گنجور

شمارهٔ ۲ - عین الحیات

حاجبان شب چو شادروان سودا افکنند
جلوه در خیل بتان ماه سیما افکنند
صد هزاران کرم شبتاب از شبستان سپهر
لمعها بر پرده شبگون غبرا افکنند
هر زمان صد گونه اشکال بدیع از کلک صنع
نقش بندان قدر بر طاق خضرا افکنند
اشک ریزان نعش بر دوش بنات از سوک مهر
جمله بر سرها پرند عنبراسا افکنند
قطب چون پیر به تمکین و اختر و انجم سماع
چون مریدان گرد پیر پای بر جا افکنند
سیمبر ترکان قاتل از مجره بسته صف
تا بملک عافیت در دهر یغما افکنند
بوالعجب ترکان که هر دم هندو آسا از شهاب
حربهای سیمگون هر سوی عمدا افکنند
در چنین حرب از برای طعمه نسرین فلک
گاه بگشایند و گاهی بالها را افکنند
رسته بیدارند درج در ز شاخ گاو گنج
دیده آنانی که بر ثورو ثریا افکنند
نسر واقع در دل آیدشان ز روی اعتبار
چشم اگر بر نقطهای شین شعرا افکنند
ماه نو باشد میان خیل اطفال نجوم
استخوانی کش ببازی شب بصحرا افکنند
گرد شمع ماه خفاشان سیمین نجوم
خویش را پروانه آسا زیر و بالا افکنند
زهره را بر چنبر دف پوست از شکل قمر
مطربان چرخ بهر لحن خنیا افکنند
تیر رمالی که بهر غیبت مهر اختران
بر بساطش مزد رمالی درمها افکنند
مهر را یابند گاهی جانب شرقش خبر
شش رونده چون سراغش را بهر جا افکنند
چابک گردون بنوک نیزه بردارند اگر
حلقه دور جدی بر دشت و هیجا افکنند
زاهد افلاک را سجاده نور و صفا
در شب زینسان عجب از بهر احیاء افکنند
کو توال حصن گردون چون نماید رسم پاس
از مشاغل روشنی در چرخ والا افکنند
بر چنین هنگامه خیل لعبتان ثابتان
چشم از هشتم غرف بهر تماشا افکنند
خیل انجم ز اختیار چرخ اعظم دم بدم
خویش را از پایه اعلی بادنی افکنند
چرخ با آن چشم بازی انجمش با آن سپهر
رقعه های چشم بندی سوی دنیا افکنند
اختران از عین بیخوابی و نا آسودگی
خواب آسایش بچشم پیر و برنا افکنند
غیر عشاق بلاکش کز غم هجران چو من
نعره واحسرتا بر چرخ مینا افکنند
خلق بی عشق و وفا مانده بخواب اما سگان
در وفاق عاشقان تا صبح غوغا افکنند
ای خوش آنانی که کرده خواب را بر خود حرام
در چنین شب بر فلک آه شب آسا افکنند
زاب چشم حسرت اول داده طاهر را وضو
آتش از باطن بجان ناشکیبا افکنند
خویش را بر گوشه محراب تقوا افکنند
سر بخاک درگه ایزد تعالی افکنند
زاه حسرت پرده بر رخساره اختر کشند
ز اشک مهجوری خلل در طاق خضرا افکنند
چون بطوف روضه خلوتگه دل رو نهند
برقع نامحرمی بر روی حورا افکنند
بر بساط قرب وصل ار لحظه ساکن شوند
دیده بر خیل ملایک از مواسا افکنند
بر سپهر عز و تمکین گر دمی منزل کنند
از تزلزل رعشه گردونرا بر اعضا افکنند
گر سوی نزهتگه جمع وصل آرند روی
خاک نسیان بر سر دنیا و عقبی افکنند
هست امید فانی این دولت که گردد خاک راه
هر کجا این ره روان گرم رو پا افکنند
نصف این وادی ظلمت را چو نوبت بگذرد
نوبتی داران شه در کوس آوا افکنند
از غریو کوس و بانگ نای و غوغای نفیر
رستخیز اندر خم طاق معلا افکنند
چشم نگشاید ز غفلت مردگان خواب را
گرچه صور حشر از فریاد صرنا افکنند
باز بهر بت پرستیدن بگه خیزان کفر
ناله ناقوس را در دیر ترسا افکنند
راهبان مست مصحف سوز این دیر کهن
در میان آئین زنار و چلیپا افکنند
کاملان کفر لالات و لالا اله
توأمان دیده در الا الله محاکا افکنند
مؤذنان صبح سبحان الله از غیرت زنان
غلغل الله اکبر بی محابا افکنند
باز رندان خرابات مغان جام صبوح
در میان آرند و طرح دور صهبا افکنند
وقت خوش حالی ز باده عاشقان پاکباز
دیده پنهان گه گهی بر یار زیبا افکنند
گلرخان گل گریبان چاک و چون مرغان باغ
عاشقان بیخود از مستی علالا افکنند
تا که معماران گردون قصر چرخ تیره را
فرش سیم از پرتو صبح زر اندا افکنند
شام را چون قطع در زلف سمن سا افکنند
رد سمن بویان صبح آئین غوغا افکنند
روشنی در عرصه عالم که از شب تیره بود
از تلالاهای صبح عالم آرا افکنند
طیلسان صوفی روز از ته شبگون لحاف
کرده بیرون بر سر دوشش بپهنا افکنند
ژاله انجم که باشد در شبستان سپهر
در گداز از مشعل سوزان بیضا افکنند
گر صداعی باشد از سودای شب آفاق را
صندل پیشانیش از ابر حمرا افکنند
خواسته پرتو ز شمع یوسف مصری جمال
نور در زندان شام وحشت افزا افکنند
آفتاب پردگی را جانب روز آورند
یوسف گم گشته را سوی زلیخا افکنند
سربسر از خواب غفلت چشم بگشایند خلق
چون قیامت مژده احیاء بموتی افکنند
عاجزان شهوت و تردامنی با صد شتاب
خویش را در آب از کسوت معرا افکنند
حق پرستان کمتر از تحقیق و از تقلید پیش
سوی مسجد رفته خود را بر مصلا افکنند
اهل قیل و قال هر سو از پی الزام خصم
چشم را از خواب ناشسته بر اجزا افکنند
