گنجور

شمارهٔ ۲

ای به گلستان هزار نرگس شهلا
در گل گلزار عارضت به تماشا
لاله و گل از تجلی تو به خوبی
قمری و بلبل ز شوق تو به علالا
در رخ روز از رخ تو بارقه مهر
در دل شب از غم تو مایه سودا
عاشق بیدل ز شوق روی تو مجنون
کرده بهانه ولی محبت لیلا
عارض یوسف نموده لمعه رویت
زو شده مشعوف و زار عشق زلیخا
گاه در آئین عاشقی شده ظاهر
هم شده بر حسن خویش واله و شیدا
گاه به معشوق شیوگیست تسحب
هم بخود از ناز کرده غارت و یغما
عاشق و معشوق و عشق جمله خودی پس
هر نفس از یک لباس گشته هویدا
در دو جهان عاشق تو گشت چو فانی
ساز فنا هم به عشق خویشتن او را

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای به گلستان هزار نرگس شهلا
در گل گلزار عارضت به تماشا
هوش مصنوعی: ای که در گلستان با هزاران گل نرگس با چهره‌ای زیبا، در گلزار پر از گل، به تماشا ایستاده‌ای.
لاله و گل از تجلی تو به خوبی
قمری و بلبل ز شوق تو به علالا
هوش مصنوعی: لاله و گل به خاطر زیبایی تو شکوفا شده‌اند و قمری و بلبل از شوق تو به سر و صدا آمده‌اند.
در رخ روز از رخ تو بارقه مهر
در دل شب از غم تو مایه سودا
هوش مصنوعی: در روز، نور عشق تو در چهره‌ام روشنایی می‌بخشد و در دل شب، اندوه تو به من فکر و خیال میدهد.
عاشق بیدل ز شوق روی تو مجنون
کرده بهانه ولی محبت لیلا
هوش مصنوعی: عاشق بیدل به خاطر شوق دیدن تو دیوانه شده و بهانه می‌آورد، اما محبت لیلا باعث ایجاد این حال شده است.
عارض یوسف نموده لمعه رویت
زو شده مشعوف و زار عشق زلیخا
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت چهره‌ات مانند عطر یوسف، دل را شاد کرده و احساسات عشق زلیخا را زنده می‌کند.
گاه در آئین عاشقی شده ظاهر
هم شده بر حسن خویش واله و شیدا
هوش مصنوعی: گاه در عشق و عاشقی، آدمی به قدری متأثر و شیدا می‌شود که حتی زیبایی و خصوصیات خود را هم به نمایش می‌گذارد.
گاه به معشوق شیوگیست تسحب
هم بخود از ناز کرده غارت و یغما
هوش مصنوعی: گاهی اوقات زیبایی معشوق به حدی است که افسار دل آدم را به دست می‌گیرد و از ناز و دلربایی خود به طرز شگفت‌انگیزی قلب‌ها را می‌رباید.
عاشق و معشوق و عشق جمله خودی پس
هر نفس از یک لباس گشته هویدا
هوش مصنوعی: عاشق، معشوق و عشق همه از یک ذات و وجود هستند. به همین خاطر، هر لحظه از وجود آنها به شکلی متفاوت و متجلی می‌شود.
در دو جهان عاشق تو گشت چو فانی
ساز فنا هم به عشق خویشتن او را
هوش مصنوعی: در هر دو جهان، عاشق تو شد، و هنگامی که کشته‌ی عشق خود شد، به خاطر عشق به خود، فنا را هم بی‌معنا کرد.

حاشیه ها

1402/08/09 22:11
آلالا

شعر عالی است ادم رو به خلاء میبره