گنجور

شمارهٔ ۲۱ - تتبع مخدومی

هست در دیر آفتی هر دم به قصد جان مرا
زنده بردن از سر کوی مغان نتوان مرا
خانه دل بود آبادان ز تقوی وه که ساخت
عشوه های ساقی و سیل قدح ویران مرا
پرده زهدم چه سان پوشد که از آشوب می
از گریبان هر دم افتد چاک تا دامان مرا
خرقه در هجر بتی شد رهن می بنگر که زد
باده و عشق از لباس عافیت عریان مرا
گر به گرداب می افتادم مرا نبود گنه
هست این سرگشتگی از گردش دوران مرا
بحر عصیان از بلندی کرد پستم زانکه زد
بر زمین از آسمان هر موج این طوفان مرا
سازم از لوث ریا غسل طریق ای پیر دیر
چون فقیه آید درون خم کنی پنهان مرا
خواب دیدم کآب کوثر میخورم از دست حور
فیض می از دست ساقی ده دوصد چندان مرا
فانیا راه فنا هر چند مشکل بود شد
قطع آن ز افکندن بار خودی آسان مرا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هست در دیر آفتی هر دم به قصد جان مرا
زنده بردن از سر کوی مغان نتوان مرا
هوش مصنوعی: در هر لحظه در میخانه، خطر جانی برای من وجود دارد و نمی‌توانم از کوچه‌ی می‌پرستان به راحتی بگذرم.
خانه دل بود آبادان ز تقوی وه که ساخت
عشوه های ساقی و سیل قدح ویران مرا
هوش مصنوعی: دل من با تقوا و پرهیزکاری آباد و آبادان بود، اما به واسطه فریبندگی‌های ساقی و فراوانی شراب، ویران و خراب شد.
پرده زهدم چه سان پوشد که از آشوب می
از گریبان هر دم افتد چاک تا دامان مرا
هوش مصنوعی: چطور می‌توانم زهد و دوری از دنیا را پنهان کنم، وقتی که در هر لحظه آشوب شراب سبب می‌شود که دامن من به خاک بیفتد.
خرقه در هجر بتی شد رهن می بنگر که زد
باده و عشق از لباس عافیت عریان مرا
هوش مصنوعی: در دوری و جدایی معشوق، لباس راحتی و آرامش من به حالتی ناپسند و زشت درآمده است. بنگر که شراب و محبت چگونه مرا از لباس عافیت و آسودگی نیز عریان کرده‌اند.
گر به گرداب می افتادم مرا نبود گنه
هست این سرگشتگی از گردش دوران مرا
هوش مصنوعی: اگر به گردابی می‌افتادم، تقصیری نداشتم. این گمراهی و سرگشتگی من به خاطر چرخش زمان است.
بحر عصیان از بلندی کرد پستم زانکه زد
بر زمین از آسمان هر موج این طوفان مرا
هوش مصنوعی: عصیان و تمرد به من آسیب زده و مرا به پایین کشیده است، زیرا هر موج این طوفان مرا به زمین زد.
سازم از لوث ریا غسل طریق ای پیر دیر
چون فقیه آید درون خم کنی پنهان مرا
هوش مصنوعی: من از آلودگی ریا و ظاهر سازی پاک می‌شوم، ای عارف کهن. چون فقیه درون این محفل بیاید، مرا به طور پنهانی خم کن.
خواب دیدم کآب کوثر میخورم از دست حور
فیض می از دست ساقی ده دوصد چندان مرا
هوش مصنوعی: در خواب دیدم که از دست حوری، آب کوثر می‌نوشم و از لطف ساقی، به من بهره‌ای دو چندان می‌دهد.
فانیا راه فنا هر چند مشکل بود شد
قطع آن ز افکندن بار خودی آسان مرا
هوش مصنوعی: هر چند رسیدن به فنا و نابودی دشوار به نظر می‌رسد، اما با رها کردن خویش و خودخواهی، می‌توان به سادگی این مسیر را پیمود.