دیو مردم یعنی اهل بیع بهر رهزنی
هر یکی خود را بسوق اندر بمأوا افکنند
در زمان بیع چون طغیان کند انصافشان
بوریا را تهمت زر بفت کالا افکنند
کافران درگه قاضی پی یک حبه سیم
خان و مان صد مسلمان با بفتوا افکنند
ظالمان صاحب دیوان بنوک کلک تیز
قاف را از عین اگر یابند از پا افکنند
بی حمیت وش زبونان خویش را از حرص شوم
بر در همچون خودی بهر تمنا افکنند
از حیل طفلان مکتب را بدلها اضطراب
نکته بی تقریب رانده دیده هر جا افکنند
پای بندان عیال از بهر کسب رزقشان
پا بشهر و کوی هر سو آشکارا افکنند
بار بندان سفر کرده سوی منزل خرام
بار نگشاده مراکب را بمرعا افکنند
جان گدازان آتش اندر جان شیدا افکنند
برق سان خود را فراز خار و خارا افکنند
با نیاز و عجزی از ریگ بیابان بیشتر
رود سیل اشک سوی ریگ بطها افکنند
نقد جان بر دست و سیم اشک بر عارض فشان
سر بخاک قبله گاه دین و دنیا افکنند
خواجه کونین و فخر انبیا کاصحاب او
سایه بر خورشید بل عرش معلا افکنند
گرد راهش اختران در دیده روشن کشند
خاک پایش روشنان در چشم بینا افکنند
مدعا باشد بهشت آئین درش را روفتن
حوریان بر چهره چون زلف مطرا افکنند
قصدشان جز سایه افکندن نباشد درویش
خلدیان در جلوه چون قدهای رعنا افکنند
در شب معراج پای انداز رخشش اهل عرش
از در اختر مکلل سبز دیبا افکنند
چون فلک پیما براق اندر رکاب او کشند
غاشیه از مهر بسته زین ز جوزا افکنند
قبل چندین سال بینند آفتابش زیر ابر
چون حریفان بار در دیر بحیرا افکنند
نقشبندان قضا طرح هزاران آفتاب
کاه پویه بر زمین از پای قصوا افکنند
هم رسالت هم نبوت بوده خاص ذات او
پیش ازان کاوازه ارسال و انبا افکنند
از ره عزت شتر مرغان پر پرتوی
بر ملایک سایه رفق و مدارا افکنند
مصحفت را دوخته از حله جنت غلاف
تکمها از جوز هر بر رحل جورا افکنند
حاجبان درگه قدرت گه قرب وصول
بر در بارت عصا در پیش موسی افکنند
نه فلک یابند راکع نوبت خمس ترا
دیده را گر بر حساب حرف طاها افکنند
هم برابر دان بشر زی چارده معصوم را
زانکه در عصمت خلل در کار یحیی افکنند
هست مشهور اینکه نجم الدین و شان امتت
جز ببخشند از یقین بر سگ نظر تا افکنند
آستانت را سگان باشند کندر یک نظر
صد خلل در کار نجم الدین کبرا افکنند
زیر تابوت شهید تیغ شوقت خویش را
هر نفس بهر شرف صد چون مسیحا افکنند
کودکان ناوک انداز قضای حکمتت
صد کمانچه در بن ریش اطبا افکنند
نصر و فتح ایزدی باشد قرین جیش تو
بر صفش گر چشم چون سطر اذاجا افکنند
رأیت جیش تو چون دوزند خیاطان صنع
شقه اش را زینت انا فتحنا افکنند
از غبار تیره خیلت دماغ و چشم را
عرشیان هم توتیا هم مشک سارا افکنند
ناید از کوه بلا آن کاید از یک مشت خاک
کش ظفرجویان تیغت سوی اعدا افکنند
هست تا دامان حشرت ملک در توقیع دین
منشیان صنع چون دامان طغرا افکنند
از احادیثت صحیحی را روات اندر رقم
با رباب از حد بطحا تا بخارا افکنند
دانه آدم بود بی دام شیطان هر یکی
استخوانهایی که خدامت ز خرما افکنند
عرش پروازان بیندازند خود را در رهت
همچو مرغانی که خود را پیش عنقا افکنند
یا رسول الله بحالم بین که مهر و ماه نور
هم بردانی افکنند ار چه بر اعلی افکنند
پادشاهان دیده روز جشن بر شیران نر
افکنند و بر سگانت دل همانا افکنند
تا بکی خیل شیاطین دم بدم صد وسوسه
دل دل آشفته ام پنهان و پیدا افکنند
عیسی انفاسان عجب نبود که چشم مرحمت
گه گهی بر حال ترسایان مرضا افکنند
لیک معلولم چنان کامکان نباشد زیستن
صد مسیح ار سایه ام بهر مداوا افکنند
هم مگر رشحی ز شربتخانه احسان تو
در گلوی این علیل ناتوانا افکنند
وان زمان هر دم دو صد مرده ز نطق عیسوی
روح خود در پایم از بهر تولا افکنند
تا بدان انفاس نعمت را سرایم آنچنان
کش ملایک روح ایثارش ز بالا افکنند
حرفی از نعتت که بنویسم ملایک نقطه اش
از سواد دیده های نوم فرسا افکنند
از زلال این چنین نعتی اگر لب تشنگان
قطره بر حلق خشک رنج پیما افکنند
بعد ازان اموات جان یابند اگر آب دهن
بر فرامش گشتگان خاک غبرا افکنند
گر نهم «عین الحیاتش » نام شاید زانکه خلق
از نسیمش جان نو در جسم موتی افکنند
در عدد یابند بیتش توأم آب بقا
در حساب او نظر گر سوی املا افکنند
یا رب آنروزم شفاعت از حبیب خود رسان
کاهل عصیانرا بدوزخ بی محابا افکنند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حاجبان شب چو شادروان سودا افکنند
جلوه در خیل بتان ماه سیما افکنند
هوش مصنوعی: در شب، نگهبانان با ناز و دلربایی خود به زیبایی و جذابیت می‌افزایند و در میان جمع بت‌های زیبا، زیبایی خاصی را به نمایش می‌گذارند.
