گنجور

شمارهٔ ۳۲ - مخترع

ساقی مهوش ار دهد جام شراب ناب را
به که سپهر داردم ساغر آفتاب را
چند شوم به میکده بیخود و همدمان برند
مست کشان کشان سوی خانه من خراب را
ساقی گلعذار من گر ز رخت عرق چکد
عطر می مراست بس بر مفشان گلاب را
زهر فراق می کشم وه چه عذاب باشد این
در ته دوزخ غمت چند کشم عذاب را
پیری و زهد و عافیت هر سه به وقت خود خوشند
دار غنیمت این سه را عشق و می و شباب را
بسکه ببایدت کف حیف و ندامتت گزید
فانی اگر ز کف نهی موسم گل شراب را

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساقی مهوش ار دهد جام شراب ناب را
به که سپهر داردم ساغر آفتاب را
هوش مصنوعی: اگر ساقی زیبا به من جام شراب خوب بدهد، من آفتاب را به این ساغر ترجیح نمی‌دهم.
چند شوم به میکده بیخود و همدمان برند
مست کشان کشان سوی خانه من خراب را
هوش مصنوعی: چند بار به میکده بروم و بی‌خبر از همه چیز با دوستان و همراهان خود مست و شاد باشم، تا اینکه سرانجام آن مستی و خوشی مرا به خانه‌ی خراب و ویرانم برساند.
ساقی گلعذار من گر ز رخت عرق چکد
عطر می مراست بس بر مفشان گلاب را
هوش مصنوعی: ای ساقی زیبا، اگر از چهره‌ات عرق بریزد، بوی خوش شراب را دارد، پس گلاب را بیهوده نپاش.
زهر فراق می کشم وه چه عذاب باشد این
در ته دوزخ غمت چند کشم عذاب را
هوش مصنوعی: من طعم تلخ جدایی را می‌چشم و چه عذابی است این. در عمیق‌ترین ظلمت غم تو، چه مدت باید عذاب را تحمل کنم؟
پیری و زهد و عافیت هر سه به وقت خود خوشند
دار غنیمت این سه را عشق و می و شباب را
هوش مصنوعی: سن و سال بالا، سادگی و آرامش، هر کدام در زمان خود زیبایی‌هایی دارند. از این سه نعمت غافل نشو و قدر عشق، نوشیدن و جوانی را بدان.
بسکه ببایدت کف حیف و ندامتت گزید
فانی اگر ز کف نهی موسم گل شراب را
هوش مصنوعی: چقدر باید از حسرت و پشیمانی بگذرانی، اگر در زمان شکفتن گل، شراب را از دست بدهی.