شمارهٔ ۴۱ - مخترع
ساقیا باده چو ریزی به قدح بهر طرب
کی طربناک شوم گر نرسانیش به لب
عجب آن نیست که از لعل تو یابیم حیات
بی لبت اینکه بود زندگی اینست عجب
زر خرید تو بود یوسف مصری در حسن
نسبت بنده بشه نیست بجو ترک ادب
طلب نقطه موهوم دهانت کردم
خردم گفت که آنجا که نباشد مطلب!
عرق آن ذقن است آب خضر کز لب او
گشت مایل به ترشح سوی چاه غبغب
عقل کز عشق گریزد چه تعجب باشد؟
پیر عقل است بر عشق چو طفل مکتب
ز قلندروشی است این سر و پا برهنگی
کفش و دستار به می جمله کزو شد امشب
سبب رفعت دونان ز فلک جستم گفت:
سبب این دان که نیارند ز ما جست سبب
زند میخواره که در دیر شرابش قوت است
قربتش جستن فانی است ز قرب مشرب
شمارهٔ ۴۰: دل چو آید از فروغ برق آن عارض به تابشمارهٔ ۴۲ - در طور خواجه: شگفت چون گل رخسار ساقی از می ناب
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ساقیا باده چو ریزی به قدح بهر طرب
کی طربناک شوم گر نرسانیش به لب
هوش مصنوعی: ای ساقی، وقتی که باده را در پیاله میریزی برای دلشاد شدن، چگونه میتوانم شاد و خوشحال باشم اگر آن را به لبهای من نرسانی؟
عجب آن نیست که از لعل تو یابیم حیات
بی لبت اینکه بود زندگی اینست عجب
هوش مصنوعی: عجیب نیست که با لبهای تو زندگی مییابیم، بلکه این که زندگی واقعی چیست، خود جای تعجب دارد.
زر خرید تو بود یوسف مصری در حسن
نسبت بنده بشه نیست بجو ترک ادب
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و ارزش شخصی اشاره شده است. افرادی که زرق و برق و ظاهر خود را به عنوان معیار ارزیابی دیگران قرار میدهند، به نوعی از ادب و احترام بیبهرهاند. در حقیقت، برتری یک شخص به دلیل ویژگیهای درونی و اخلاقی اوست، نه صرفاً زیبایی ظاهری. این پیام به ما یادآوری میکند که باید به درون افراد توجه کنیم و معیارهای واقعی ارزشها را به درستی بشناسیم.
طلب نقطه موهوم دهانت کردم
خردم گفت که آنجا که نباشد مطلب!
هوش مصنوعی: به دنبال نشانهای که فقط در خیال تو وجود دارد، رفتم. اما عقل و خردم گفتند که آنجا چیزی وجود ندارد و نمیتوان به آن دست یافت!
عرق آن ذقن است آب خضر کز لب او
گشت مایل به ترشح سوی چاه غبغب
هوش مصنوعی: عرق برآمده از چانهاش، همچون آب زندهای است که از لب او به سمتی میریزد و به چاه غبغب میرسد.
عقل کز عشق گریزد چه تعجب باشد؟
پیر عقل است بر عشق چو طفل مکتب
هوش مصنوعی: اگر عقل از عشق فرار کند، چه تعجبی دارد؟ عقل سالخورده مثل یک بچهی کوچک در مدرسه نسبت به عشق رفتار میکند.
ز قلندروشی است این سر و پا برهنگی
کفش و دستار به می جمله کزو شد امشب
هوش مصنوعی: این شعر به حالت و وضعیت فردی اشاره دارد که با بیتوجهی به ظواهر دنیوی و با بیپروایی و آزادی خاطر در جمعی حاضر شده است. او بدون کفش و دستنبد، در حال نوشیدن میباشد، که نمادی از رهایی و رهایی از قید و بندهاست. این عمل نشاندهنده نوعی شجاعت و عدم نگرانی از قضاوت دیگران است.
سبب رفعت دونان ز فلک جستم گفت:
سبب این دان که نیارند ز ما جست سبب
هوش مصنوعی: من به دلایل بلندی و مقام افراد پایینتر از خودم از آسمان پرسیدم. آسمان گفت: دلیل این است که آنان نتوانند از ما بلند شوند و به اوج برسند.
زند میخواره که در دیر شرابش قوت است
قربتش جستن فانی است ز قرب مشرب
هوش مصنوعی: میگوید، آن کسی که به میخانه میرود و از شراب لذت میبرد، در واقع در پی نزدیکی و اتحاد با حقیقتی است که در آنجا وجود دارد. اما درک واقعی این نزدیکی زمانی ممکن است که انسان خود را از قید و بندهای مادی و ظاهری رها کند.