گنجور

شمارهٔ ۳۵ - تتبع شیخ

ای ز رویت ماه را صدگونه تاب
مه مگو باشد سخن در آفتاب
غیر در کویت عذابم می کند
هیچکس نشنیده در جنت عذاب
تا ندیدم خواب در چشمم ز اشک
چشمرا اکنون نمی بینم به خواب
در تن خاکی است از لعل تو جوش
خاک را در جوش می آرد شراب
چون خیال دیدن رویت کنم
در دل افتد ضعف از بس اضطراب
پیر دیر و مغبچه مستم کنند
خوش دلم در میکده از شیخ و شاب
فانیا در قطع وادیهای عشق
از جگر باید غذا وز دیده آب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای ز رویت ماه را صدگونه تاب
مه مگو باشد سخن در آفتاب
هوش مصنوعی: ای زیبا که چهره‌ات مانند ماه می‌درخشد، نگو که نور مهتاب صد جور زیباست، چونکه در برابر آفتاب، این صحبت‌ها بی‌معناست.
غیر در کویت عذابم می کند
هیچکس نشنیده در جنت عذاب
هوش مصنوعی: هیچ‌کس جز تو در دنیا نیست که عذابم دهد؛ عذابی که حتی در بهشت هم نمی‌شود آن را شنید.
تا ندیدم خواب در چشمم ز اشک
چشمرا اکنون نمی بینم به خواب
هوش مصنوعی: تا زمانی که اشکم را در چشمانم ندیدم، خواب برایم پررنگ نبود. اکنون که آن حال را تجربه کرده‌ام، دیگر نمی‌توانم خواب را ببینم.
در تن خاکی است از لعل تو جوش
خاک را در جوش می آرد شراب
هوش مصنوعی: در بدن خاکی، زیبایی و ارزش‌های وجود تو، مثل لعل و سنگ قیمتی، آنقدر تاثیرگذار است که باعث بالا آمدن و فوران شراب می‌شود. به عبارت دیگر، وجود تو باعث زنده شدن و نشاط در این دنیا می‌شود.
چون خیال دیدن رویت کنم
در دل افتد ضعف از بس اضطراب
هوش مصنوعی: زمانی که به فکر دیدن چهره‌ات می‌افتم، دلم پر از نگرانی و ضعف می‌شود.
پیر دیر و مغبچه مستم کنند
خوش دلم در میکده از شیخ و شاب
هوش مصنوعی: در میخانه با ظاهر شدن پیر مست و دختر نیکوکار، دلم شاد و خوشحال می‌شود.
فانیا در قطع وادیهای عشق
از جگر باید غذا وز دیده آب
هوش مصنوعی: برای عبور از مسیرهای عشق، باید از دل و جان خود مایه گذاشت و اشک‌ها را به عنوان نشانه‌ای از عشق و احساسات نثار کرد.