شمارهٔ ۱۸ - تتبع میر
زهی از جام عشقت بیخودان را دوستگانیها
وزان رطل گران افسردگان را سرگرانیها
نشانت یافت هر کو بینشان شد هست ازان آتش
به هرسو داغهایت بینشانان را نشانیها
به صحرای غمت آواره و بیخانومان گشتم
خوش آن آوارگیها خرم این بیخانمانیها
اگر در حلقه بزم سگانت ره دهد بختم
ز سرمستی کنم با شیر گیران سرگرانیها
هر آن کو تا تواند ناتوانی در غمت ورزد
توانایان زبون او شوند از ناتوانیها
به درس عشق آن شد که نکتهدان کو لوح شست از غیر
درین ره سادهلوحیها به است از خردهدانیها
مرا شد زندگانی سربهسر بر باد از هجرت
خوشا آنها که دارند از وصالت زندگانیها
اگر تو حافظ فانی شوی از سهو در حمدت
در اقلیم سخندانی کنم صاحبقرانیها
زبانم گر کنی گویا به دستانهای حمد خود
چه خسرو بلکه با جامی کنم همداستانیها
شمارهٔ ۱۷ - تتبع مخدومی: ز ابر تیره برقی جست طرف کوهساران راشمارهٔ ۱۹ - تتبع خواجه: گفتی برم دلت را جان هم فدات یارا
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زهی از جام عشقت بیخودان را دوستگانیها
وزان رطل گران افسردگان را سرگرانیها
هوش مصنوعی: بسیار زیباست که از جام عشق تو، بیخودان و عاشقان شگفتزده میشوند و افرادی که بار سنگینی از غم و اندوه بر دوش دارند، با آن احساسات سرشار شادی و دلخوشی را تجربه میکنند.
نشانت یافت هر کو بینشان شد هست ازان آتش
به هرسو داغهایت بینشانان را نشانیها
هوش مصنوعی: هر کسی که بینشان باشد، نشان تو را خواهد یافت. آتش عشق تو در هر سو داغهایی از یاد تو بر جا گذاشته است که هیچکس نمیتواند آنها را نادیده بگیرد.
به صحرای غمت آواره و بیخانومان گشتم
خوش آن آوارگیها خرم این بیخانمانیها
هوش مصنوعی: در میان دلتنگیها و غمها، بهسرگردانی و بیخانمانی افتادم، اما از این آوارگیها خوشحالم و از این حالت بیخانمانی لذت میبرم.
اگر در حلقه بزم سگانت ره دهد بختم
ز سرمستی کنم با شیر گیران سرگرانیها
هوش مصنوعی: اگر در میهمانی و جمع دوستانم فرصت بیابم، از شادی و سرخوشی با افراد بزرگ و پرقدرت لذت میبرم.
هر آن کو تا تواند ناتوانی در غمت ورزد
توانایان زبون او شوند از ناتوانیها
هوش مصنوعی: هر کسی که بتواند در غم تو مقاومت کند، حتی اگر ناتوان باشد، افراد توانمند را هم از قدرتشان میاندازد و آنها را ناتوان میکند.
به درس عشق آن شد که نکتهدان کو لوح شست از غیر
درین ره سادهلوحیها به است از خردهدانیها
هوش مصنوعی: در درس عشق، تنها کسی موفق میشود که با دقت و توجه ویژهای به نکات ریز و ظریف توجه داشته باشد. کسانی که فقط به اطلاعات سطحی و کمعمق اکتفا میکنند، در این مسیر دچار سادهلوحی خواهند شد.
مرا شد زندگانی سربهسر بر باد از هجرت
خوشا آنها که دارند از وصالت زندگانیها
هوش مصنوعی: زندگی من به کلی نابود شده از هجرت، خوش به حال آنهایی که از بودن با محبوبشان زندگیهای سرشار و خوشی دارند.
اگر تو حافظ فانی شوی از سهو در حمدت
در اقلیم سخندانی کنم صاحبقرانیها
هوش مصنوعی: اگر تو با وجود فنا و زوال، به درستی و بدون اشتباه در وصف و ستایش تو صحبت کنم، میتوانم در عالم سخنوری مانند یک پادشاه رفتار کنم.
زبانم گر کنی گویا به دستانهای حمد خود
چه خسرو بلکه با جامی کنم همداستانیها
هوش مصنوعی: اگر زبانم را ببندید، با دستان نیکو و ستایشهای خود چه چیزی میتوانم بگویم؟ حتی میتوانم با جامی از عشق و الفت، سخن بگویم و همراهی کنم.