صد هزاران کرم شبتاب از شبستان سپهر
لمعها بر پرده شبگون غبرا افکنند
هوش مصنوعی: این بیت توصیف زیبایی از آسمان شب است. در آن به تصویر کشیده شده که هزاران کرم شب‌تاب، مانند ستاره‌ها، در آسمان می‌درخشند و نور خود را بر روی پرده‌ای تیره و شب‌گونه می‌افشانند. این نورها جلوه‌ای زیبا و دل‌انگیز به شب می‌بخشند.
هر زمان صد گونه اشکال بدیع از کلک صنع
نقش بندان قدر بر طاق خضرا افکنند
هوش مصنوعی: در هر زمان، هنرمندان با استعداد و خلاق، تصاویر جدید و زیبایی از آثار خداوند را بر آسمان ترسیم می‌کنند.
اشک ریزان نعش بر دوش بنات از سوک مهر
جمله بر سرها پرند عنبراسا افکنند
هوش مصنوعی: دختران با اشک، جنازه را بر دوش گرفته‌اند و از غم عشق، همه بر سر خود عطر عنبر می‌پاشند.
قطب چون پیر به تمکین و اختر و انجم سماع
چون مریدان گرد پیر پای بر جا افکنند
هوش مصنوعی: قطب مانند یک پیر، به اطاعت و اطرافش مانند ستاره‌ها و سیارات، مریدان را به دور خود جمع می‌کند و آنها با احترام و استواری در کنار او می‌ایستند.
سیمبر ترکان قاتل از مجره بسته صف
تا بملک عافیت در دهر یغما افکنند
هوش مصنوعی: ترکان در زمانی که به قدرت رسیدند، با سرعت و قاطعیت عمل می‌کنند و به راحتی می‌توانند به دیگران آسیب برسانند و موجبات آرامش و امنیت را از میان ببرند.
بوالعجب ترکان که هر دم هندو آسا از شهاب
حربهای سیمگون هر سوی عمدا افکنند
هوش مصنوعی: ترکان شگفت‌انگیز هستند که هر لحظه مانند هندوها از تیرهای نقره‌ای شهاب‌گونه به هر سو پرتاب می‌کنند.
در چنین حرب از برای طعمه نسرین فلک
گاه بگشایند و گاهی بالها را افکنند
هوش مصنوعی: در این جنگ، به خاطر شکار، گاهی فرصت‌هایی را فراهم می‌کنند و گاهی هم درها را می‌بندند یا مانع حرکت می‌شوند.
رسته بیدارند درج در ز شاخ گاو گنج
دیده آنانی که بر ثورو ثریا افکنند
هوش مصنوعی: کسانی که درک و آگاهی دارند، مانند بیدارشدن از خواب، می‌توانند به زیبایی و ارزش‌های بلندپروازانه دست یابند. آنها می‌توانند به دور از محدودیت‌ها، بر بلندی‌ها و فرصت‌های بزرگ تکیه کنند.
نسر واقع در دل آیدشان ز روی اعتبار
چشم اگر بر نقطهای شین شعرا افکنند
هوش مصنوعی: اگر شاعران بر نقطه‌ای از اعتبار نظر بیندازند، حقیقت در دل آن‌ها نمایان می‌شود.
ماه نو باشد میان خیل اطفال نجوم
استخوانی کش ببازی شب بصحرا افکنند
هوش مصنوعی: ماه نو در میان تعداد زیادی از ستاره‌های کوچک و نورانی مانند بچه‌ها می‌درخشد، و شب، مانند یک بازی در صحرا، به آرامی خود را نشان می‌دهد.
گرد شمع ماه خفاشان سیمین نجوم
خویش را پروانه آسا زیر و بالا افکنند
هوش مصنوعی: ماه گرد شمعی قرار گرفته و خفاشان با زیبایی خاصی در اطراف آن در حال پروازند و مانند پروانه‌ها، زیبایی‌های آسمانی را به طرق مختلف به نمایش می‌گذارند.
زهره را بر چنبر دف پوست از شکل قمر
مطربان چرخ بهر لحن خنیا افکنند
هوش مصنوعی: زهره را به دور حلقه دف پوست می‌پوشانند تا زیبایی‌اش شبیه ماه شود و هنرمندان به خاطر لحن خوب موسیقی آن را می‌نوازند.
تیر رمالی که بهر غیبت مهر اختران
بر بساطش مزد رمالی درمها افکنند
هوش مصنوعی: تیر جادوی جن‌گیران که برای پیش‌بینی غیبت ستاره‌ها به کار می‌رود، بر روی بساطش، برای دریافت مزد جادوگری، پولی می‌ریزند.
مهر را یابند گاهی جانب شرقش خبر
شش رونده چون سراغش را بهر جا افکنند
هوش مصنوعی: گاهی مردم فکر می‌کنند که نور خورشید از سمت شرق می‌آید، در حالی که شش راه مختلف وجود دارد که می‌توان به سوی آن رفت. این نشان می‌دهد که وقتی به دنبال چیزی می‌گردیم، باید در همه جا دقت کنیم و فقط به یک مسیر اکتفا نکنیم.
چابک گردون بنوک نیزه بردارند اگر
حلقه دور جدی بر دشت و هیجا افکنند
هوش مصنوعی: گردونه‌ی تند و چابک، تیرهایی به دست گرفته‌اند و اگر حلقه‌ای جدی بر دشت و صحرا بیفکنند، حاکمیت و قدرت خود را به نمایش می‌گذارند.
زاهد افلاک را سجاده نور و صفا
در شب زینسان عجب از بهر احیاء افکنند
هوش مصنوعی: زاهدان در آسمان، فرش نور و پاکی پهن کرده‌اند و در شب به این شکل شگفت‌انگیز برای زنده نگه‌داشتن دل‌ها تلاش می‌کنند.
