گنجور

شمارهٔ ۶

غیر خوناب نیابند به جان و دل ما
گوییا عشق به خون کرد مخمر گل ما
از ره عشق گذشتن نشد ای پیر طریق
تا که شد کوی خرابات مغان منزل ما
مشکل ما همه باشد ز خمار ای ساقی
جز به یک رطل گران حل نشود مشکل ما
گرچه در دیر گداییم ولی گاه نشاط
ره نیابند شهان بر طرف محفل ما
حاصل عمر شد ای مغبچه باده فروش
وجه می بود که قبول تو فتد حاصل ما
تیر دلدوز بهر دل زنی ای قاتل مست
ناوکی چند نگه دار برای دل ما
فانی امید چنان است که در وادی عشق
مسکن قافله سالار بود محفل ما

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غیر خوناب نیابند به جان و دل ما
گوییا عشق به خون کرد مخمر گل ما
هوش مصنوعی: به جز درد و رنج، چیزی به جان و دل ما نمی‌رسد. انگار عشق، گل ما را تنها با خون خود زنده می‌کند.
از ره عشق گذشتن نشد ای پیر طریق
تا که شد کوی خرابات مغان منزل ما
هوش مصنوعی: عشق حقیقی نیازمند عبور از مسیرهای دشوار است و ما به جایی رسیده‌ایم که محل زندگی ما در کنار اهل خرابات و می‌خواران است.
مشکل ما همه باشد ز خمار ای ساقی
جز به یک رطل گران حل نشود مشکل ما
هوش مصنوعی: مشکل ما همه ناشی از خماری است، ای ساقی، و جز با یک رطل سنگین شراب حل نمی‌شود.
گرچه در دیر گداییم ولی گاه نشاط
ره نیابند شهان بر طرف محفل ما
هوش مصنوعی: هرچند که ما در میخانه به دور از توجه شاهان و بزرگان هستیم، ولی گاهی اوقات شادی و نشاطی به سراغ‌مان می‌آید که آنها نیز در کنار ما حضور دارند و محفل‌مان را زینت می‌بخشند.
حاصل عمر شد ای مغبچه باده فروش
وجه می بود که قبول تو فتد حاصل ما
هوش مصنوعی: عمر ما به نوشیدن شراب و لذت بردن از آن گذشت، ای دخترک زیبا؛ امیدواریم که تو هم ما را بپذیری و از این خوشی‌ها بهره‌مند شویم.
تیر دلدوز بهر دل زنی ای قاتل مست
ناوکی چند نگه دار برای دل ما
هوش مصنوعی: ای قاتل نازنین، تو با تیر عشق به دل ما زخم می‌زنی؛ کمی دیگه صبر کن و درنگ کن، چون دل ما هنوز تحمل دارد.
فانی امید چنان است که در وادی عشق
مسکن قافله سالار بود محفل ما
هوش مصنوعی: امید زودگذر مثل این است که در راه عشق، سرای انبوه دل‌های شاداب، رهبر کاروان ما باشد.