گنجور

شمارهٔ ۵۴ - تتبع خواجه

کار در دیر به غیر از جستن آن ماه نیست
کش ز اهل خانقه جستم یکی آگاه نیست
یک قدح خوردم که شد دود از دماغم سوی چرخ
چرخ گو خون خور ازین معنی که دود آه نیست
هر سفال کهنه در دیر مغان شد جام جم
زانکه آنجا هیچ فرقی در گدا و شاه نیست
دوخت از گل میخ انجم پای گردون شام هجر
کش تحرک سوی صبح وصل آن دلخواه نیست
دل نه بندی جز به هست مطلق ار عقلیت هست
زانکه هستی‌های موهومت شده ناگاه نیست
گر لب و زلفت بود زنار می ای مغبچه
سجده پیش ابرویت هیچم کنون اکراه نیست
زاهد اندر سجده دور از حق فتاده رند را
دست بردن سوی ساغر جز به بسم الله نیست
فانیا در کشتزار عشق بر خوردن ز وصل
جز به رخسار چو کاه و ناله‌ای جانکاه نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کار در دیر به غیر از جستن آن ماه نیست
کش ز اهل خانقه جستم یکی آگاه نیست
هوش مصنوعی: در کلیسا هیچ کار دیگری جز جستجوی آن ماه نیست، چرا که وقتی از جمع اهل خانقاه فاصله می‌گیری، کسی از آن باخبر نمی‌شود.
یک قدح خوردم که شد دود از دماغم سوی چرخ
چرخ گو خون خور ازین معنی که دود آه نیست
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد در زندگی‌اشان با نوشیدنی‌ای مواجه شده‌اند که باعث شده احساس خاصی کنند. در این حالت، پس از نوشیدن یک لیوان، فرد به شدت تحت تاثیر قرار می‌گیرد و این تاثیر چنان قوی است که به نظر می‌رسد نفسش به سمت آسمان می‌رود. این تجربه به او یادآوری می‌کند که این حالت که البته نشانه‌ای از درد و ناراحتی نیست، کاملاً متفاوت و حتی پروانه‌ای به نظر می‌رسد.
هر سفال کهنه در دیر مغان شد جام جم
زانکه آنجا هیچ فرقی در گدا و شاه نیست
هوش مصنوعی: هر ظرف سفالی قدیمی در معبد مغان، به مانند جام جم می‌شود، زیرا در آن‌جا هیچ تفاوتی میان فقیر و پادشاه وجود ندارد.
دوخت از گل میخ انجم پای گردون شام هجر
کش تحرک سوی صبح وصل آن دلخواه نیست
هوش مصنوعی: از گل میخ‌های آسمان، گردونه شب را دوخته‌اند و در این شبِ دلگیر، حرکت به سمت صبحِ وصالِ دلخواسته هرگز ممکن نیست.
دل نه بندی جز به هست مطلق ار عقلیت هست
زانکه هستی‌های موهومت شده ناگاه نیست
هوش مصنوعی: دل هیچ وابستگی‌ای جز به وجود مطلق ندارد، اگر تفکر و عقلانیت وجود دارد؛ زیرا هستی‌های خیالی و ساختگی ناگهان به نیستی تبدیل می‌شوند.
گر لب و زلفت بود زنار می ای مغبچه
سجده پیش ابرویت هیچم کنون اکراه نیست
هوش مصنوعی: اگر لب و زلف تو مثل زنجیر باشد، ای دختر زیبا، من در برابر ابروهایت سجده می‌کنم و حالا هیچ مانع و تردیدی برایم وجود ندارد.
زاهد اندر سجده دور از حق فتاده رند را
دست بردن سوی ساغر جز به بسم الله نیست
هوش مصنوعی: زاهد در حال سجده و عبادت، از حقیقت و باطن فاصله گرفته است. اما آن شخص آزاد و بی‌پروا، تنها زمانی که با نام خدا شروع کند، به ساغر (جام) شراب دست می‌زند.
فانیا در کشتزار عشق بر خوردن ز وصل
جز به رخسار چو کاه و ناله‌ای جانکاه نیست
هوش مصنوعی: در دنیای عشق، جز زیبایی چهره و صدایی دل‌انگیز، چیز دیگری برای برداشت و لذت بردن وجود ندارد و هر چیز دیگری تنها باعث اندوه و افسوس است.