کو توال حصن گردون چون نماید رسم پاس
از مشاغل روشنی در چرخ والا افکنند
هوش مصنوعی: کسی که مانند حصاری محکم و از سر اطمینان است، چگونه می‌تواند از کاری که در آسمان انجام می‌شود، پاسداری کند؟ در حالی که وظایف روشن و والا در دایره زمان وجود دارند.
بر چنین هنگامه خیل لعبتان ثابتان
چشم از هشتم غرف بهر تماشا افکنند
هوش مصنوعی: در چنین زمانی، گروهی از دختران زیبا و ثابت‌قد، چشمانشان را به هشتمین طبقه معلق کرده و برای تماشا به آنجا می‌نگرند.
خیل انجم ز اختیار چرخ اعظم دم بدم
خویش را از پایه اعلی بادنی افکنند
هوش مصنوعی: گروه زیادی از ستاره‌ها به اختیار آسمان بزرگ هر لحظه خود را از بالاترین سطح به پایین می‌اندازند.
چرخ با آن چشم بازی انجمش با آن سپهر
رقعه های چشم بندی سوی دنیا افکنند
هوش مصنوعی: چرخ (آسمان یا فلک) با چشمان زیبا و بازیگوشش در کنار آسمان، تصاویری جالب و دلربا خلق می‌کند که توجه‌ها را به سوی دنیا جلب می‌کند.
اختران از عین بیخوابی و نا آسودگی
خواب آسایش بچشم پیر و برنا افکنند
هوش مصنوعی: ستاره‌ها به دلیل بی‌خوابی و ناراحتی، خواب آرام را بر چشمان پیر و جوان می‌افکنند.
غیر عشاق بلاکش کز غم هجران چو من
نعره واحسرتا بر چرخ مینا افکنند
هوش مصنوعی: جز عاشقان، هیچ‌کس از درد فراق مانند من ناله و افسوس به گردونه مینا نمی‌زند.
خلق بی عشق و وفا مانده بخواب اما سگان
در وفاق عاشقان تا صبح غوغا افکنند
هوش مصنوعی: افراد بدون عشق و وفاداری در خواب به سر می‌برند، اما سگ‌ها که وفادار به عاشقان هستند، تا صبح سر و صدا و شادی می‌کنند.
ای خوش آنانی که کرده خواب را بر خود حرام
در چنین شب بر فلک آه شب آسا افکنند
هوش مصنوعی: افرادی که در این شب زیبا از خواب خود گذشتند و به عبادت و نیایش مشغول هستند، به راستی در موقعیتی خوشایند قرار دارند. آنان در این شب، ناله‌ها و درخواست‌های خود را به آسمان می‌فرستند.
زاب چشم حسرت اول داده طاهر را وضو
آتش از باطن بجان ناشکیبا افکنند
هوش مصنوعی: چشم پر از حسرت زاب، در ابتدای کار، به طاهر وضو می‌دهد و آتش درون را بر جان صبر نکرده‌اش می‌افکند.
خویش را بر گوشه محراب تقوا افکنند
سر بخاک درگه ایزد تعالی افکنند
هوش مصنوعی: انسان باید خود را بر کنار محراب تقوا قرار دهد و با humility، سر خود را در برابر درگاه خداوند بزرگ به زمین بگذارد.
زاه حسرت پرده بر رخساره اختر کشند
ز اشک مهجوری خلل در طاق خضرا افکنند
هوش مصنوعی: رفیقانی که در حسرت زیبایی‌های یار هستند، پرده را از چهره ستاره‌ها کنار می‌زنند و با اشک‌های خود از دوری محبوب، آسیبی به آسمان سبز می‌زنند.
چون بطوف روضه خلوتگه دل رو نهند
برقع نامحرمی بر روی حورا افکنند
هوش مصنوعی: وقتی به خوشی‌های باغ دل نزدیک می‌شویم، همچون پرده‌ای بر چهره معصومی می‌افکنند تا زیبایی او از دیدگاه دیگران پنهان بماند.
بر بساط قرب وصل ار لحظه ساکن شوند
دیده بر خیل ملایک از مواسا افکنند
هوش مصنوعی: اگر در لحظه‌ای در نزدیکی وصل قرار بگیریم، چشمانمان به تماشای فرشتگان خواهد بود که به خاطر مهربانی به یکدیگر کمک می‌کنند.
بر سپهر عز و تمکین گر دمی منزل کنند
از تزلزل رعشه گردونرا بر اعضا افکنند
هوش مصنوعی: اگر لحظه‌ای بر آسمان افتخار و قدرت سایه بیفکند، لرزه‌ای بر اندام‌های دنیا می‌افکند.
گر سوی نزهتگه جمع وصل آرند روی
خاک نسیان بر سر دنیا و عقبی افکنند
هوش مصنوعی: اگر به سمت باغی که محل جمع شدن و وصل معشوق است برویم، آن وقت این دنیا و آخرت را فراموش کرده و بر خاک نسیان خواهیم گذاشت.
هست امید فانی این دولت که گردد خاک راه
هر کجا این ره روان گرم رو پا افکنند
هوش مصنوعی: امید به این موفقیت که ماندنی نیست، روزی از بین خواهد رفت و هر جا که این راه پیمایان قدم بگذارند، آنجا به فراموشی سپرده خواهد شد.
نصف این وادی ظلمت را چو نوبت بگذرد
نوبتی داران شه در کوس آوا افکنند
هوش مصنوعی: نصف این راه تاریک که می‌گذرد، زمانی خواهد رسید که صاحبان مقام در کوی شه، آوا و سرودی سر خواهند داد.
از غریو کوس و بانگ نای و غوغای نفیر
رستخیز اندر خم طاق معلا افکنند
هوش مصنوعی: صدای نعره و بانگ نای و هیاهوی قیامت از داخل قوس معلا به گوش می‌رسد.
چشم نگشاید ز غفلت مردگان خواب را
گرچه صور حشر از فریاد صرنا افکنند
هوش مصنوعی: چشم انسان‌ها، از خواب غفلت بیدار نمی‌شود، حتی اگر صدای بوق حشر و قیامت بلند شود.
