گنجور

شمارهٔ ۴ - تتبع میر

گر پرده اندازد مهم آن روی آتشناک را
سوزم به آه آتشین نه پرده افلاک را
خواهی چو قتل ای کج کله حاجت به تیغت نیست وه
این بس که بشکستی بته طرف کلاه چاک را
افتد به مردم صد خطر گوید ملایک الحذر
هر سو که سازی جلوه گر آن قامت چالاک را
با هر کس ای سیمین بدن منمای روی خویشتن
باید چو چشم پاک من ز انسان جمال پاک را
ساقی ز بیداد جهان صد غم بدل دارم نهان
جامی بدار و وارهان زانها من غمناک را
باید که مستی فن کنی دیر مغان مسکن کنی
گر بایدت روشن کنی آئینه ادراک را
فانی در این دیر الم چون مهلکت شد زهر غم
چون مرشد جان بخش دم زو نوش کن تریاک را

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.