شمارهٔ ۱۰ - تتبع خواجه حافظ
گر آن ترک خطایی نوش سازد جام صهبا را
نخست آرد سوی ما ترکتاز قتل و یغما را
رخش در نازکی بر باد داده صفحه گل را
قدش در چابکی بر خاک شانده سرو رعنا را
به منع بوس آن لب چون دوصد تیرست از مژگان
که در خاطر تو اند راه دادن این تمنا را؟
بهار عارضش را تازه گلهای عجب بشکفت
خدا را مدعی مانع مشو یکدم تماشا را
من و کوی مغان وان مغبچه کز لعل جانپرور
به نکته کرده زین دیر کهن بیرون مسیحا را
چو در کوی خراباتش به یک ساغر نمیگیرند
بر آتش افکنم به این لباس زهد و تقوا را
چه پوشانم ز مردم کآتش عشق می روشن
ز چاک سینه ظاهر کرد سر مخفی ما را
بگو کآرند جام جم ز مخزن ای شه خوبان
که بنمایم به شاهان بیوفاییهای دنیا را
غزل گفتن مسلم شد به حافظ شاید ای فانی
نمایی چاشنی دریوزه زان نظم جهانآرا
شمارهٔ ۹: گل رویت که ظاهر گشته رنگ یاسمین او راشمارهٔ ۱۱ - تتبع امیر خسرو در طور خواجه حافظ: کی به چشم آرم لباس و مسند شاهانه را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر آن ترک خطایی نوش سازد جام صهبا را
نخست آرد سوی ما ترکتاز قتل و یغما را
هوش مصنوعی: اگر آن ترک زیبا خطایی بکند و جام شراب را پر کند، ابتدا باید عشق و زیباییاش را به سوی ما بیاورد و سپس کشت و غارت دلها را به او واگذار کند.
رخش در نازکی بر باد داده صفحه گل را
قدش در چابکی بر خاک شانده سرو رعنا را
هوش مصنوعی: چهرهاش به لطافت گل است و در حالتی زیبا و دلربا بر ابرها میرقصد. قد و قامتش چنان است که همچون سروهای بلند و ظریف بر زمین ایستاده است.
به منع بوس آن لب چون دوصد تیرست از مژگان
که در خاطر تو اند راه دادن این تمنا را؟
هوش مصنوعی: منع کردن بوسیدن آن لب مانند این است که دوصد تیر از مژگان شلیک میشود. آیا میتوانم این خواسته را در خاطر تو بگذارم؟
بهار عارضش را تازه گلهای عجب بشکفت
خدا را مدعی مانع مشو یکدم تماشا را
هوش مصنوعی: بهار چهرهاش را تازه و زیبا مانند گلهای شگفت انگیز نشان میدهد. خدا را به عنوان مدعی نخوان و باعث نشو که یک لحظه از تماشای این زیبایی باز بمانی.
من و کوی مغان وان مغبچه کز لعل جانپرور
به نکته کرده زین دیر کهن بیرون مسیحا را
هوش مصنوعی: من و کوی مغان، و آن دختر معصوم که با لبان رنگیاش جان ما را به زندگی میآورد، از این دیر باستانی بیرون آمدهایم که به رمز و رازهای خود مشغول است و تنها مسیحا را برای نجات میطلبد.
چو در کوی خراباتش به یک ساغر نمیگیرند
بر آتش افکنم به این لباس زهد و تقوا را
هوش مصنوعی: در محلهای که او برای خوشگذرانی و نوشیدن میرود، حتی با یک لیوان هم به او نمیدهند. بنابراین، من این لباس مقدس و پرهیزگارم را به آتش میزنم.
چه پوشانم ز مردم کآتش عشق می روشن
ز چاک سینه ظاهر کرد سر مخفی ما را
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم آنچه را که در دلم دارم از دیگران پنهان کنم، در حالی که آتش عشق از درون سینهام شعلهور شده و راز درونم را نمایان کرده است؟
بگو کآرند جام جم ز مخزن ای شه خوبان
که بنمایم به شاهان بیوفاییهای دنیا را
هوش مصنوعی: بگو که جام جم، که نشانی از محتوای گرانبها دارد، از جایگاه خود به من بدهید تا بتوانم به شاهان نشان دهم که دنیا چه بیوفا و ناپایدار است.
غزل گفتن مسلم شد به حافظ شاید ای فانی
نمایی چاشنی دریوزه زان نظم جهانآرا
هوش مصنوعی: حافظ به سرودن غزل به خوبی مشغول شده و احتمالاً تو نیز باید از زیبایی و جذابیت این شعر لذت ببری. این شعر همچون چاشنیای است که به زیبایی و ترتیب جهان کمک میکند.