باز بهر بت پرستیدن بگه خیزان کفر
ناله ناقوس را در دیر ترسا افکنند
هوش مصنوعی: به خاطر سجده کردن بر بت، دوباره به پا خیز و اعلام کفر کن، ناله و صدای ناقوس را در کلیسای مسیحی بریزید.
راهبان مست مصحف سوز این دیر کهن
در میان آئین زنار و چلیپا افکنند
هوش مصنوعی: راهبان سرمست، کتاب مقدس را در این دیر قدیمی که هنوز جاودانگی دارد، به آتش می‌کشند و در میان آیین‌هایی که یادآور زنجیر و صلیب هستند، رها می‌کنند.
کاملان کفر لالات و لالا اله
توأمان دیده در الا الله محاکا افکنند
هوش مصنوعی: کسانی که به طور کامل از ایمان به خدا دور هستند، در برابر زیبایی و آرامش الهی با کلام و ذکر به همدیگر فضای دلنشینی ایجاد می‌کنند و محفل‌هایی با یاد خدا تشکیل می‌دهند.
مؤذنان صبح سبحان الله از غیرت زنان
غلغل الله اکبر بی محابا افکنند
هوش مصنوعی: مؤذنان صبح، به شوق و عشق، با صدای بلند و به زیبایی نام خدا را تکرار می‌کنند و فریاد الله اکبر را بدون هیچ ترسی سر می‌دهند. این صداها نشان از غیرت و دلبستگی زنان دارد که مانع از سکوت و بی‌تفاوتی می‌شود.
باز رندان خرابات مغان جام صبوح
در میان آرند و طرح دور صهبا افکنند
هوش مصنوعی: دوباره اهل باده و میخانه دور هم جمع می‌شوند، جام صبحگاهی را به دست می‌گیرند و نقشه‌ای برای لذت بردن از باده‌نوشی می‌کشند.
وقت خوش حالی ز باده عاشقان پاکباز
دیده پنهان گه گهی بر یار زیبا افکنند
هوش مصنوعی: در زمان خوشی و سرور، عاشقان با دل پاک و بی‌ریا، به طور مخفیانه و گاه‌گاهی نگاهی به معشوق زیبا می‌اندازند.
گلرخان گل گریبان چاک و چون مرغان باغ
عاشقان بیخود از مستی علالا افکنند
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و جذابیت گلرخان می‌پردازد. او با لباس گل‌دار خود، مانند پرندگان باغ عشق از شور و شوق دلبستگی در حال بی‌هوشی است و رها از هر قید و بندی به نظر می‌آید.
تا که معماران گردون قصر چرخ تیره را
فرش سیم از پرتو صبح زر اندا افکنند
هوش مصنوعی: وقتی معماران آسمان، قصر چرخ تاریک را با نقره‌ای از نور صبح رنگ‌آمیزی کنند.
شام را چون قطع در زلف سمن سا افکنند
رد سمن بویان صبح آئین غوغا افکنند
هوش مصنوعی: در شام وقتی که زلف سمن را قطع می‌کنند، عطر سمن در صبح جزو مراسم و سر و صدای روز می‌شود.
روشنی در عرصه عالم که از شب تیره بود
از تلالاهای صبح عالم آرا افکنند
هوش مصنوعی: نور و روشنی که در جهان وجود دارد، از تاریکی شب ناشی می‌شود و از درخشش‌های صبحگاهی برای زیبا کردن عالم به وجود آمده است.
طیلسان صوفی روز از ته شبگون لحاف
کرده بیرون بر سر دوشش بپهنا افکنند
هوش مصنوعی: صوفی در طلوع صبح وقتی که شب هنوز در حال رفتن است، لحافی بر دوش می‌افکند و به بیرون می‌رود.
ژاله انجم که باشد در شبستان سپهر
در گداز از مشعل سوزان بیضا افکنند
هوش مصنوعی: ستاره‌ای که در آسمان می‌درخشد، در شب‌های روشن می‌تابد و شعله‌های روشنایی را از مشعل درخشانش به همه جا می‌افشاند.
گر صداعی باشد از سودای شب آفاق را
صندل پیشانیش از ابر حمرا افکنند
هوش مصنوعی: اگر در شب چیزی از بیماری یا جنون ایجاد شود، آسمان را با عطر مشک مانند چوب صندل طلا بپوشانند.
خواسته پرتو ز شمع یوسف مصری جمال
نور در زندان شام وحشت افزا افکنند
هوش مصنوعی: منظور این است که نور زیبایی و درخشش شمع حضرت یوسف، حتی در تاریکی و تنهایی زندان شام نیز می‌تواند زیبایی و آرامش را به وجود آورد و به جای ترس، دلگرمی و امید بیاورد.
آفتاب پردگی را جانب روز آورند
یوسف گم گشته را سوی زلیخا افکنند
هوش مصنوعی: خورشید پردگی را به سمت روز می‌برد و یوسف گمشده را به سوی زلیخا می‌فرستند.
سربسر از خواب غفلت چشم بگشایند خلق
چون قیامت مژده احیاء بموتی افکنند
هوش مصنوعی: افراد از خواب غفلت بیدار می‌شوند و مانند روز قیامت، خبر از زنده شدن و زندگی دوباره‌ای می‌دهند که بعد از مرگ به وقوع می‌پیوندد.
عاجزان شهوت و تردامنی با صد شتاب
خویش را در آب از کسوت معرا افکنند
هوش مصنوعی: در بیان این بیت، اشاره به افرادی است که به خاطر ضعف و انعطاف‌پذیری خود، به سرعت دست به عمل می‌زنند و در لحظه‌های حساس بدون محابا خود را در معرض خطر قرار می‌دهند. این افراد با شتاب و بی‌پروایی،‌ احتیاط را فراموش کرده و خود را در وضعیت‌های ناامن قرار می‌دهند.
حق پرستان کمتر از تحقیق و از تقلید پیش
سوی مسجد رفته خود را بر مصلا افکنند
هوش مصنوعی: افراد حق‌پرست کمتر از آنکه به تحقیق و بررسی بپردازند، به تقلید از دیگران به مسجد می‌روند و خود را بر زمین عبادت می‌افکنند.
