خواب گران گشت
در کشم او را به جامه شب و افشار
هوش مصنوعی: زمانی که سرم از حال مستی و خواب سنگین بیدار شد، او را در لباس شب و با زینت‌های زیبا می‌کشم.
فرخی آخر نفایه گفتی و دانی
این چه سخن بودپیش خواجه بیکبار
هوش مصنوعی: فرخی در نهایت به تو گفت که این چه حرفی بود که در حضور بزرگوار بیان کردی.
خواجه سید وکیل سلطان بوسهل
آنکه بدو سهل گشت کار بر احرار
هوش مصنوعی: خواجه سید وکیل سلطان بوسهل فردی است که با او کار برای آزادگان آسان شد.
بارخدای بزرگوار که او بود
فضل و ادب را بطوع و طبع خریدار
هوش مصنوعی: ای پروردگار بزرگوار، تو هستی که فضل و ادب را با کمال میل و علاقه می‌خری.
اهل ادب را به خانه برد و وطن داد
علم و ادب را فزودقیمت و مقدار
هوش مصنوعی: افراد با فرهنگ و اهل دانش را به خانه خود راه داد و به آن‌ها مکان و هویت بخشید و نیز بر ارزش و اهمیت علم و ادب افزوده شد.
خواسته خویش پیش خلق فدا کرد
خصلت نیکوی خویش کرد پدیدار
هوش مصنوعی: او خواسته‌های خود را به خاطر مردم فدای کرد و ویژگی‌های نیکو و خوبش را نمایان ساخت.
برهمه گیتی در سرای گشاده ست
پیش همه خلق باز رفته بکردار
هوش مصنوعی: در سراسر جهان، در مکانی باز و گسترده، همگان به فراخور اعمال خود در حال حاضر حضور دارند.
خلق ز هر سو نهاده روی سوی او
راه ز انبوه گشته چون ره بازار
هوش مصنوعی: مردم از هر طرف به سمت او روی آورده‌اند، به‌طوری‌که راه‌ها شلوغ و پر رفت‌وآمد شده‌اند، مانند بازار پر از جمعیت.
هر که در آید همی ستاند بی منع
هرکه بخواهد همی درآید بی بار
هوش مصنوعی: هر کسی که بخواهد، می‌تواند بدون مانع وارد شود و هر چیزی که بخواهد را بگیرد.
گرچه فراوان دهد دلش بنگیرد
مانده نگردد ز مال دادن بسیار
هوش مصنوعی: هرچند که دلش بسیار می‌دهد، اما هیچ‌گاه از مال و ثروتش کم نمی‌شود و در سختی نمی‌افتد.
امروز آیی مطیع تر بود از دی
امسال آیی گشاده تر بود از پار
هوش مصنوعی: امروز با فرمانبرداری بیشتری می‌آیی نسبت به روز گذشته، و امسال که می‌آیی، با دل‌گشاده‌تری نسبت به پارسال خواهی آمد.
بار نهد بر دل از همه کس و هرگز
بر دل دشمن به ذره یی ننهد بار
هوش مصنوعی: دل آدمی بار سنگینی از نگرانی‌ها و رنج‌ها را از همه می‌پذیرد، اما هرگز بر دل دشمن حتی به میزان کمی، بار فشاری نمی‌گذارد.
اینت کریمی بزرگوار که تا بود
هیچکسی زو دژم نبود ودل آزار
هوش مصنوعی: این جهان‌گشاه با وقار و بزرگوار است که در زمان حیاتش هیچ‌کس از او دلگیر و آزرده نبود.
خستن دل را بخاصه مرد جوانرا
ایزد داند که هول باشد و دشوار
هوش مصنوعی: خداوند می‌داند که دل جوانان به راحتی خسته می‌شود و این موضوع می‌تواند برای آن‌ها سخت و هولناک باشد.
آری هر کس که نام جوید بی شک
با دل و با نفس کرد باید پیکار
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال نام و اعتبار است، بدون شک باید با دل و جان خود تلاش کند و با چالش‌ها مقابله کند.
لاجرم از هر کسی که پرسی گوید
خواجه بهر نیک در خورست و سزاوار
هوش مصنوعی: بنابراین، هر که از دیگران بپرسی، خواهند گفت که مرد بزرگ و شایسته‌ای است و برای کارهای نیک سزاوار.
روزش همواره نیک باد و بهرنیک
دسترسش باد تا همی بودش کار
هوش مصنوعی: هر روز او باید خوب باشد و همیشه بهترین چیزها در دسترسش باشد تا بتواند به کارهایش ادامه دهد.