گنجور

شمارهٔ ۱۷ - تتبع مخدومی

ز ابر تیره برقی جست طرف کوهساران را
که روشن کرد هرسو شمع گل‌های بهاران را
چو نرگس جام زر بگرفت و لاله ساغر یاقوت
صلای باده زد مرغ چمن پرهیزگاران را
تو نیز ای پیر دیر اندر چنین فصلی به سرمستی
ز کنج میکده سوی چمن کش می گساران را
فکن ای مغبچه از یک مغانه جام مرد افکن
به رقص آر اول شب تا سحر شب زنده داران را
صبوح عیش با یاران قدح خور نیست چون معلوم
که یا بندت شب آینده یاران یا تو یاران را
درین صحرا ز باد حادثه هر سوی چون لاله
به خاک افتاده بین تاج غرور کامگاران را
به سر گرد فنا در زیر پهلو خار نومیدی
ز تاج و تخت جم آزاد دارد خاکساران را
سفال کهنه پر می ساز و جام جم بنه نامش
درو نظاره کن احوال دور روزگاران را
چو آخر جز فنا کاری نخواهد بود ای فانی
درین دیر فنا بگذار عیب جرعه‌خواران را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز ابر تیره برقی جست طرف کوهساران را
که روشن کرد هرسو شمع گل‌های بهاران را
هوش مصنوعی: از ابرهای تیره، نور پرتوئی بر کوه‌ها تابید که همه جا را مانند شمع‌هایی که در بهار روشن شده‌اند، روشن کرد.
چو نرگس جام زر بگرفت و لاله ساغر یاقوت
صلای باده زد مرغ چمن پرهیزگاران را
هوش مصنوعی: وقتی نرگس، جام طلا را در دست می‌گیرد و لاله، لیوان یاقوت را به صدا درمی‌آورد، باده‌نوشی و شادی به وجود می‌آید و مرغ چمن که پرهیزکار است، از این سرود و آواز دوری می‌کند.
تو نیز ای پیر دیر اندر چنین فصلی به سرمستی
ز کنج میکده سوی چمن کش می گساران را
هوش مصنوعی: ای شیخ سالخورده، در این فصل دل‌انگیز، از گوشه‌ی میکده به سوی باغ برو و با خوشحالی و سرخوشی همراه میگساران باش.
فکن ای مغبچه از یک مغانه جام مرد افکن
به رقص آر اول شب تا سحر شب زنده داران را
هوش مصنوعی: ای دختر زیبا، از جام می در دستان مغانه مایه بریز و مردان را به رقص وادار کن، تا شب اول تا صبح، شب زنده‌داران در حال شادی و سرور باشند.
صبوح عیش با یاران قدح خور نیست چون معلوم
که یا بندت شب آینده یاران یا تو یاران را
هوش مصنوعی: هرگز نخواهی توانست با دوستانت از زندگی لذت ببری و نوشیدنی بنوشی، چون مشخص است که یا در شب آینده تو به دوستانت نیاز داری و یا دوستانت به تو نیاز دارند.
درین صحرا ز باد حادثه هر سوی چون لاله
به خاک افتاده بین تاج غرور کامگاران را
هوش مصنوعی: در این بیابان، حوادث به هر سو می‌وزند و مانند گل لاله‌ای که به زمین افتاده، می‌توان تاج غرور افرادی را که به موفقیت‌های خود می‌بالند، مشاهده کرد.
به سر گرد فنا در زیر پهلو خار نومیدی
ز تاج و تخت جم آزاد دارد خاکساران را
هوش مصنوعی: در زیر سرای فنا، امیدواران به گرد، ناملایماتی چون خار را تحمل می‌کنند؛ خاکساران که مقام و قدرت را نمی‌شناسند، در واقع از نظر واقعی آزادی بیشتری دارند.
سفال کهنه پر می ساز و جام جم بنه نامش
درو نظاره کن احوال دور روزگاران را
هوش مصنوعی: ظرفی قدیمی بساز و جامی جادویی را در آن قرار بده. سپس نام آن را یاد بگیر و به تماشای وضعیت دوران‌های گذشته بپرداز.
چو آخر جز فنا کاری نخواهد بود ای فانی
درین دیر فنا بگذار عیب جرعه‌خواران را
هوش مصنوعی: وقتی که در نهایت همه چیز به زوال و فنا می‌انجامد، ای انسان فانی، در این دنیای گذرا، به عیب‌ها و نقص‌های کسانی که نوشیدنی می‌نوشند توجه نکن و آنها را کنار بگذار.