اهل قیل و قال هر سو از پی الزام خصم
چشم را از خواب ناشسته بر اجزا افکنند
هوش مصنوعی: مردم هر جا در پی اثبات حرف خود هستند، بدون خواب و آرامش به جزئیات توجه می‌کنند و سعی می‌کنند حریف را متقاعد کنند.
دیو مردم یعنی اهل بیع بهر رهزنی
هر یکی خود را بسوق اندر بمأوا افکنند
هوش مصنوعی: افراد به جای اینکه برای تأمین نیازهای دیگران تلاش کنند، هر یک به دنبال منافع خود هستند و در مسیر سودجویی و فریب دیگران قدم برمی‌دارند.
در زمان بیع چون طغیان کند انصافشان
بوریا را تهمت زر بفت کالا افکنند
هوش مصنوعی: زمانی که در هنگام معامله، انصاف از بین برود و کم‌فروشی و بی‌عدالتی رخ دهد، به شیوه‌ای نادرست کالا را به جایش به عنوان جنس با ارزش و گران‌قیمت عرضه می‌کنند.
کافران درگه قاضی پی یک حبه سیم
خان و مان صد مسلمان با بفتوا افکنند
هوش مصنوعی: کافران برای به دست آوردن یک تکه نقره، صد مسلمان را با فتوا به خطر می‌اندازند.
ظالمان صاحب دیوان بنوک کلک تیز
قاف را از عین اگر یابند از پا افکنند
هوش مصنوعی: اگر ظالمان صاحب قدرت و دفتری باشند و قلم تیزی داشته باشند که با آن حقیقت را بنویسند، زمانی که به حقیقت و واقعیت پی ببرند، پایت را از سر راه برمی‌دارند.
بی حمیت وش زبونان خویش را از حرص شوم
بر در همچون خودی بهر تمنا افکنند
هوش مصنوعی: بی‌غیرت و زبون، افراد نالایق خود را از روی حرص و طمع به درگاه خود می‌فرستند تا درخواست کنند.
از حیل طفلان مکتب را بدلها اضطراب
نکته بی تقریب رانده دیده هر جا افکنند
هوش مصنوعی: کودکان مکتب به وسیله نیرنگ‌های خود، آرامش را از میان برده‌اند و هر جا که نگاه کنی، ناامنی و بی‌ثباتی را می‌بینی.
پای بندان عیال از بهر کسب رزقشان
پا بشهر و کوی هر سو آشکارا افکنند
هوش مصنوعی: زنان و فرزندان به خاطر تأمین معیشت خود، به هر سو در شهر و کوی دیده می‌شوند.
بار بندان سفر کرده سوی منزل خرام
بار نگشاده مراکب را بمرعا افکنند
هوش مصنوعی: بار و بندی که آماده‌ی سفر شده، به سمت منزل در حال حرکت است. بدون اینکه بار را باز کنند، مرکب‌ها را در مرتع رها می‌کنند.
جان گدازان آتش اندر جان شیدا افکنند
برق سان خود را فراز خار و خارا افکنند
هوش مصنوعی: آتش عشق و شیدایی در دل انسان‌ها شعله‌ور می‌شود و همچون نوری که از یک آذرخش می‌تابد، در دل‌های غم‌زده و سنگی تأثیر می‌گذارد. این روشنایی و گرما می‌تواند درد و رنج را نیز به نوعی شسته و تسکین دهد.
با نیاز و عجزی از ریگ بیابان بیشتر
رود سیل اشک سوی ریگ بطها افکنند
هوش مصنوعی: با نیاز و ناتوانی، سیل اشک بیشتر به سوی شن‌های بیابان جاری می‌شود تا به سمت بط‌ها.
نقد جان بر دست و سیم اشک بر عارض فشان
سر بخاک قبله گاه دین و دنیا افکنند
هوش مصنوعی: جان خود را به یک باره نثار می‌کنم و اشک‌های نازک‌مانند را بر صورت می‌ریزم. سرم را به خاک مقدس جایی که دین و دنیا به هم می‌رسند می‌گذارم.
خواجه کونین و فخر انبیا کاصحاب او
سایه بر خورشید بل عرش معلا افکنند
هوش مصنوعی: سید و سرور جهانیان و برترین پیامبر، یاران او چنانند که همچون سایه‌ای بر خورشید یا حتی بر عرش بلند قرار می‌گیرند.
گرد راهش اختران در دیده روشن کشند
خاک پایش روشنان در چشم بینا افکنند
هوش مصنوعی: ستاره‌ها در مسیرش مقابل چشمانش روشنایی می‌افکنند و خاک پای او باعث می‌شود که روشنی‌ها در نگاه بینندگان نمایان شوند.
مدعا باشد بهشت آئین درش را روفتن
حوریان بر چهره چون زلف مطرا افکنند
هوش مصنوعی: بهشت می‌تواند آرزوی انسانی باشد که شبیه به روشی زیبا و دلنشین است، وقتی که پریان یا حوریان، با ظاهری دلربا و جذاب، بر چهره انسان سایه افکنند و زیبایی‌های خود را به نمایش بگذارند.
قصدشان جز سایه افکندن نباشد درویش
خلدیان در جلوه چون قدهای رعنا افکنند
هوش مصنوعی: تنها هدف آنها این است که سایه‌ای بر سر درویشان بگسترانند، مثل اینکه مردان زیبا و بلند قد، خود را به نمایش می‌گذارند.
در شب معراج پای انداز رخشش اهل عرش
از در اختر مکلل سبز دیبا افکنند
هوش مصنوعی: در شب معراج، اهل آسمان برای استقبال از جلال و زیبایی او، پارچه‌ای سبز و لطیف بر زمین افکنده‌اند.
چون فلک پیما براق اندر رکاب او کشند
غاشیه از مهر بسته زین ز جوزا افکنند
هوش مصنوعی: وقتی که آسمان با خروش به حرکت درآید، و ستاره‌های درخشان همچون اسبی به گرد این انسان بیفتند و از تابش خورشید، زین‌های زیبایی از جوزا به او ببندند.
