گنجور

شمارهٔ ۳۱ - تتبع شیخ

هرگه از تب زرد یابم گلعذار خویش را
در خزان رو کرده بینم نو بهار خویش را
در عرق افتد چو جسم ناتوانش بنگرم
غرقه بحر بلا جان نزار خویش را
از حرارت چون شود نازک تنش در اضطراب
کی توانم بست چشم اشکبار خویش را
کاشکی تب خاله از لعلش به دندان برکنم
تا کنم فارغ ز رنجش لعل یار خویش را
عمر من چه بود به عمر او فزایی ای سپهر
تا حیات و جان فدا سازم نگار خویش را
روزگارم تیره شد از رنج آن مه کی شود
تا دگر بینم صفایی روزگار خویش را
فانیا چون خوش‌ترش یابی به رسم تهنیت
برفشان از جان به پای او نثار خویش را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرگه از تب زرد یابم گلعذار خویش را
در خزان رو کرده بینم نو بهار خویش را
هوش مصنوعی: هر بار که به یاد معشوق دلم می‌گیرد و غمگین می‌شوم، در حالی که فصل خزان است، زیبایی و طراوت جوانی خود را دوباره مشاهده می‌کنم.
در عرق افتد چو جسم ناتوانش بنگرم
غرقه بحر بلا جان نزار خویش را
هوش مصنوعی: وقتی که جسم ضعیف من در عرق می‌افتد، به حالتی از غرق شدن در دریایی از مشکلات و سختی‌ها می‌نگرم که جان ناتوانم را دربرگرفته است.
از حرارت چون شود نازک تنش در اضطراب
کی توانم بست چشم اشکبار خویش را
هوش مصنوعی: وقتی که احساسات او به شدت تحت تأثیر قرار می‌گیرد و نازک و حساس می‌شود، چگونه می‌توانم چشمان پر از اشکم را ببندم و به خودم آرامش دهم؟
کاشکی تب خاله از لعلش به دندان برکنم
تا کنم فارغ ز رنجش لعل یار خویش را
هوش مصنوعی: ای کاش می‌توانستم با دندانم لعل خاله‌ام را بکنم تا از رنج و درد دوری از یارم راحت شوم.
عمر من چه بود به عمر او فزایی ای سپهر
تا حیات و جان فدا سازم نگار خویش را
هوش مصنوعی: عمر من چه ارزش و معنایی دارد در مقایسه با عمر او؟ ای آسمان، من حاضرم برای زندگی و جانم فدای عشق خودم شوم.
روزگارم تیره شد از رنج آن مه کی شود
تا دگر بینم صفایی روزگار خویش را
هوش مصنوعی: روزگارم به خاطر درد و رنج آن محبوب تاریک شده است. آیا روزی فرا می‌رسد که بتوانم دوباره روزهای خوب و روشنی را در زندگی‌ام ببینم؟
فانیا چون خوش‌ترش یابی به رسم تهنیت
برفشان از جان به پای او نثار خویش را
هوش مصنوعی: وقتی که لبخند او را می‌بینی، به یاد داشته باش که باید از جان و دل برایش فداکاری کنی و شادی‌اش را به جشن بگیری.