گنجور

شمارهٔ ۱۴

دل نیست که در زلف پریشان تو نیست
جان نیست که سرگشته هجران تو نیست
گویی که دلت زان منست آن تو نیست
جان آن منست گوئیا جان تو نیست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل نیست که در زلف پریشان تو نیست
جان نیست که سرگشته هجران تو نیست
هوش مصنوعی: دل و جان من تحت تأثیر عشق و گیسوان پریشان تو هستند. اگر کسی دل به تو نبسته یا دلی به یاد تو دردمند نیست، او را نمی‌توان زنده و آگاه به عشق دانست.
گویی که دلت زان منست آن تو نیست
جان آن منست گوئیا جان تو نیست
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که دل تو به من تعلق ندارد و برای من نیست، بلکه جان من به تو وابسته است و انگار که جان تو دیگر وجود ندارد.