قبل چندین سال بینند آفتابش زیر ابر
چون حریفان بار در دیر بحیرا افکنند
هوش مصنوعی: چندین سال پیش، خورشید را زیر ابر مشاهده می‌کنند، مانند دوستانی که بار را در محل قدیمی خود می‌گذارند تا استراحت کنند.
نقشبندان قضا طرح هزاران آفتاب
کاه پویه بر زمین از پای قصوا افکنند
هوش مصنوعی: نقاشان سرنوشت، هزاران خورشید را در آسمان می‌سازند و ذرات کوچک کاه را بر زمین می‌پاشند، به گونه‌ای که آنها از پای اسب بزرگ به زمین می‌افتند.
هم رسالت هم نبوت بوده خاص ذات او
پیش ازان کاوازه ارسال و انبا افکنند
هوش مصنوعی: او هم رسالت و هم نبوت را داشته و این ویژگی خاص او قبل از هرگونه پیامبری و ارسال پیامبران دیگر وجود داشته است.
از ره عزت شتر مرغان پر پرتوی
بر ملایک سایه رفق و مدارا افکنند
هوش مصنوعی: مرغان برتر از شتر با پرهای روشن خود، سایه‌ای از دوستی و مهربانی بر فرشتگان می‌افکنند.
مصحفت را دوخته از حله جنت غلاف
تکمها از جوز هر بر رحل جورا افکنند
هوش مصنوعی: لباس مصحف را از پرده‌های بهشتی دوخته‌اند و غلاف تکمه‌های آن از جوز ساخته شده است و هر برگه‌اش را بر روی دفتری نیکو قرار می‌دهند.
حاجبان درگه قدرت گه قرب وصول
بر در بارت عصا در پیش موسی افکنند
هوش مصنوعی: خادمان درگاه قدرت، در زمان نزدیکی به مقام و جایگاه تو، عصا را به عنوان نشانه‌ای در مقابل موسی می‌اندازند.
نه فلک یابند راکع نوبت خمس ترا
دیده را گر بر حساب حرف طاها افکنند
هوش مصنوعی: آسمان کسی را که خمسه را به جای آورد نمی‌بیند، حتی اگر در حساب و کتاب به حرف و سخن طاها (پیامبر) توجه کنند.
هم برابر دان بشر زی چارده معصوم را
زانکه در عصمت خلل در کار یحیی افکنند
هوش مصنوعی: انسان باید به مقام والای چهارده معصوم احترام بگذارد، چرا که اگر در عصمت و پاکی آنها خدشه‌ای وارد شود، بی‌شک این موضوع به زیان بشر خواهد بود.
هست مشهور اینکه نجم الدین و شان امتت
جز ببخشند از یقین بر سگ نظر تا افکنند
هوش مصنوعی: به طور کلی، این بیت به اهمیت و ارزش وجودی انسان نسبت به دیگران اشاره دارد. گفته می‌شود که نجم‌الدین و مقام او بی‌تردید به خاطر بخشش و تواضع‌اش نسبت به دیگران شناخته شده است. او به گونه‌ای رفتار می‌کند که حتی به موجودات کمتر از خود نیز با محبت و احترام نگاه می‌کند و به آنها محبت می‌دهد. این نشان‌دهنده‌ی بزرگ‌منشی و فروتنی اوست.
آستانت را سگان باشند کندر یک نظر
صد خلل در کار نجم الدین کبرا افکنند
هوش مصنوعی: دوستان تو در هر نگاه می‌توانند مشکل‌های زیادی برای نجم‌الدین کبرا ایجاد کنند.
زیر تابوت شهید تیغ شوقت خویش را
هر نفس بهر شرف صد چون مسیحا افکنند
هوش مصنوعی: زیر تابوت شهید، هر بار که نفس می‌کشد، تیر شوقش را برای شرف به سوی آن می‌اندازند، مانند مسیحا.
کودکان ناوک انداز قضای حکمتت
صد کمانچه در بن ریش اطبا افکنند
هوش مصنوعی: کودکان با نادانی خود، مانند تیرانداز هایی هستند که از سرنوشت و حکمت تو به صورت بی‌خبرانه ضرباتی به پزشکان می‌زنند و آنها را به چالش می‌کشند.
نصر و فتح ایزدی باشد قرین جیش تو
بر صفش گر چشم چون سطر اذاجا افکنند
هوش مصنوعی: پیروزی و نصرت الهی همراه تو خواهد بود، همان‌طور که اگر چشمانت را به صف دشمن بیندازی، نتیجه‌ای مشابه برایت رقم خواهد خورد.
رأیت جیش تو چون دوزند خیاطان صنع
شقه اش را زینت انا فتحنا افکنند
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به مقایسه‌ای بین نمایی از واقعیت و هنر می‌پردازد. او می‌گوید که آنچه که به نظر می‌رسد، در نهایت می‌تواند ناشی از دست‌ساخته‌های دیگران باشد که به زیبایی و هنرمندی آراسته شده‌اند. به نوعی، تأکید بر این است که زیبایی می‌تواند در پردازش و تزیین پنهان شود و می‌تواند از جنبه‌های طبیعی خود فاصله بگیرد.
از غبار تیره خیلت دماغ و چشم را
عرشیان هم توتیا هم مشک سارا افکنند
هوش مصنوعی: از غبار تاریک خیالت، حتی فرشتگان هم برای خوب کردن حالت، از توتیا و مشک سارا استفاده می‌کنند.
ناید از کوه بلا آن کاید از یک مشت خاک
کش ظفرجویان تیغت سوی اعدا افکنند
هوش مصنوعی: اگر از کوه بلایا و مشکلات برنخیزد، از یک مشت خاک هم نمی‌توان به دشمنان ضربه زد. در واقع، کسب پیروزی و مقابله با دشواری‌ها نیاز به قدرت و تلاش دارد.
هست تا دامان حشرت ملک در توقیع دین
منشیان صنع چون دامان طغرا افکنند
هوش مصنوعی: در اینجا به این معنا اشاره شده است که عالم هستی به مانند دامن فرشته‌ای است و وقتی که نوشته‌های مرتبط با دین و اعمال انسانی به درستی و زیبایی تنظیم شوند، به بزرگی و جلال آن فرشته مثل دامن گسترش می‌یابند. این بیان، نشان‌دهنده‌ی اهمیت دقت و زیبایی در اندیشه و عمل انسان‌هاست.
از احادیثت صحیحی را روات اندر رقم
با رباب از حد بطحا تا بخارا افکنند
هوش مصنوعی: از روایات صحیح تو، دانشمندان با دلایل معتبر از ناحیه بطحا تا بخارا منتشر کرده‌اند.
دانه آدم بود بی دام شیطان هر یکی
استخوانهایی که خدامت ز خرما افکنند
هوش مصنوعی: انسان همانند دانه‌ای است که بدون دام شیطان به‌وجود آمده است و هرکس که برای او از خرما استخوان بیفکند، نشان‌دهنده نوعی مهربانی و محبت است.
عرش پروازان بیندازند خود را در رهت
همچو مرغانی که خود را پیش عنقا افکنند
هوش مصنوعی: پرندگان آسمانی خود را در مسیر تو می‌اندازند، مانند مرغانی که برای رسیدن به عنقا خود را به جلو پرتاب می‌کنند.
یا رسول الله بحالم بین که مهر و ماه نور
هم بردانی افکنند ار چه بر اعلی افکنند
هوش مصنوعی: ای پیامبر خدا، حال من را ببین که اگر خورشید و ماه هم بخواهند بر من نور بپاشند، باز هم بر من تأثیری نخواهد داشت، هرچند که بر بالاترین مقام‌ها هم افکنده شوند.
پادشاهان دیده روز جشن بر شیران نر
افکنند و بر سگانت دل همانا افکنند
هوش مصنوعی: پادشاهان در روز جشن، توجه و نیکی خود را بر شیران نر معطوف می‌دارند، اما نسبت به سگ‌ها فقط دل‌سوزی و محبت نشان می‌دهند.
تا بکی خیل شیاطین دم بدم صد وسوسه
دل دل آشفته ام پنهان و پیدا افکنند
هوش مصنوعی: تا کی باید با شمار زیادی از شیاطین و وسوسه‌های مداوم دست و پنجه نرم کنم که دل و ذهن مرا همیشه پریشان می‌کنند و گاهی پنهانی و گاهی آشکارا مزاحم راهم می‌شوند؟
عیسی انفاسان عجب نبود که چشم مرحمت
گه گهی بر حال ترسایان مرضا افکنند
هوش مصنوعی: عیسی، به عنوان یک شخصیت مقدس، به هیچ وجه عجیب نیست که گاهی نگاه مهربانش را بر حال ترسایان بیمار بیفکند.
لیک معلولم چنان کامکان نباشد زیستن
صد مسیح ار سایه ام بهر مداوا افکنند
هوش مصنوعی: من بیمار هستم و هرچند که صد نفر مانند مسیح برای درمان من بیایند، اما هیچکس نمی‌تواند به من کمک کند؛ چون حالتی دارم که حتی وجود چنین درمان‌هایی برایم فایده‌ای ندارد.
هم مگر رشحی ز شربتخانه احسان تو
در گلوی این علیل ناتوانا افکنند
هوش مصنوعی: آیا امکان دارد که از بخشش تو، ذره‌ای از شربت زندگی‌بخش را در گلوی این شخص ناتوان بریزند؟
وان زمان هر دم دو صد مرده ز نطق عیسوی
روح خود در پایم از بهر تولا افکنند
هوش مصنوعی: در آن زمان، هر لحظه دوصد نفر که از کلام عیسی زنده شده‌اند، روح خود را به پای من می‌افکنند تا من به آن‌ها محبت کنم و آنها را بپذیرم.
تا بدان انفاس نعمت را سرایم آنچنان
کش ملایک روح ایثارش ز بالا افکنند
هوش مصنوعی: من می‌خواهم تا آنجا که می‌توانم به خاطر نفس‌های پر برکت او یاری کنم، به گونه‌ای که فرشتگان از آسمان روح بزرگواری او را بر زمین بفرستند.
حرفی از نعتت که بنویسم ملایک نقطه اش
از سواد دیده های نوم فرسا افکنند
هوش مصنوعی: اگر بخواهم از زیبایی تو بگویم، فرشتگان چنان تحت تأثیر قرار می‌گیرند که از شدت شگفتی، تنها نقطه‌ای از نوشته‌ام را می‌برند و بر دل‌های خسته و نومید می‌افکنند.
از زلال این چنین نعتی اگر لب تشنگان
قطره بر حلق خشک رنج پیما افکنند
هوش مصنوعی: اگر از آب زلال این توصیف برای سیراب کردن تشنگان استفاده کنند، چه بسا که یک قطره سمی برای کسی که در رنج است، به شهدی شیرین تبدیل شود.
بعد ازان اموات جان یابند اگر آب دهن
بر فرامش گشتگان خاک غبرا افکنند
هوش مصنوعی: پس از آن، ارواح مردگان زنده خواهند شد، اگر آب دهان بر خاک فراموش شدگان بپاشند.
گر نهم «عین الحیاتش » نام شاید زانکه خلق
از نسیمش جان نو در جسم موتی افکنند
هوش مصنوعی: اگر نام «عین الحیات» را به او بدهم، شاید به این دلیل باشد که مردم از وزش نسیم او، زندگی جدیدی را در جسم مرده بیفکنند.
در عدد یابند بیتش توأم آب بقا
در حساب او نظر گر سوی املا افکنند
هوش مصنوعی: در شمارش، هنوز هم کیفیت و اهمیت او را با جوهر و زندگی جاودانه در نظر می‌سنجند و اگر به نوشته‌هایش نگاه کنند، به روشنی در می‌یابند.
یا رب آنروزم شفاعت از حبیب خود رسان
کاهل عصیانرا بدوزخ بی محابا افکنند
هوش مصنوعی: پروردگارا، در آن روز که توش و توانم کم است، از دوست محبوبم شفاعت کن تا این ناتوان در معصیت و گناه، بدون هیچ ترسی به جهنم انداخته نشود.